به گزارش صبح الوند، خبر آنقدر سهمگین بود که تمام ایران و ایرانیان را در شوک فرو برد. سردار ملی ایران، مردی که بر قلبها حکومت میکرد، حاج قاسم سلیمانی به دست آمریکا ترور شد!
مردم در بهت نبود حاج قاسم انگار برادر بزرگ خویش را از دست دادهاند ودر این غم بزرگ یکپارچه سیاهپوش شدند واشک ریختند وسوختند.
آری، حاج قاسم سی سال پس از پایان جنگ تحمیلی به جمع یاران شهیدش پیوست و رفت تا دنیا را مبهوت رفتنش کند.
او که در وصیتنامهاش خود را "سرباز" خطاب میکند، فراتر از یک ژنرال نظامی بود.شبیه او در دنیا کم بوده و هست. با ارنستو_چهگوارا،احمدشاه_مسعود، مهدی_چمران و عماد_مغنیه و همه چریکهایی که در راه وطن کشته شدند و قهرمان_ملی نام گرفتند شباهتهایی داشته اما به جرات میتوان گفت برخی ویژگیهای حاج قاسم منحصر به فرد بوده و او را از دیگران متمایز میکند.
حاج قاسم، سردار روزهای سخت در کنار جنگیدن و دفاع از میهن، روحیات خاصی داشت که سبب میشد ستاره اقبال او در تمام گروههای مردمی فارغ از نگاه سیاسی و قومی و مذهبی خوش بدرخشد و بیتردید او در این زمینه بیهمتاست.
تشییع باشکوه حاج قاسم در شهرهای مختلف عراق و ایران گواه این مدعاست. او را میتوان چریک_شاعر نامید.شعر نمیگفت اما گاه روحش آنقدر لطیف میشد که در قنوت نماز گلبرگ گلی را از کودکی هدیه میگرفت!به قول سهراب سپهری:«در نمازم جریان دارد ماه...»
او عاشق بود. عاشق خدا، مردم و میهنش. با خدای خویش متواضع، با مردم مهربان و برای میهنش فداکار. گویی سر بر شانه خدا گذاشته وخداوند چنان قصه عشق را در گوشش نجوا کرده که لبریز از عشق شده است.
در دنیا کمتر نظامی را میتوان با این همه لطافت روح پیدا کرد. مردی که به هنگام جنگ صلابتش ستودنی بود و به گاه ترنم باران، لبخندش بهیادماندنی.
او یک فرمانده تمامعیار بود. قطعا شاهنامه را خوانده بود.تاریخ مبارزات مردان بزرگ ایران و اسلام را ورق زده بود وگرنه نمیتوان از سورنا تا آرش_کمانگیر تا رستم و سهراب و سیاوش تا مالکاشتر و سلمان_فارسی و ابوذر و حر و حبیب_بن_مظاهر و...هر کدام نشانی در خود داشته باشد.
حاجقاسم در کنار آنکه یک فرمانده نظامی تمامعیار بود اهل گفتوگو نیز بود.او سیاست را خوب میفهمید اما از دعوای سیاسی پرهیز داشت و خوب میدانست توسعه یک جامعه تنها یکجانبه رخ نخواهد داد.در زیرکی و باهوشی و مداومت در کار میتوان او را شبیه امیرکبیر دانست.او و امیرکبیر هر دو دل در گرو پیشرفت و توسعه ایران داشتند.
در کنار همه این ویژگیها نمیتوان به راحتی از چشمان ونگاه نافذش عبور کرد.بهوقت خشم با دشمن چشمانش چنان ابهتی داشت که ترس بر اندام همه میافکند و به هنگام مهربانی، چشمایش خلاصه تمام خوبیها بود.
حاج قاسم را به واقع میتوان تمثیل زیبایی از اشرف مخلوقات دانست که نظرکرده خداوند بود وشاید تا سالهای سال دیگر تکرار نشود.
او به انسان میاندیشید و تبلور انسانی که در اندیشه او جای میگرفت خودش بود، مردی به گاه جنگ مستحکم، به وقت قرار گرفتن در برابر مردم آرام و مهربان و به هنگام گفتوگو با خدا گریان و فروتن.او سالها با ارتجاع وخشونت جنگید ودر این راه شهید شد تا حتی شهادتش عشق وانسانیت را معنای دیگری بخشد.
داستان حاج قاسم ما چقدر شبیه قصه سیاوش شاهنامه است آنجا که فردوسی در وصف کشتن سیاوش میگوید:
جدا كرد از سرو سيمين سرش
هميرفت در طشت خون از برش
این خون حاج قاسم بود که خون همه را به خروش درآورد وملت را به خیابانها کشاند تا در مرگ قهرمان زمانه خود، جامه چاک کنند وفریاد وامظلوما سر دهند.
وچه زیبا گفت فردوسی در وصف قاتلان شهید قهرمان ما که:
كه تا زندهای بر تو نفرين بود
پس از مردنت دوزخ آيين بود
آری، ایران این بار نیز چون تاریخ سراسر پر افتخار خود سربازی دیگر را از دست داد اما نام و یاد این سرباز بزرگ همواره در ذهنها باقی خواهد ماند.
حاج قاسم به آرزوی دیرینه خود رسید و به قول مولانا معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا!وما ماندیم حسرت روزهایی که بودنش برای همه آرامشبخش بود.
او رفت.اما حتی رفتنش هم پرخیر و برکت بود. یک وحدت ملی در ایران رخ داد و همه فارغ از تمام اختلافاتی که داشتند آمدند تا ارادت خود به یکی از بهترین اشرف مخلوقات را نشان دهند. حاج قاسم دریا شد چرا که سالها برای این دریا شدن پیوسته روان بود و ایستادگی کرد و مردم ایران به احترام این مرد بزرگ،این چریک شاعر،این ژنرال قلبها،این سیاستمدار عاشق و این جمع تمام خوبیها، تمامقد ایستادند، اشک ریختند، کلاه از سر برداشتند و پیمان بستند که استوارتر از گذشته برای دفاع از استقلال و آزادی ایران اسلامی تلاش کنند.همین.
۱۷ دی ماه ۱۳۹۸
مهردادحمزه
دیدگاه شما