همدان از جمله استانهايي است كه باوجود ظرفيتها و توانمنديهاي بالقوه آن در بخشهاي مختلف و حتي تعيين محورهاي توسعه، هنوز هم استراتژي خاصي در جهت پيشرفت و توسعه آن وجود ندارد و با اينكه تلاشها و حركتهايي براي فعليت بخشيدن به تواناييهاي بالقوه و بهرهگيري از ظرفيتهاي موجود صورت گرفته است، اما شرايط كنوني همچنان از فاصله زياد استان با جايگاه مطلوب حكايت دارد.
در چرايي اين موضوع عوامل مختلفي دخيل هستند كه شايد اكنون پس از گذشت چند دهه نيازمند بررسي دقيق و واكاوي آن در ابعاد مختلف باشد. موضوعي همواره ذهن كارشناسان و صاحبنظران را به خود مشغول كرده و آن قرار نگرفتن استان در ريل توسعه با محوريت حوزهاي خاص است. مسأله مهمي كه هنوز هم پاسخ درخوري براي آن ارائه نشده است.
اگر نگاهي به وضعيت استانهاي پيشرفته کشور داشته باشيم، به خوبي متوجه ميشويم كه در هر يك از آنها روي موضوع خاصي تأكيد ميشود و با توجه به توانمنديها و ظرفيتهاي استان، همان موضوع، محور توسعه قرار ميگيرد و به تبع آن، بيشتر سرمايهگذاريها، تلاشها و حركتها حول محور آن موضوع صورت ميگيرد و در نهايت استان را به جايگاه مطلوب خود به لحاظ توسعه در ابعاد گوناگون و بر اساس شاخصهاي تعريف شده، رسانده است.
اين محوريت بسته به قابليتها و توانمنديهاي استانهاي مزبور، صنعت، گردشگري، كشاورزي، جايگاه مذهبي، فرهنگي و امثال آنها بوده كه موجب شده است بيشتر نگاهها معطوف به آن حوزه خاص شود و ديگر بخشها نيز در كنار آن مورد توجه قرار گيرد.
اين وضعيت سبب شده است تا در آن استانها نوعي استراتژي مشخص براي توسعه تعريف شود و بر اساس آن برنامهريزيهاي بلندمدت، ميانمدت و كوتاهمدت صورت گيرد و بدين ترتيب مسير اصلي پيشرفت استان براي برنامهريزان، تصميمسازان و تصميمگيران و در نهايت دستگاههاي اجرايي كاملاً روشن و به تبع آن گامهاي مؤثري در جهت توسعه برداشته شود.
به طور قطع علاوه بر روشن بودن مسير توسعه كه مهمترين عامل آن شناسايي دقيق محور اصلي توسعه و صرف بيشتر توان و انرژي استان و سرمايههاي مادي و معنوي در جهت رشد و تقويت آن است، هماهنگي، همگرايي و انسجام فعالان استاني اعم از مديران، نمايندگان، كارشناسان و سايران نيز در سطح بالايي بوده و در نهايت موجب تحقق اهداف توسعه و پیشرفت استان شده است.
اينكه چنين امر مهمي در استان همدان كه گفته ميشود از تواناييها و قابليتهاي فراواني در بخشهاي گوناگون برخوردار است و ظرفيتها و پتانسيلهاي آن در ابعاد مادي و معنوي به گونهاي است كه با برنامهريزي درست و تصميمات معقول و كارشناسي به خوبي ميتوان زمينههاي پيشرفت آن را فراهم آورد، به چه ميزان مورد توجه قرار گرفته است و مسئولان امر چقدر آن را مورد توجه قرار دادهاند تا محور اصلي توسعه استان تعیین و راه مشخصي براي برداشتن گامهاي توسعه ترسيم شود، چندان نيازمند بررسي دقيق و موشكافي در جزئيات نيست؛ چراكه تجارب گذشته به خوبي نشان ميدهد كه حركتها و اقدامات يا ناقص و ناكافي بوده يا در خوشبينانهترين حالت به تحقق بخشي از اهداف منجر شده است. این در حالي است كه هيچگاه نتوانستهايم به نقطه مطلوبي از توسعه دست يابيم كه جايگاه استان را ارتقا و در زمره مناطق پيشرفته كشور قرار دهد و نتیجه تنها شده است از این شاخه به آن شاخه پریدن و هر روز برنامه ریزی و سرمایهگذاری بر موضوعی بوده است که روز بعد تغییر کرده است.
البته محورهاي توسعه استان با توجه به ظرفيتهاي بالقوه آن در بخشهاي مختلف از جمله كشاورزي، گردشگري، فرهنگ و مانند آنها از مدتها قبل مشخص و تعريف شده است و حتي به گمان برخي چشمانداز توسعه استان نيز كاملاً روشن است و نقطه تاريك يا ابهامي از اين نظر وجود ندارد. اما واقعيت به خوبي گوياي آن است كه نهتنها در پيمودن مسيرهاي اصلي توسعه و جامه عمل پوشاندن به اهداف و برنامهها دچار مشكلات زيادي شدهاند، بلكه حتي بهتر از آن گاهي اوقات فرصتسوزي نيز شده است و به دلايل گوناگوني از جمله نداشتن استراتژي مشخص و به تبع آن از اين شاخه به آن شاخه رفتن، زمان را از دست دادهايم و از توسعه واقعي و درخور شأن استان فاصله گرفتهايم.
اگر روزگاري با تأكيد بر مباحث فرهنگي در صدد تقويت زيرساختهاي توسعه و هموار نمودن مسير پيشرفت استان بوديم، در زماني نيز سعي شد كشاورزي خود را تقويت كنيم و سپس در برههای، بيشتر توجهات خود را به گردشگري معطوف كرديم و همينطور صنعت و معدن و ساير بخشها كه گرچه مورد توجه مسئولان قرار گرفت؛ اما پس از مدت كوتاهي و عمدتاً بدون در نظر گرفتن شرايط استان و دستاورد قابل قبول و مشخص، اولويتها تغيير كرده و موضوع ديگري محور برنامهها قرار گرفته است.
در شرایط کنونی نيز كه مديريت استان با تأكيد خاص بر سرمايهگذاري درصدد هموار نمودن مسير براي ورود سرمايهگذاران به استان و گشودن قفلهاي توسعه از این طریق است، همين مسأله ذهن خيليها را به خود مشغول كرده است كه سرمايهگذاريها بيشتر در چه حوزهاي خواهد بود و محوريت توسعه استان چيست و آیا پژوهش و مطالعات لازم برای نیازسنجی در سرمایهگذاری انجام شده است؟
مسألهاي كه اگر پاسخ درخوري براي آن داده نشود، نهتنها تجارب گذشته باز هم تكرار و مسير واقعي توسعه بر اثر پراكندگي در كارها و نداشتن استراتژي مشخص گم خواهد شد؛ بلكه حتي ممكن است سرمايهگذاران و فعالان اقتصادي كه با اميدواري وارد استان ميشوند، پس از مدتي دست از كار بكشند و سرمايههاي خود را از استان ببرند. از اينرو شايد مهمترين موضوعي كه بايد مورد توجه قرار گيرد و فكر اساسي براي آن شود، تعيين استراتژي توسعه براي استان است تا هم هدف اصلی توسعه و هم مسیر اصلی رسیدن به آن مشخص شود.
دیدگاه شما