به گزارش صبح الوند به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ انتخابات سال 88 و توهم تقلب در سران فتنه، نمونه بارزی از بی اخلاقی های انتخاباتی بود که در سطح کلان،از خطوط قرمز نظام عبور کرد و به سمت براندازی نظام پیش رفت.
این موضوع نه یکباره بلکه مسبوق به سابقه فکری و ایدئولوژی این جناح است که هر زمان منافع خود را در خطر می بیند، چارچوب و اصول نظام را همچون آب خوردنی سر می کشد و تا پای از بین بردن نظام پیش می رود.
هاشمی رفسنجانی مصداق فردیِ این جریان است که از سالهای مدیدی سابقه بی اخلاقی انتخاباتی دارد و هر زمان آرای خود را پایین می دید، نظام و ارکان آن را متهم به تقلب می کرد و با کنایه های مختلف، همه را متهم می کرد و انتخابات را زیر سوال می برد. در سال 88 هم مشق این تفکر را میرحسین و کروبی به نحو موثر انجام دادند.
امروز که هیچ کدام از اصول گرایان تراز اول کشور در لیست راه یافتگان تهران به بهارستان وجود ندارند و صاحب آرای مکفی نشدهاند، آرام پذیرفتهاند که مردم تهران پذیرای آنها نبوده اند و بر این امر واقفند که هیچ خللی در دستگاههای نظارتی وجود ندارد و سلامت انتخاباتی نظام هر چند در دولت ناهمسو نیز قرار دارد، از حد بسیار خوبی برخوردار است. ولی اگر همین 30 نفر از اصلاح طلبها به مجلس راه نمیافتند چه سخنان و اظهارات سخیفی بر زبانشان جاری می شد، خدا می داند.
رد صلاحیت برخی از چهره های اصلاح طلبی توسط شورای نگهبان، چنان برای بسیاری از اصلاح طلبان و دولتی ها و شخص خود هاشمی رفسنجانی سنگین بود –از این بابت که منافع شخصی را در خطر می دیدند- که توهین، افترا، تهمت و تخطئه شورای نگهبان- که برابر است با تخطئه قانون اساسی و از همه مهمتر تخطئه نظام- را دستور کار خود قرار دادند و حاضر به تمکین نشدند و حتی سر صندوق رای نیز هاشمی در اظهاری بسیار ناشایست نظام را ظالم محسوب کرد و اعلام داشت در حق رد صلاحیت شدگان ظلم شده است.
چنانچه علت هر کاری را خوب بفهمیم و از طرفی خوب ابراز بداریم، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. متاسفانه در جریان اصلاحات، هر آنچه که در انتخابات خوشایند نباشد، به جای اینکه از واقعیت ها صحبت کنند، فرافکنی می شود و به گردن نظام و ارکان آن می افتد و اگر نتیجه خوب رقم بخورد، همه را متوجه خود میکنند و در بوق و کرنا می کنند که ما در میان مردم مقبول واقع شده ایم.
رای تهران همیشه متفاوت از سراسر کشور بوده است و توهم تقلب از آنجا آغاز شد که میرحسین موسوی چنین پنداشت که تهران ایران است و به این نیاندیشید که هیچ ایران تهران نیست و این بدفهمی، سرمنشا اقدامات سوء بعدی شد که تا به امروز نیز گریبان آنها را گرفته است.
آرزوی باطنی نگارنده بوده است که این نسل از اصلاح طلبهای امروز، قدری به دین مراجعه کنند و اخلاق مدارانه پا به عرصه سیاست بگذارند و مانند همکیشان فراری به خارج از کشورشان، به این فکر نباشند که امروز در ایران هستند و اگر زیاده روی هم کردند جا در میان بیگانگان برای خوش رقصی مهیا است.
نگاه تکلیف محورانه نه تحزب گرایانه به امر سیاست ، بسیاری از مشکلات را حل خواهد کرد و از این بیچارگی و شخصی نگر بودن ما را رها می کند.
دیدگاه شما