به گزارش صبح الوند، مهدی ناصرنژاد در یادداشتی نوشت: وضعيت آب امروزه نه در استان همدان بلكه در سطح كشور به برههاي از كمبود و بحران رسيده است كه به گفته كارشناسان امر، با شدت و نوسانهاي مثبت بارندگيهاي سالانه نيز به سختي قابل جبران خواهد بود.
مرتضي عزالدين، مديرعامل شركت آب منطقهاي همدان در اينباره ميگويد: قوانين و مقررات جاري در امور آب چه در محدودههاي شهري و چه در حوزه كشاورزي مربوط به قبل از انقلاب اسلامي است؛ يعني در برههاي از زمان كه به استناد سوابق موجود ميزان نزولات آسماني به نسبت بيشتر از سالهاي اخير و جمعيت كشور نيز به مراتب كمتر از زمان حال و در محدوده 25 ميليون نفر بوده است.
اين نكته نيز در اينباره صدق ميكند كه فرهنگ استفاده از آب با توجه به پيشرفتهاي تكنولوژي به شدت تغيير كرده است. زماني كه در هر حياط خانه يك چاه كمعمق وجود داشت و آب چاه با تلمبههاي دستي قابل برداشت بود. دستههاي تلمبه فقط در اندازه پر شدن يك ظرف و پارچ آبخوري، بالا و پايين ميشد، اما شيرهاي مدرن و شكيل آب در انبوه خانههاي آپارتماني يا براي شستشو و برق انداختن اتومبيلهاي شيكوپيك وقتي باز ميشود، معلوم نيست كي و با دست كدام انسان خيرخواهي بار دیگر بسته شده و از حركت بايستد.
در حوزه كشاورزي نيز همين قاعده غلط حاكم است؛ چراكه كشاورزان پرتلاش آن روزگاران، آب را به زحمت و مرارت شبانهروزي و در نوبتبندي مرسوم از سرچشمه قنات يا رودهاي جاري بالادست روستا به كشتزارها ميرساندند و براي برداشتهاي دلخواه و اسراف، نوبت و فرصت نداشتند.
اما امروزه كليد موتورهاي حريص و بيرحم بر سر چاههاي عميق روشن ميشود و اگر هم چاه غيرمجاز و دور از حريم كنترل و نظارت واقع باشد همچنان شيره جاري در رگ و پي اعماق زمين را ميمكد و بيرون ميريزد و به قولي مال مفت و دل بيرحم و چه شبهاي دراز و قلندرهاي بيدار!
از سويي ديگر به طور كلي بسياري از زمينهاي يكپارچه و صاحب واحد در بخشهاي روستايي و كشاورزي كشورمان به لحاظ سنت وراثت از آن حالت يكپارچگي خارج شده و بين افراد متعددي خرد شده و دست به دست گشته است و در شرايط كنوني بيشتر از اينكه روشهاي سنتي و كشت غرقآبي در مزارع هدردهنده منابع زيرزميني و آبهاي سطحي باشد، اين زمان طولاني و كمتر قابل كنترل گردش آب در نهرهاي فرعي و پيچ در پيچ در مزارع تقسيم شده است، كه آب را هدر ميدهد.
باز هم اين گفته عزالدين است كه آمار جالبي دارد و ميگويد: ميانگين ميزان برداشت آب از منابع سطحي و زيرزميني در جهان 40 درصد است. در ايران اين رقم به 80 درصد ميرسد و اما ماشاءا... به اشتهاي هماستانيهاي خودمان كه ميزان برداشت آنان براي مصرف كشاورزي و شرب عدد 100 درصد را هم دور ميزند.
يك نكته باريكتر از مو هم در اينباره از زبان حبيب موميوند، مديرعامل شركت آبوفاضلاب روستايي شنيديم. او ميگويد: تعرفه قيمت آب شرب روستايي در كشور ما كمتر از تعرفههاي شهري است و به همين نسبت نيز مصارف آب لولهكشي شده و كلريته شده در روستاها بيشتر از شهرهاست؛ چراكه در روستاها براي برخي مزارع كوچك و باغچههاي خانگي از همان آب لولهكشي شده استفاده ميشود و در جاي خود نيز فرهنگ استفاده از آب در روستاها به مراتب با دست و دلبازيهاي بيشتري همراه است.
حال با اين شرايط و با اين روند استفاده از آب عزيز و مقدس و حياتآفرين چه بايد كرد تا روزي ناچار به از دست دادن تمام اين ارزشها نباشيم؟ چرا ميدانيم زنده به آبيم و آن را بيارزشتر از تمام عناصر شيمايي و دستساز ميپنداريم؟ آيا نبايد با نگاه مهربانتر آب را نوازش كنيم؟ آيا نبايد در قوانين و مقررات مربوط به نحوه استفاده و بهرهبرداري از منافع آب تجديدنظر كرد؟!
دیدگاه شما