به گزارش صبح الوند، وبلاگ آریان بلاگفا نوشت: دوشنبه گذشته استیو ورن سخنگوی ائتلاف موسوم به ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا اعلام کرد که عراق با حضور ۲۰۰ نظامی آمریکایی برای مبارزه با گروههای تروریستی در این کشور موافقت کرده است. این موضوع در حالی اعلام شد که دولت عراق واکنشی به این اخبار نشان نداده و آن را رد یا تایید نکرده است.
گرچه سکوت دولت عراق در مورد انتشار این خبر که برخلاف مواضع پیشین مقامات بغداد است، بر عمق ابهام در این زمینه افزوده است، اما موضوعی که توجه به آن لازم است، اینکه آمریکا هرگز حضور نظامی خود در عراق را به صفر نرسانده بود که این بار از اعزام تنها ۲۰۰ نظامی به این کشور خبر می دهد.
واشنکتن حتی بعد از خروج کامل از عراق نیز حدود ۳ هزار مشاور نظامی خود را در این کشور باقی گذاشت. این افراد در پایگاههای الحبانیه و البغدادی آموزش عشایر و ارتش عراق را بر عهده دارند، همچنین ۶ جنگنده آمریکایی با هدف حفاظت از این عناصر در عراق مستقر هستند. به این ترتیب میتوان گفت سیاست جدید آمریکا در عراق امتداد سیاست های پیشین این کشور است و تغییری در ماهیت اهداف این کشور ایجاد نشده است.
واقعیت این است که دولت عراق همچنان تحت بند هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار دارد و این موضوع به آمریکا اجازه میدهد به بهانه مبارزه با گروه تروریستی داعش، نیروهای خود را وارد خاک این کشور کند. این موضوع اراده سیاسی عراق در پذیرش یا عدم پذیرش نیروهای خارجی را محدود میکند. این همان علتی است که باعث شده دولت عراق با وجود پشتوانه مردمی، قدرت ایستادگی در برابر فشارهای آمریکا برای افزایش حضور نظامی را نداشته باشد.
با اعلام طرح مشهور جو بایدن معاون رئیسجمهور آمریکا مبنی بر تجزیه عراق میبینیم که فعالیتهای واشنگتن در این کشور با سناریویی جدید همراه شده است. این سناریو مبتنی بر ادعای ایجاد امنیت در عراق یا رها کردن اراضی اشغال شده عراق از دست داعش است.
بر کسی پوشیده نیست که آزادسازی اراضی در جنگ های کلاسیک مستلزم استفاده از نیروهای زمینی است، بنابراین به نظر میرسد آمریکا به هر نحو ممکن به دنبال بازگشت نیروهای زمینی خود به خاک عراق است. آمریکاییها این موضوع را از مسیرهای مختلف دنبال میکنند، تلاش برای تشکیل ائتلاف اسلامی به رهبری عربستان سعودی، فشار بر ترکیه جهت مداخله زمینی در عراق، افزایش فشارها بر دولت عراق جهت موافقت با حضور نیروهای زمینی آمریکایی و ارائه طرح بلند مدت به بهانه مبارزه با تروریسم از جمله این تلاشها به شمار میرود.
آمریکاییها میخواهند عراق را قانع کنند که این کشور قادر به حفظ امنیت داخلی و تمامیت خود نیست و این موضوع تنها از طریق نیروهای زمینی آمریکا در داخل اراضی عراق ضمن در اختیار داشتن مصونیت کامل قضایی ممکن خواهد بود. البته این موضوع چیزی است که مردم عراق و ساختارهای سیاسی این کشور هرگز آن را نمیپذیرند.
صنایع تسلیحاتی آمریکا بعد از بروز پدیده داعش با بالاترین توان و انرژی خود فعالیت کرده و قراردادهای تسلیحاتی هنگفتی را با کشورهای مختلف منطقه از جمله عربستان سعودی، امارات و قطر منعقد کرده است. این منافع باعث میشود که آمریکا در طولانیترین زمان ممکن به دنبال بهرهبرداری از پدیده داعش باشد، در همین راستا بود که آمریکا در ابتدای شکلگیری جریان تروریستی داعش در عراق به بهانههای مختلف از مبارزه با این پدیده خودداری کرد، اما وقتی مشاهده کرد که گروههای مردمی و نیروهای مقاومت عراق ابتکار عمل را در مبارزه با داعش دراختیارگرفته اند، برای جلوگیری از فروپاشی نهایی تروریستها در عراق و ثبت افتخار مبارزه با داعش به نام خود ائتلاف ضد داعش را ترتیب داد.
ادعاهای آمریکای ها در مبارزه با داعش در حالی دنبال میشود که با گذشت نزدیک به دو سال از زمان تشکیل ائتلاف ضد داعش، این ائتلاف هیچ دستاورد قابل توجهی در مبارزه با داعش نداشته، بلکه برعکس در برخی موارد اقدام به حمایت های لوجستیک و تسلیحاتی از تروریست ها کرده است.
اهداف و انگیزه های آمریکا از حضور در عراق
بحرانی کردن اوضاع عراق از طریق گروه تروریستی - تکفیری داعش با هدف وارد آوردن ضربهای استراتژیک به محور مقاومت انجام شد. این موضوع باعث شد آمریکا ابتکار عمل را در پیگیری اهداف ویژه خود در دست داشته باشد. با وجودی که دولت آمریکا معاهده های امنیتی با عراق به امضا رسانده، اما نه تنها به این کشور در مبارزه با داعش کمک نکرد، بلکه تلاش کرد در شرایط حساس در ساختار قدرت عراق بویژه پست نخست وزیری مداخله کند.
الف: پروژه خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق
آمریکاییها با سقوط رژیم صدام حسین و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ سعی کردند نقش عمدهای در ساماندهی آینده عراق بر اساس منافع خود ایفا کنند. بر این اساس با وجود آن که بسیاری از گروهها و احزاب شیعه و سنی با طرح نظام فدرالی در قانون اساسی عراق مخالف بودند، اما در نهایت این قانون به تصویب رسید.
نو محافظهکاران آمریکایی بر اساس پروژه خاورمیانه جدید خود نقش مهمی برای عراق در نظر گرفته بودند، آنها میخواستند عراق را به الگویی از اقتصاد آزاد و حکومت دموکراسی تبدیل کنند تا در ادامه با مانعی در مسیر مداخله نظامی خود در دیگر کشورها مواجه نشوند و بتوانند تغییرات متوالی را بر اساس نقشه راه خود مدیریت کنند. طبعاً این موضوع با مقاومت مردم عراق در برابر اشغالگری آمریکا و همچنین حضور گروههای تروریستی در این کشور بهبنبسترسید. بنبستی که در نهایت آمریکاییها را مجبور کرد در پایان سال ۲۰۱۱ از عراق خارج شوند.
این خروج البته پایان کار توطئهچینی های آمریکا در عراق نبود. کاخ سفید در ادامه، طرح تجزیه عراق را بر اساس همین پروژه کلید زد، چرا که رژیم صهیونیستی تمایلی برای وجود حاکمیت قوی و مقتدر در بغداد نداشت. بر اساس این طرح قرار بود تجزیه بخشهای مختلف عراق و افزایش اختلافات داخلی در میان این بخشها در دستور کار واشنگتن قرار بگیرد. اشغال ناگهانی بخشهایی از عراق در ژوئن سال ۲۰۱۴ ، به همراه رویکردهای جداییطلبانه ای که مسئولان اقلیم کردستان عراق در زمینه طرح برقراری همهپرسی عمومی جهت استقلال این منطقه مطرح شده، همگی برگههای از این پازل بودند.
روزنامه السفیر لبنان در گزارشی اعلام کرد: اگر سال ۲۰۱۴ سال اشغالگری داعش در عراق و سال ۲۰۱۵ سال دخالت منطقه ای ترکیه در این کشور باشد، سال ۲۰۱۶ طرح جو بایدن درباره عراق دوباره مطرح خواهد شد. بایدن این طرح را در سال ۲۰۰۷ مطرح و کنگره آمریکا با آن موافقت کرد.
در سال آینده میلادی طرح بایدن با قوت بیشتری مطرح خواهد شد. جو بایدن در این طرح از «منطقه سنی» یاد میکند که تحت عنوان فدرالیته در رسانهها مطرح شد. فدرالیته از نظر بایدن چیزی فراتر است و به سطح ایجاد ایست بازرسی و صدور کارتهای شناسایی میرسد که بعدها به پاسپورت شبیهتر خواهد شد. همچنین نیروی مسلحی برای حفاظت از مرزهای این فدرالیته شکل میگیرد.
ب: نفوذ ایران در عراق و لزوم مداخله واشنگتن
خروج از عراق پایان تراژدی کاخ سفید در این کشور نبود، آمریکاییها بعد از اشغال عراق متوجه شدند نقشی را که قرار بود در حاکمیت آینده عراق ایفا کنند، از دست داده و در عوض ایران از نفوذ قابل توجهی در عراق برخوردار شده است. گرچه یکی از زیربناییترین اهداف طرح خاورمیانه جدید، جلوگیری از قدرت گرفتن ایران به عنوان محور شر و آغاز دامنه تغییرات دموکراتیک! در خاورمیانه بود، اما آمریکاییها ناگهان متوجه شدند عراق را در طبقی طلایی به دشمن دیرینه خود تقدیم کرده اند.
ایرانی ها از فرصت خلأ قدرت و حاکمیت در عراق در راستای منافع این کشور استفاده کرده و مناسبات خود را با گروه ها و احزاب مختلف عراق بویژه شیعیان تقویت کردند. تهران از رویکردهای دموکراتیک و انتخابات آزاد مردمی و تحویل سرنوشت و حاکمیت عراق به مردم این کشور حمایت کرده و اعلام نمود که با دولت های بر آمده از آراء مردمی در راستای تامین امنیت منطقه و آرامش در مرزهای خود و توسعه مناسبات دوجانبه در تمامی ابعاد نهایت تعامل را خواهد داشت.
نقش ایران در مبارزه با گروه های تروریستی بر آمده از طرح آمریکا نیز قابل توجه بود، نقشی که بر خلاف رویکردهای کاخ سفید همواره مورد ستایش مردم عراق قرار گرفته و گروه های مستقل حاضر در عراق نیز با آن همراه شده اند. گر چه دولت های ایران و عراق در شرایط کنونی ضرورتی برای حضور مستشاری ایران در درگیری های عراق با تروریست ها نمی بینند، اما این نقش تاثیر عمده ای از دور شدن خطرات تروریستی و تکفیری از بقاع متبرکه عراق داشت.
ج: حذف یکی از اهرم های جبهه مقاومت
انگیزه دیگر آمریکا در مورد تلاش برای تعیین آینده و سرنوشت عراق، به رویکردهای این کشور در مورد موازنه قدرتهای منطقهای باز میگردد. آمریکاییها از دیرباز علاوه بر امنیت رژیم صهیونیستی و تضمین انتقال انرژی بر اساس منافع خود به دنبال جلوگیری از توسعه محور مقاومت هستند.
آمریکا در این رابطه تلاش های عمده ای را از جنگ ۳۳ روزه گرفته تا ایجاد پدیده داعش در دستور کار قرار داده، اما هیچ یک از این اقدامات نتوانست اهداف واقعی آمریکا را محقق سازد. آمریکا با تغییر دولت عراق با استفاده از استراتژی جنگهای نیابتی و تجزیه تدریجی این کشور سعی دارد حلقه اتصال ژئو پلتیک محور مقاومت منطقه ای از تهران گرفته تا بیروت و فلسطین را از هم بشکافد. تحقق این برنامه همچنین می تواند قدرت ایران و سوریه در پیشبرد اهداف داخلی خود را نیز تحت الشعاع قرار دهد.
ریچارد هاوس عضو شورای روابط خارجی آمریکا میگوید: سایکس پیکوی جدید در صورت اجرا میتواند آمریکا را از باتلاقی که در عراق گرفتار شده بود و در حال حاضر به سوریه نیز کشیده شده است، نجات دهد. تنها چیزی که میتوان با قاطعیت مطرح کرد، این است که خاورمیانه سنتی در مسیر فروپاشی قرار دارد، به این ترتیب باید انتظار داشت که آمریکا از هر نوع درگیری داخلی در کشورهای عضو محور مقاومت برای تحقق اهداف دور و نزدیک خود استفاده کند.
ایجاد فتنه مذهبی در منطقه
یکی از مهمترین برنامههای کاخ سفید در عراق و منطقه تلاش برای ایجاد جنگ های فرقه ای و مذهبی بر اساس تحریک گروهک های تکفیری برای مبارزه با محور مقاومت و طرح ادعای ایجاد محور سنی در برابر نفوذ شیعی است. گرچه این طرح از دیرباز تحت اسامی مختلف نظیر هلال شیعی مطرح بوده، اما با افزایش وزنه جریان های مقاومت در منطقه شکل جدی تری به خود گرفته است. تغییر ماهیت کشورهای عربی از دشمنی با اسرائیل به سمت مقابله با ایران به عنوان یک تهدید موجودیتی از دیگر اهداف و برنامه های این طرح است که به صورت ضمنی می تواند امنیت رژیم صهیونیستی را نیز در دراز مدت تامین کرده و آن را از انزوای منطقه ای و بین المللی خارج کند.
از زمان آغاز بحران داعش در عراق، و رسانههای وابسته به غرب تلاش خود را در جهت استفاده از فضای موجود در جهت تجزیه عراق به اقلیم های خودمختار افزایش دادند. در همین راستا موضوع تأسیس ارتش مستقل نظامی در اقلیم کردستان عراق و تشکیل گارد ملی مخصوصاً اهل سنت مطرح شده است. بر کسی پوشیده نیست که و سیاستها در نتیجه رویکرد مراکز تصویرسازان آمریکایی در مورد ضرورت تهیه نقشه منطقهای و تجزیه عراق به عنوان مقدمه این تغییر است.
البته عناصر دیگری در مسیر تقابل با طرحهای تجزیهطلبانه وجود دارد که نباید نقش آنها را در بروز تحولات داخلی عراق نادیده گرفت. حضور مرجعیت دینی آگاه و هوشیار، رویکرد متحد مردمی در مقابله با خطرات خارجی و مواضع مستحکم متحدان بغداد و اعضای محور مقاومت در مقابله با این طرح ها بویژه در سایه شکست های مکرر محور غرب در سالهای اخیر احتمال زیادی برای موفقیت آن ها باقی نگذاشته است. این در حالی است که پیروزی های میدانی نیروهای مقاومت که نمونه آن را اخیرا در شهر الرمادی شاهد هستیم، افق روشنی از پیروزی های مردم عراق در مبارزه با تروریسم تکفیری و توطئه های خارجی را نشان می دهد.
دیدگاه شما