اوقات شرعی

 

آخرین اخبار

27. بهمن 1392 - 6:25   |   کد مطلب: 4929
عکس های توزیع بی تدبیرانه ی سبد کالا آن هم در سال 1392، من را یاد ایام کودکی و نوجوانی در دهه ی 60 انداخت. یاد سال هایی که همه چیز صفی بود. از شیر و کره و پنیر گرفته تا مرغ و تخم مرغ و شوینده ها و هر جنس خوراکی پر مصرف دیگر!

به گزارش صبح الوند، وبلاگ"سه الف"نوشت:

اینکه صف های امروزی چرا اینچنین بر همه گران تمام شده که حتی رییس جمهور محترم را به معذرت خواهی وادار می کند، خود مسئله ای است؟ مطمئنا" هضم شدن در خوشی های عصر جدید فراموش مان نکرده که "صف" چه نقش مهمی در پر کردن اوقات روزمره ی ما داشته و دارد! هنوز هم عادت داریم در عصر ارتباطات برای انجام کمترین کار اداری –که با کارمند جماعت طرف حساب هستیم- در صف و انتظار بمانیم!

یادم می آید یکی از روزهای حوالی سال 1370 بود. خبر آوردند توی یکی از کوچه های زنبیل آباد گوشت منجمد می دهند. ساعت 2 ظهر پدرم، من و سه تا از بچه های همسایه را به آنجا برد. جلوی ما شاید 40-50 نفر بودند که معلوم بود از صبح منتظر مانده اند. کوپن به دست سه ساعت ماندیم تا گوشت گاوی خارجی آمد و 4-5 کیلو سهم هر کدام از ما شد. گوشت یخ زده ای که امروز مفت هم بدهند غالب مردم مصرف نمی کند!

از این دست خاطرات زیاد هست. البته در هیچ کدام از صف ها نه کسی کشته می شد و نه متهم به بدبختی و فلاکت می شدیم و نیز هیچ وقت صف های مان تیتر رسانه های خارجی نشد! حتی ذهنیت بد و تلخی نیز ته ذهن مان از صف های طولانی تمام نشدنی نداریم! پس چه شد سبد کالای دولت دکتر روحانی چنین بازتاب وسیعی یافت؟

شاید به این خاطر که در سال 1392 نمی دانیم چرا باید برای چند جنس بونجول خارجی دوباره در صف های تحقیرآمیز بمانیم! نمی دانیم برای چه باید سختی بکشیم!؟ از اول انقلاب می دانستیم انقلاب مان پر هزینه خواهد بود. می دانستیم انقلاب مان منافع مستکبران و زورگویان عالم را به خطر انداخته و شرشان دامنگیرمان خواهد شد. در زمان جنگ می دانستیم داریم با شرق و غرب عالم می جنگیم. می دانستیم کشور در تنگناست. برای مان می گفتند اسلام با فداکاری و استقامت قله های دنیا را فتح کرده و می کند. بعد باور کردیم برای ساختن ایران هر تحریمی را می شود گذراند. دل مان به پیشرفت ها و گشایش ها خوش بود و ایمان داشتیم روزی کمر آمریکای جنایت کار را خواهیم شکست. عمیقا" باور داشتیم خودمان یک قدرت تاثیرگذار جهانی هستیم.

باز هم دوست دارم از گذشته بگویم! ما سال 1360 از شیراز به قم آمدیم. به خوبی به یاد دارم در ایام بمباران موشکی –که قم یکی از شهرهای هدف صدام جانی بود- پدرم نمی گذاشت در سفرهای تابستانی زیاد شیراز بمانیم! می گفت: "نباید شهر خالی شود. نباید دشمن احساس کند ما از بمبارانش ترسیده ایم و شاد شود!" جز مواقعی که در شیراز یا چند باری مشهد مقدس بودیم حتی یک شب را به یاد ندارم که بیرون از خانه خوابیده باشیم! آن زمان هر تحرک و فعالیتی حتی چرخیدن در شهر و یا حرم رفتن هم دلیل سیاسی-اجتماعی داشت! حرم می رفتیم تا غیر از زیارت و دعا، دیگران را از بودن و ماندگاری مان دلگرم کنیم!

غذا خوردن مان هم ایدئولوژیک بود! یک مسئله ی طبیعی بود که یک کالا مدتی نباشد! می دانستیم برای چه نیست. مثلا" به یاد دارم "کره" یافت نمی شد! گاهی در کوپن ها کره می دادند که خوراک یک هفته مان بود. توی خانه ی ما "کره" سهمیه بندی بود! هر کس می توانست سهم خود را یه روزه بخورد می توانست یک هفته ای بخورد! باور عمومی این بود که برای رسیدن به آرزوهای بزرگ و آرمان های والا باید سختی کشید و صبر کرد. می دانستند شکوه و شکایت دل دشمن را شاد می کند.

پس بر ما چه گذشته است که در سال 1392 سختی و نداری به کنار، از ایستادن در صف نان هم خون مان به جوش می آید؟ جواب ساده است؛ زمانی برای مقاومت و استقامت دلیل داشتیم اما امروز چه؟ اصولا" برای چه باید نداشته باشیم؟ برای چه باید سختی بکشیم؟

واقعا" امروز برای چه باید سختی بکشیم؟ وقتی قرار است سردمداران آمریکا مودب و منطقی بخوانیم. وقتی می خواهیم انقلابی حرف نزنیم که خدای ناکرده یکی از کشورهایی که قدرت جهانی می خوانیم شان، ناراحت شوند. وقتی در جواب دادن به یاوه گویی های تحقیرآمیز مداوم غربی ها محافظه کاری می کنیم. وقتی از گفتن صریح غاصب و نامشروع بودن رژیم صهیونیستی ابا داریم و راحت سر یک میز مشترک با آنها می نشینیم. وقتی قرار نیست بلند پروازی کنیم. وقتی علم بومی مان را اکسید می کنیم، پلمپ می کنیم که دیگران ازمان راضی شوند. وقتی دیگر هیچ دشمن و بدخواهی نداریم و با همه دنیا در یک جبهه قرار داریم! وقتی تحریم ها شکسته و بازرگانان برای آمدن به ایران صف کشیده اند؛ چرا باید باز هم سختی بکشیم؟؟ واقعن زور ندارد؟!

پیامی که این روزها از کلام و رفتار مسوولین برداشت می شود این است: هدف از هر گفتار و کرداری راضی نگه داشتن قدرت های جهان است تا تن و شکم و اقتصاد روزمره مان به سختی نیفتد، پس همه با هم پیش به سوی رفاه روز افزون!

برای ملتی که نمی خواهد قله های دنیا را فتح کند؛ برای ملت بی آرمان بی دشمن، سختی زور دارد! وقتی با کسی نمی جنگیم؛ وقتی کسی با ما نمی جنگد، پس چرا غرق در رفاه نباشیم؟! بهانه ی دولت قبل هم چند روز دیگر بی اثر می شود! از فرداست که سیل مطالبات بی پایان به سوی دولت بی آرمان بی دشمن روانه شود.

پ.ن.م: این مطلب را به درخواست دوستان خلاق و انقلابیم در نشریه هابیل نوشتم ولی احتمالا" آن نشده که آنها می خواستند! قرار بود در این نوشتار پسران امروزی از پدران دیروزی شان بگویند. من از گذشته نوشتم ولی مصادیق پدرانه اش کم رنگ شد!

دیدگاه شما

CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
کنگره ملی8000شهیداستان همدان