بیشک دانستن جزئیات منابع موجود در رد یا تأیید پدیدههای مختلفی که سازنده اجزای فرهنگی ما بهحساب میآیند نهتنها راه را بر نفوذ شبههافکنان میبندد، بلکه باعث تقویت جایگاه تفکرات مذهبی بهعنوان اصلیترین اجزای بدنه فکری افراد جامعه میشود.
با این وجود اما تأکید فراوان و تکیه افراط گونه برای اثبات بدیهیات و تأیید وجود یا عدم وجود حقایق مسلم اعتقادی شیعه، یکی از راههای مورد استفاده جهت حمله به بنای عظیم اعتقادی پیروان مکتب اهل بیتعلیهماالسلام در سالهای اخیر بوده و از سوی گروههای مختلف مورد استفاده قرار گرفته است(1)
در این میان حمله به شخصیتهای حماسی و تاریخساز واقعه کربلا که در دشت نینوا و یا در روزهای به اسارت رفتن خاندان رسول خداصلیاللهوعلیهوآله وسلم، شاهبیت هجمه گروههای معلومالحال بوده است. در این میان نیز افراد مختلف با نادیده گرفتن منابع موجود شیعه و سنی در تأیید وجود شخصیتهایی مانند علیاصغرعلیهالسلام و رقیهسلاماللهعلیها کوشش کردهاند تا با ظاهر روشنفکرانه، دروغهای تاریخی را را تحتعنوان تفکرات دینی به خورد مردم بدهند.
این روزها اما مصادف با ایام شهادت حضرت رقیهاللهعلیها است، بد نیست پاسخی شایسته به منکران وجود این اسطوره پاکی و سند ستمهای وارد شده بر خاندان نبیاکرمسلیاللهوعلیهوآلهوسلم داده شود.
مادر حضرت رقیه (س)
بر اساس نوشته های بعضی کتاب های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است.1 مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.(2)
نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) در بعضی کتاب ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی می کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می آید.(3)
این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیه السلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 ه .ق دانسته اند. از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل می باشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیه السلام)) است.
نامگذاری حضرت رقیه (علیهاالسلام)
رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.(4) گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم می خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) باشد، وجود دارد.(5) در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد.
گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیه السلام) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه السلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می داد، نامش را فاطمه می گذاشت. همانگونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (علیه السلام) وی را علی می نامید»(6) گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در نام گذاری فرزندانشان چنین بوده است.
منکران وجود حضرت رقیهسلاماللهعلیها بخوانند
اگر چه عدم اشاره مستقیم به نام مبارک رقیهسلاماللهعلیها در بخشی از منابع تاریخی دستاویز منکران وجود ایشان بوده اما بعضی بدیهیات را نیز نمیتوان از نظر دور داشت.
دو شاهد قوی نیز بر اثبات وجود ایشان در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ می دهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانت های خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.(7)
هم چنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان می فرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.(8)
یکی دیگر از کتاب های کهن که در این زمینه مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشم گیر است. وی می نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا می خواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].»(9)
بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین (علیه السلام) جاری شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت علی اصغر (علیه السلام)، فریاد برآورد: «ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه و ای زینب! ای اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم». این مطلب را سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل می کند.(10)
پاسخ ميرزا جواد آقا ملکی تبريزي به شبههاي درباره حرم حضرت رقيه(س)
استاد الفقهاء و المجتهدین میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره) فرمود: مزار کنونى حضرت رقیه بنت الحسین (علیهما السلام) در شام، از اول مشهور بوده، گویا حضرت امام حسین (علیهالسلام) نشانى را از خود در شام به یادگارى سپرده است، تا فردا کسانى پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت (علیهمالسلام) و حوادث آن پردازند، این دختر خردسال گواه بزرگى است بر اینکه در ضمن اسیران حتى دختران خردسال نیز بودهاند.
ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه (علیها السلام) در این مکان شهرت قائم است، حضرت (علیها السلام) در این مکان جان سپرده و دفن شده است. ما به زیارتش شتافتیم، و باید احترام او را پاس داشت، (نگویید خردسال است) علىاصغر (علیهالسلام) که کودک شیرخوارى بود، داراى آن مقامى است که روبروى حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) در کربلا دفن گردید، گفتهاند که دفن وى در این مکان نشان از آن دارد که در روز حشر حضرت (علیهالسلام) این کودک خردسال را به دست خواهد گرفت و نشان خواهد داد.
دفن این طفل خردسال حضرت رقیه (علیها السلام) در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت، و ستم روا داشته بر ایشان دارد، آن ستمى که تمام پیامبران از آدم(ع) تا خاتم(ص) بر آن گریستند، تا آنجا که خدا عزاى امام حسین (علیهالسلام) را بر آدم(ع) خواند، از این رو احترام این مکان لازم است، به سخنان فاسد گوش فرا ندهید، و به سخنان باطلى که مىگویند: رقیه (علیها السلام) طفلى خردسال بیش نبود، گوش فرا ندهید، مگر علىاصغر (علیه السلام) کودک خردسال نیست که در روز قیامت شاهدى خواهد بود، و موجب آمرزش گنهکاران شیعه خواهد شد ان شاء الله تعالى.
بنابراین بر همه واجب است احترام این مکان (محل دفن حضرت رقیه (علیها السلام)) را داشته باشند، و به سخنان فاسد و بیهوده اى که از گمراهى شیاطین است، گوش فرا ندهند و اعتنایى نکنند. ما با زیارت دختر امام حسین (علیهالسلام) حضرت رقیه (علیها السلام) به خداوند متعال تقرب مىجوییم، آن دخترى که خود مظلوم بود و خاندان وى همه مظلوم بودند.
مجرد شهرت در ثبوت پارهاى از موضوعات خارجى کافى است و لذا اثبات قبر حضرت رقیه، بنت الحسین (علیهما السلام)، نیازى به اقامه بینه وجود ندارد بلکه صرف شهرت در اثبات آن مکان شریف کافى است.
جای سخن زیاد است اما...
جای بحث در این زمینه بسیار است اما چه بهتر که مباحثه در این زمینه را بر عهده متخصصان امر گذاشته و اجازه دهیم عالمان شایسته در این زمینه، به تحقیق بیشتر جهت یافتن اسناد محکمتر و نزدیکتر به فهم مدعیان و منکران اقدام کنند.
یقیناً مدارک موجود در تأیید وجود دختری کمسنوسال در کاروان اسرای کربلا بسیار است که در این میان میتوان به بعضی منابع اهل سنت نیز اشاره داشت. از سوی دیگر شهادت وی در شام نیز مورد تأیید بسیاری از منابع است که اشاره به همه آنها نیازمند وقت و مجال بسیار زیاد است.
در پایان باید توجه داشت که بحث اصلی مخالفان فکری شیعه، نه بحث انکار وجود بعضی از شخصیتهای خاص است و نه موضوعات دیگری از این دست؛ کم نیستند کسانی که خود بهتر از اغلب شیعیان، اسناد معتبر تاریخی موجود در تأیید وجود رقیهسلاماللهعلیها را میشناسند اما با هدف ایجاد سستی دراعتقاد پیروان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام، اصل وجود وی را زیر سئوال میبرند تا بهزعم خود، اعتقاد راسخ شیعیان را سست و آنان را بهمرور از توسل به این خاندان پر عظمت دور کنند.
*************************************
پی نوشت:
1)وهابیون، پیروان فرقهی مختلف نوظهور عرفانهای کاذب، فریبخوردگان فرقه ضاله بهائیت و بعضی از حامیان فرهنگ مادیگرای غرب از جمله این افراد هستند.
2) مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوری، ص251.
3)حایری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، 1363 ه . ش، ج2، ص214.
4)ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293.
5)نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقی ص518.
6)ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210.
7)جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.
8)ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوری، ص 236،(با اندکی تغییر).
9)اللهوف، ص 141.
10)القندوزى الحنفى، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة، قم، انتشارات شريف الرضى، چاپ اول، 1371 ه . ق، ص 335ـ333.
دیدگاه شما