به گزارش صبح الوند، مهدی ناصر نژاد در یادداشتی نوشت:
زنده و گویاترین هویت و شناسنامه فرهنگ و ادب هر قوم و تیره انسانی، در نوع گویش و لهجه محلی اوست. لهجه و فرم گویش مردمان مختلف با هم متفاوت است مانند اثر انگشت هر شخص، با این تفاوت که اثر انگشت در حالت معمول غیرقابل تغییر است، اما متأسفانه لهجه مادری را میشود با کمی غفلت و بیمهری و ناسپاسی تغییر داده و به رنگ حال و مکان درآورد.
اقلیم همدان سوای دربرگیرندگی گویشهای متنوعی به لحاظ همجواری با اقوام ترک، کرد و لر، زیستگاه مادری مردمانی اصیل و کهن با نوعی گویش پهلوی است که به همین لهجه شیرین همدانی شهره است و کمتر هموطن ایرانی است که نداند همدانی دارای لهجهای منحصربهفرد و شیرین و در عین حال بسیار ساده است، اما کمتر آدم خوشذوقی قادر به تقلید لهجه و تکرار واژههای ناب در گویش همدانی است. با این حال تاکنون در حق گویش اصیل همدانی بسیار جفا و کوتاهیها و غفلتهای فراوان شده است.
عوامل فراوانی موجب رنجش گویش صمیمی همدانی در گذر زمان شده است که مهمتر از همه مهاجرت تیرههای اصیل و از سویی نیز مهاجرپذیری همدان از دیگر استانها و مناطق همجوار بوده و هست.
یکی دیگر از عوامل زوال گویش شیرین همدانی محدود بودن این هویت و ویژگی قومی در یک منطقه نسبتاً کوچک جغرافیایی بوده است و در گیرودار تحولات تاریخی و منطقهای، بیشتر از اینکه سیطرهگر باشد، مقهور فرهنگ مهاجمان و مهاجران شده است. با این حال پیکره اصلی فرهنگ و گویش همدانی بهرغم تمام ناملایمات از گزند حوادث روزگار در امان مانده است ولیکن کسی و مرجعی نیست تا این میراث آسیبپذیر را از بادهای مسموم خردهفرهنگهای تحمیلی در امان نگه دارد.
یادش گرامی و زنده باد مرحوم علیاکبر محمودیوثاق معروف به دادای همدانی که با مرارت و محدودیت و دستتنگی پرزحمتی به گردآوری و احیای فرهنگ و ادب و از جمله گویش شیرین همدانی اهتمام داشت و چقدر این مرد از جان و مال خود گذاشت تا هویت زادگاه خود را حفظ کند اما اجل مهلتش نداد و آثار پراکنده و پرارزش او میرود تا در غبار فراموشی و بیکسی برای همیشه از بین برود. یا زندهیاد عباس فیضی که او هم با سختیها و کملطفیهایی که در حق او میشد، بسیار کوشید تا گوشههایی از فرهنگ و ادب پارسی را با رنگینکمانی از گویش و واژههای دلنشین مردمان دیار باباطاهر و عینالقضات همدانی بیاراید و به نسلهای آینده بسپارد. کتاب «آلالههای همدان» نمونه کوچکی از رنجنامههای مرحوم عباس فیضی است که کمتر سراغش گرفته میشود.
اکنون در تمام دنیا و در کشورهایی که سهم کوچکی از تمدن کهن دارند، در کنار زبانهای رسمی و بینالمللی مانند انگلیسی، فرانسه، آلمان و روسیه، برنامهریزی وسیع و پژوهشهای پردامنهای برای جمعآوری و بسط گویشهای مادری در حال انجام است و متأسفانه در کشور ما بخصوص در همدان، برنامه، هزینه و اهتمامی که برای حفظ میراث فرهنگی که همان لهجه همدانی است، نمیشود که هیچ، چندان علاقهمندی و تعصبی هم برای حفظ تتمه این فرهنگ بومی و اختصاصی به عمل نمیآید.
متأسفانه در برخی سهلانگاری و جهالتها شاهد هستیم که گویش همدانی با تکههای نچسبی از جوک و چرندیات به سخره گرفته میشود. در حالی که میتوان با تولید آثار فاخری از آداب و سنن دیار همدان با گویش خاص خود در قالب مجموعههای تلویزیونی و برنامههای نمایشی و همچنین سپردن طرحهای تحقیقاتی به پویندگان فرهنگ و ادب ایرانی در دانشگاهها، دِین انکارناپذیر خود در قبال این میراث ارزشمند و ذخیره غیرقابل جبران را ادا کرد و بجا آورد.
دیدگاه شما