به گزارش صبح الوند به نقل از ندای اصفهان، جمهوری اسلامی ایران برآمده از ایمان و مجاهدت بی نظیر و عواطف پاک ملت بزرگی است که آوازه فرهنگ تمدن و آرمانخواهی او، سراسر تاریخ را آکنده کرده است. صدها هزار قامت بلند از بهترین ها بر خط مقدم جبهه بر خاک افتاده اند تا پرچم ملت ایران با سرافرازی و به سه رنگ عزت و آبادی و شجاعت بماند. ولی متاسفانه تعدادی می خواهند از رنگ عزت و آبادی کشور سوء استفاده نمایند و مانع پیشرفت انقلاب باشند.
هر حادثه و واقعه تاریخی سیاسی بازیگر یا بازیگرانی دارد و از لوازم فهم حادثه، شناخت بازیگران و چیستی نقش آنهاست اما مهمتر از شناخت بازیگران عیان، شناخت بازیگران پشت پرده یا بازیگردانان ماجراها و وقایع است. بررسی نقش اینگونه افراد سلسله حوادث و وقایع گوناگون را معنادار می نماید.
یوسف صانعی در سال ۱۳۱۶ در خانوادهای روحانی در روستای نیک آباد اصفهان متولّد شد. پدر وی محمّدعلی صانعی و پدربزرگ وی حاج ملّا یوسف هر دو از روحانیون زمان خود بودهاند. او در سال ۱۳۲۵ هـ .ش وارد حوزهی علمیهی اصفهان شد و پس از گذراندن دروس مقدّمات در سال ۱۳۳۰ برای ادامهی تحصیل به حوزهی علمیهی قم رفت. او از سال ۱۳۳۴ در درس خارج امام خمینی (ره) شرکت کرد.
با آغاز نهضت و در گرماگرم خروش انقلاب بود که او در صف انقلابیون قرار گرفت. وی البته از جمله یاران تراز اوّل امام (ره) نبود و هیچگاه در دوران مبارزه بازداشت و یا تبعید نشد. بلکه از چهرههای حلقهی سوم، چهارم و از علاقهمندان به امام به شمار میآمد. او خود در این خصوص میگوید: «از زمانی که امام مبارزات را شروع کرد ما در خدمت امام بودیم منتها ما حلقههای سوم و چهارم مبارزه بودیم. ما بیشتر در کارهای علمیِ مبارزات سهم داشتیم، ما وقتی که میخواستند مرجعیت امام را در تهران جا بیندازند تلاش میکردیم… مبارزات امام حلقه داشت. حلقهی اوّل، دوم و سوم. حلقهی اوّل مبارزات امام (ره) مرحوم ربّانی شیرازی بود، ربّانی املشی و… حلقهی دوم یک سری از دوستان تهران و بازارهای تهران بودند؛ چون شهید مهدی عراقی و باند آنها… حلقه سوم، منبرهای تهران بودند که تبلیغ میکردند و یا منبرهای بلاد. ما در کنار حلقهی سوم مبارزات بودیم…».
پس از پیروزی انقلاب اسلامی صانعی کم کم با عنوان شاگرد مکتب فکری امام شناخته و از سوی ایشان بعدها بهعنوان عضو فقیه شورای نگهبان انتخاب شد. امّا این هم چندان طول نکشید و با استعفای زودهنگام و موافقت بدون مقدّمهی امام (ره) پایان یافت. پس از این استعفا، صانعی بهعنوان دادستان کل کشور منصوب شد. پیش از صانعی آیت الله ربّانی املشی دادستان کل کشور بود. یوسف صانعی از شاگردان امام خمینی قبل از آغاز نهضت در سالهای دههی ۱۳۶۰ با تکیه بر نظر امام (ره) دادستان کل کشور شد. او بعدها به مخالفت با بدیهیات نظرات امام خمینی پرداخت. در این دوره بود که مسألهی عدم صلاحیت مرحوم آیت الله شریعتمداری برای مرجعیت مطرح شد و جامعهی مدرّسین حوزهی علمیهی قم طیّ بیانیهای رسماً این مسأله را اعلام کرد. در بیانیهی آن روز جامعهی مدرّسین در خصوص شریعتمداری آمده بود: «بنا به وظیفهی شرعی، بر خود لازم دانستیم که سقوط مشارالیه از شایستگی مرجعیت را بالصراحه اعلام نماییم؛ تا افرادی از مسلمانان که در حالت تردید و دودلی بودند تکلیف خود را بدانند و احیاناً با تقلید خود به اسلام و انقلاب ضربه وارد نکرده باشند». آن زمان موسوی تبریزی در جایگاه دادستانی کل انقلاب قرار داشت. وی بعد از این تصمیم جامعهی مدرّسین با موافقت امام (ره) طیّ نامهای مصادرهی اموال شریعتمداری را خواستار شد. در این حکم که صانعی مأمور اجرای آن شد آمده بود: «با توجّه به اینکه آقای شریعتمداری دیگر صلاحیت ادارهی دارالتبلیغ اسلامی قم و انتشارات و چاپخانه و کتابخانه و متعلّقات آنها اعم از ساختمانها و خوابگاه و غیره را ندارند و نمیتوانند دربارهی آنها سرپرستی کنند و از آنجا که همهی آنها طبق اعترافات خودش از وجوه شرعیه و زکات و عطایای مردم و از بیتالمال مسلمین تهیه شده است با کسب اجازه که از محضر مبارک ولیّ فقیه و مرجع بزرگوار و امام امّت آیت الله العظمی امام خمینی شد، ایشان اجازه فرمودند که دفتر تبلیغات اسلامی قم تمامی موارد فوقالذّکر را به نحو احسن اداره نمایند… . از این تاریخ میتوانید با صورت جلسهی کامل، همهی موارد فوق را از دادستان محترم انقلاب اسلامی قم تحویل بگیرند.»
ماندن صانعی در جایگاه دادستانی نیز دوام چندانی نیاورد.
استعفای اوّل با مخالفت امام مواجه شد. صانعی مواردی را به عنوان دلایل استعفای خود در نامهی مورّخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۴ مطرح کرده بود: «ضعف نیروی جسمی به خاطر پنج سال کار مداوم در دادستانی کل، عدم پذیرش و تحمّل نظارت بر حسن اجرای قانون از ناحیهی گروهها و باندها، داشتن افکار و مبانی در مسائل اسلامی که بنا بر نظرات برخی از آقایان آرای «شاذ» محسوب شده و مقاومت میشود و نیز کم لطفی بعضی از مقامات و جامعه در مورد پشتیبانی از دادستانی…» امام در پاسخ استعفا فرمودند: «در شرایط فعلی موافقت نمیشود، به کار خودتان ادامه دهید.»
استعفای دوم امّا با موافقت امام مواجه شد و به این ترتیب خداحافظی صانعی با مسؤولیتهای درخور توجّه و بازگشت او به قم آغاز شد. پس از صانعی موسوی خوئینیها دادستان کل کشور شد. برکناری شهید لاجوردی در بهمن ۱۳۶۳ یکی از اقدامات دوران دادستانی صانعی بود. با رحلت امام خمینی در نیمهی خرداد ۱۳۶۸ صانعی همچنان در صف انقلابیون باقی بود، نه تنها هیچ رغبتی به آقای منتظری قائم مقام برکنار شده نشان نداد، بلکه در دفاع جدّی از آیت الله خامنهای و رهبری ایشان برآمد. صانعی با قرائت قسمتی از وصیتنامهی امام (ره) که در آن، همهی مراجع، علما و مردم را به حضور در صحنه و حمایت از نظام اسلامی توصیه کرده و مسامحه در امر مسلمین را از گناهان نابخشودنی دانسته بود؛ گفت: «من بهعنوان یک مسألهی شرعی میگویم که تخلّف از فرمان آیت الله خامنهای گناه و معصیتی است بزرگ و ردّ بر او ردّ بر امام صادق (ع) و ردّ بر امام صادق (ع) ردّ بر رسول الله (ص) و ردّ بر رسول الله (ص) ردّ بر الله و موجب خروج از ولایت الله و ورود به ولایت شیطان است و طبق روایات عمربن حنظله در باب ولایت فقیه ردّ بر او در حدّ شرک به الله است و امّا حفظ و تقویت آیت الله خامنهای هر چه بیشتر تأیید و تقویت شود، اسلام و انقلاب اسلامی و حوزههای علمیه و فقه و قرآن تقویت شده است.»
وی همچنان افزود: «تأیید ایشان یک واجب الهی است نه یک مستحب. مسألهی کیان اسلام و عظمت اسلام است. مسأله یک امر جزئی نیست و عدم تأیید، ترک واجب، موجب معصیت و خروج از عدالت است.» صانعی معتقد بود: «ولایت فقیه در همه چیز حاکم است و میتواند خلاف قانون و مصوّبات مجلس را هم بگوید؛ امّا ولیّ امر معمولاً این کار را نمیکند. امّا بر اساس اساسنامهها، آیین نامهها، قانون و حتّی قانون مصوّب مجلس هم حاکم است و بالاتر از آن ارزش قانون اساسی ما به امضای مقام رهبری است والّا اگر روزی امضای مقام رهبری از روی قانون اساسی برداشته شود آن قانون اساسی ارزش ندارد. میزان ما میزان الهی است چون در رابطه با مقام رهبری است و اگر یک روز رابطه با مقام رهبری و ولیّ امر قطع بشود، نظام طاغوتی میشود ». صانعی تصریح میکرد: «حاکمیت ولیّ امر همه جا است و بر همه چیز مقدّم است و هیچ چیز نمیتواند مقام ولیّ امر را تهدید کند و هر جور حکم کند همان معتبر است و تخلّف از او گناه و معصیتی کبیره است و هنگامی که ولیّ امر حکمی داد نه تنها هیچ احتیاجی به نظر دیگران نیست بلکه مراجعه به دیگران معصیت و خلاف شرع است. مراجعه به دیگران ایستادن در مقابل مقام رهبری و تضعیف آن مقام است. مراجعه به دیگران یعنی قبول نکردن حرف مقام رهبری است. و قبول نکردن حرف مقام رهبر برمیگردد به قبول نکردن حرف مقام ولی عصر(عج). پس نه تنها مراجعه به دیگران احتیاج نیست بلکه معصیت و خلاف شرع است. انقلاب ما را تمرکز قدرت مرجعیت به نتیجه رسانده است.»
آن سالها هنوز آرایی که خود صانعی از آنها بهعنوان «شاذ» یاد کرده بود از آرای انقلابیون فاصلهی قابل توجّه پیدا نکرده بود. صانعی هنوز شاگرد مکتب فکری امام (ره) شناخته میشد و به واسطهی بیان فتوای امام در صدا و سیما یک چهرهی مقبول نزد مردم بود.با این همه کسی او را در حدّ مرجعیت نمیشناخت و نمیدانست. در سال ۱۳۷۳ نیز با درگذشت مرحوم آیت الله العظمی اراکی جامعهی مدرّسین حوزهی علمیه قم فهرستی از مراجع منتشر کرد که نامی از صانعی در میان آنان نبود؛ نه اینکه جامعهی مدرّسین صانعی را در حدّ مرجعیت نمیدانست بلکه آن روز جریانی نبود که مرجعیت را درخور صانعی بداند. چرا که حتّی جریانهای چپ مانند مجمع روحانیون مبارز نیز هیچگونه اطّلاعیهای در زمینهی توصیهی مردم به مرجعیت صانعی صادر نکردند و اساساً بحث و نقلی از این موضوع در محافل حوزوی و سیاسی نبود. در سالهای بعد بود که کم کم صانعی بهعنوان مرجع معرّفی شد و به واسطهی آرای شاذ سیاسیاش مورد توجّهی بیشتری قرار گرفت.
صانعی که رشد خود را مرهون عنوان «شاگرد مکتب فکری و فقهی امام» بود امّا کم کم به تخطی در آرای فقهی امام پرداخت و آرایی را مطرح کرد که مورد انتقاد گستردهی علما و مراجع قرار گرفت. این آرا آنگونه بود که برخی شخصیتها مانند مرحوم منتظری که صانعی بعد از سالهای انقلابیگری به مواضع آنان نزدیک و نزدیکتر میشد به آن اعتراض داشتند. صانعی در سالهای بعد مواضعی را مورد توجّه قرار داد که در تعارض و تضادّ کامل با مواضع اوّلیهاش قرار داشت. صانعی در اظهاراتی تصریح کرد که اجرای «حدود» مربوط به زمان حضور حضرت است و در زمان غیبت باید اجرای حدود را تعطیل کرد. او گفت: «ایجاد تغییرات در قانون مجازات اسلامی ضروری است امّا نه به دلیل نسخ، بلکه بر همان مبنایی که میرزای قمی فرموده که حدود تنها اختصاص به زمان معصوم دارد که از چند و چون آن آگاه است؛ امّا در زمان غیبت تنها راهکار مقابله با جرایم در بخش مجازاتها تکیه بر تعزیرات که در آن مجلس میتواند با استفاده از کارشناسان روانشناس و جامعه شناس و رعایت تناسب بین جرم و جزا مجازات را تعیین کند.» و این دقیقاً برخلاف نظریات صریح امام خمینی (ره) بود. امام خمینی در اینباره میفرمایند: «بدیهی است ضرورت اجرای احکام تشکیل حکومت رسول اکرم را لازم آورده منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) نیز ادامه دارد. طبق آیات شریفه قرآن، احکام اسلام محدود به زمان و مکان نیست و تا ابد لازم الاجراست. تنها برای زمان رسول اکرم(ص) نیامده تا پس از آن متروک شود و دیگر حدود و قصاص یعنی قانون جزای اسلام اجرا نشود.» امام همچنین در پاسخ به کسانی که در آن روز چنین شبهاتی را مطرح میکردند میفرمود: «برای روشنی مطلب این سؤال را مطرح میکنم: از غیبت صغری تاکنون که هزار و چند صد سال میگذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحتی اقتضا نکند و حضرت تشریف بیاورند در طول این مدّت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟»
تغییر مواضع صانعی جزئی و موردی نبود بلکه تغییرات اساسی را شامل میشد. صانعی که روزی در مقابل آقای منتظری و در جبههی دفاع از رهبر انقلاب قرار داشت دقیقاً در سویهی مقابل قرار گرفت و هم پیمان آقای منتظری شد. این خطّ سیر البته تنها به صانعی مربوط نمیشد. جالب اینجاست که برجسته شدن صانعی هم دقیقاً به خاطر مواضع و نظریات شاذ فقهی اوست. مواضعی که بعضاً در کوشش آنچه «نواندیشی دینی» خوانده میشود رقم میخورد و این ادّعای نواندیشی البته تنها تابلویی است که در سایهی آن مبانی استدلالی فقهی و برآیندهای آن به کلّی زیر و رو میشود. مجموعهی نوع ورود و استنباطهای صانعی آن چیزی است که اسباب نگرانی و ناراحتی غالب مراجع تقلید و علمای حوزهی علمیهی قم را به دنبال داشته است. این ناراحتی تا بدانجا بود که حتّی پس از اعلام جامعهی مدرّسین در خصوص عدم صلاحیت مرجعیتِ آقای صانعی هیچ مخالفتی از سوی مراجع یا اکثریت حوزههای علمیه صورت نگرفت و اتّفاقاً از این تصمیم استقبال شد. چگونه ممکن است کسی آنگونه از ولایت مطلقهی فقیه دفاع کند و در سلسله جلساتی هم مبانی آن را تشریح کند به طوری که خروجی آن بهعنوان کتاب ولایت فقیه منتشر شود و بعد از چند سال مواضع دیگر را مورد توجّه قرار دهد؟! کدامین مطابق با خطّ امامند؟ هر دو؟! چگونه است آقای صانعی در زمان امام از حدود قصاص، دیات و تعزیرات دفاع میکند امّا اکنون این همه را به چالش میکشد؟ انحرافات عمیق و قابل توجّه صانعی بود که جامعهی مدرّسین را طیّ جلسات متمادی به این نتیجه رساند. انحرافاتی که در فتوای شاذ و اظهارنظر در خصوص تساوی دیهی زن و مرد، سن بلوغ، متعه و ازدواج موقت، تشکیک در حکم ارتداد و… حضور و بروز یافته است.
این اظهارنظرها را باید در کنار سکوت معنادار وی در مورد انحرافات فکری جریان توهین کننده به مقدّسات حداقل طیّ هجده سال اخیر در موارد غیر قابل اغماضی مانند تخطئهی وحیانی بودن قرآن و عصمت ائمه گذاشت تا بتوان تقلیل شأن مرجعیت به ابزار جریانهای سیاسی و فکری ناسالم توسط صانعی را بیشتر دریافت.
______________
امیر قنبری (پژوهشگر علوم سیاسی)
دیدگاه شما