نویسنده گزارش با بیان اینکه گلشیفته از کودکی یک "شورشی" بوده، مینویسد: "۱۶ ساله بود که در اعتراض به حجاب اجباری سرش را تراشید، لباس پسرانه پوشید و دور تهران بر دوچرخه رکاب زد. ۱۷ سالش که شد بر رویای پدر و مادرش برای ادامه تحصیل در رشته پیانو خط بطلان کشید، و به جای رفتن به وین در تهران ماند تا بازیگری را دنبال کند."
خود گلشیفته در این خصوص میگوید: "آن دختر خوبی که جامعه ایران از من میخواست نبودم؛ با دم شیر بازی کردم."
نیویورک تایمز با اشاره به داستان خروج اجباری گلشیفته فراهانی از ایران در سال ۲۰۰۸ مینویسد: "وقتی در فیلم "مجموعه دروغها" (Body of Lies)، ساختهی ریدلی اسکات در مقابل لئوناردو دی کاپریو بازی کرد، پس از آن در سال ۲۰۰۸ از ایران گریخت، در پاریس اقامت گزید و از همسرش جدا شد."
فراهانی ماجرای انتخابش برای بازی در فیلم سنگ صبور از سوی عتیق رحیمی، کارگردان این فیلم را اینگونه توضیح میدهد: "او من را برای بازی در فیلمش نمیخواست. فکر میکرد که من بیش از حد جوان، زیادی قشنگ و بیش از اندازه شاد هستم. به آقای رحیمی گفتم اگر این نقش را به من ندهد جملاتش را حفظ میکنم و در تمام خیابانهای پاریس این نقش را بازی میکنم."
او ادامه میدهد: "احتمالا این سختترین فیلمی است که تاکنون بازی کردهام. هر روز موقع فیلمبرداری به خودم میگفتم: امکان ندارد از پس آن برآیم. بخش عاطفی آن، سختترین قسمت ماجرا بود. رنج این زن در اعماق من نشست. هر شب بیخود و بیهیچ دلیلی دو سه ساعت گریه میکردم، بیهیچ دلیلی، همین طور بیجهت. گمان میکردم دارم دیوانه میشوم. وقتی که فیلم تمام شد فرو ریختم. هزار تکه شدم. دیگر مرده بودم. احساس و ذهن و جسمم فرو ریخته بود."
بنابر این گزارش، گلشیفته به تازگی در برابر دوربین عکاس ایتالیایی مُد مقیم پاریس، "پائولو راورسی" بار دیگر برهنه شده است. تصاویری که هنوز منتشر نشدهاند و احتمالا انتشارشان جنجال دیگری را برای گلشیفته به همراه خواهد داشت.
خود گلشیفته درباره عکسهای تازهاش میگوید: "وقتی که این ایده را مطرح کرد گفتم: ببین پائولو، من تا به حال مشکلات زیادی به خاطر این ماجرا داشتهام. بهتر است از این کار صرفنظر کنیم. ولی بعد، با خودم گفتم: اگر پائولو راورسی این عکسها را نگیرد چه کسی بگیرد؟ انگار از تن من عبور میکرد و از روحم عکس میگرفت."
گزارش نیویورکتایمز با این جملات گلشیفته درباره زندگی در تبعیدش پایان مییابد: «ایرانِ رویای من شاید اصلا دیگر وجود نداشته باشد. دو نوع آدم در تبعید زندگی میکنند: "قربانیهایی که خودشان را توی دریاچه میاندازند و خودکشی میکنند، و یا کسانی که به جنگجو بدل میشوند و از غم خود پر و بال میگیرند و نیروی محرکهای میسازند تا اوج بگیرند. تبعید اقتدار من است."
دیدگاه شما