اوقات شرعی

 

آخرین اخبار

30. تير 1393 - 17:28   |   کد مطلب: 7063
نيمه‌هاي شب بود كه خبر آمد ميرزا‌ علي‌اكبر محمودي‌وثاق، مَرد خرده‌فرهنگ‌هاي ديار مادستان عزم سفر كرده و از بين ما پر كشيد و رفت!

 

به گزارش صبح الوند، آري، خبر به همين كوتاهي و مختصري بود و هست اما چه كسي است در اين شهر كه نداد ميرزا علي‌اكبر براي زنده نگه‌داشتن فرهنگ و آداب و رسوم اين ديار چه خون‌دل‌ها كه نخورد و حالا قطعا در تمام برنامه‌هاي فرهنگي و هنري اين شهر جاي او خاليست.

ميرزا سن و سال زيادي نداشت اما از همان كودكي عاشق بود. عاشق كوچه موچاي همدان. عاشق تك تك محله‌هاي شهر، عاشق چشمه‌ها و كوه‌ها، عاشق لهجه همداني و تيكه كلاماي همدان. عاشق هر‌چي كه به فرهنگ و تاريخ اين شهر و هر چه كه بود و هست و به همدان هويت مي‌بخشد.

او سال‌ها تلاش كرد، در راديو سخن گفت، به روي صحنه نمايش رفت، شعرخواني كرد، قصه‌ها و متل‌هاي عاميانه اين شهر و ديار را نقل كرد، فن سخن‌وري آموخت، لهجه شيرين همداني را زنده كرد و با افتخار به زبان گذشتگان خويش صحبت كرد و آن‌قدر گفت و گفت تا همه باور كردند اين همه عاشقي بي‌دليل و بي‌بهانه نيست و اين عاشقي رازي دارد كه دل امثال ميرزا علي‌اكبر نهفته است!

فرهنگ همدان، تاريخ اين شهر، تمدن عظيم مادستان و.... در طول اين سال‌ها، قرن‌ها و هزاره‌هاي گذشته مرهون خون‌دل خوردن‌هاي انسان‌هاي بسياري است كه ميرزا علي‌اكبر يكي از آنان بود و بي‌شك نقش او اگر چه نقشي تاريخي و ماندگار به صورت مكتوب نيست اما او براي بسياري از هم‌نسلان خود و ديگراني كه اكنون در سنين جواني به‌سر مي‌برند نقش صيقل دهنده عناصر زيباشناختي خرده‌فرهنگ‌هاي اين ديار را بازي كرد كه بي‌ترديد اين‌گونه افراد در بخش‌هاي مختلف فرهنگ ما كم هستند.

ميرزا علي‌اكبر رواي شفاهي فرهنگ عامه همدان صفحات زيادي از تاريخ و آداب و رسوم اين شهر را در ذهن داشت و افسوس بزرگ زماني است كه اين صفحات براي هميشه در ذهن راويان شفاهي مي‌ماند و آيندگان از شنيدن آن بي‌بهره خواهند بود. او با تك‌تك اصطلاحات همداني زندگي كرد، با ابيات شاعرانش اشك ريخت، با متل‌ها و قصه‌هاي اين ديار به وجد آمد و هيچ‌گاه شوق بيان خاطرات و زيبايي‌هاي گذشته كه كم‌كم به فراموشي سپرده مي‌شوند را از دست نداد!

آري، ميرزا در شب بيست و يكم ماه رمضان، در تيرماه سال 93 براي هميشه در 63 سالگي جاودانه شد و كوهي از فرهنگ شفاهي اين ديار را با خود برد تا ما باشيم حسرت دوباره شنيدن صداي ميرزا، ما و باشيم و حسرت دوباره شنيدن شعرهاي "شريفي‌امينا" با آن بيان فصيح او. ما باشيم و حسرت روزهاي كه وقتي دلمان مي‌گرفت ميرزا برايمان متل مي‌گفت، شعر مي‌خواند و با لهجه شيريني همداني‌اش ما را از اين دنياي آهني قدر مي‌رهاند.

وحالا ديگر نيست. يادش بخير سال‌ها هر بزرگي كه از جمع ما مي‌رفت، ميرزا در مراسم يادبودش از او حرف مي‌زد و با اشك‌هايي كه به پهناي صورتش جاري مي‌شد، شعر مي‌خواند. گاهي خودش به شوخي مي‌گفت نمي‌دانم بعد از مرگ من چه كسي در مراسمم شعر خواهد خواند و حالا واقعا كسي نيست كه اين توان را داشته باشد تا با آن همه احساس و عاطفه در وصف ميرزا شعر بخواند. افسوس كه عمر زود مي‌گذرد! يادت گرامي ميرزا علي‌اكبر و روحت شاد مَرد عاشق همدان!

نویسنده: مهرداد حمزه

دیدگاه شما

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
کنگره ملی8000شهیداستان همدان