باران اردیبهشت تا میآید به شرشر تبدیل شود و جانی دهد به این زمین و دشتهای تشنه، آسمان پر میشود از پرتو پر نور خورشید و این نیامده میرود و آن آمده میماند؛ اما آن مرد دلش خوش است به همين آمدن و نيامدن باران و زير لب شكر خدا را زمزمه ميكند.
حق دارد سپاسگزار باشد، آخر او كشاورز است؛ كشاورزي كه مخمل سبز مزرعهاش چشم امید به باراني دارد كه حتماً خواهد آمد و آب نيسان بر جان و دل شهر و روستا خواهد باراند.
در باوري ديرين و شاید با ريشههاي ديني آب باران چهل و پنج بهار یا همان نیمه اردیبهشت مقدس بود و مايه شفا؛ قديمترها بارانهاي ارديبهشتي كه میآمد، بازار طشت و كاسهها داغ ميشد و هر كس سهمي از آب باران ارديبهشتي براي خود به تبرک میبرد تا حاجتش روا و بیمارش شفا بگيرد.
و حالا آن مرد ميخواهد ساقههاي کم جان حاصلش را با اين آب شفا بخش سيراب و امید را همچنان در جان مزرعه زنده نگه دارد تا روزی حاصل تلاشش، لقمه نانی شود بر سفرهای که برحاشیهاش نوشته "شکرنعمت نعمتت افزون کند".
و امروز نمنم باران دلهره و نگرانيش را ميشويد و با خود ميبرد به روزهاي خوش پاييز و فصل درو كه مزرعه رنگ طلايي به خود گرفته و به بار نشسته دلش قنج ميرود از بركتي كه در محصولش افتاده است.
باران بيگدار شده است و بيقرار بر موهاي خاكستري آن مرد و او خود را به آلاچيقي در گوشه مزرعه یعنی تنها جانپناهي كه ميتواند او را از رگبار بهاري در امان نگه دارد میرساند، غرق در تماشای باران زير لب ميگويد؛ امسال سال نيكويي است و سر به سجده ميسايد و اين اوج شكرگزاري مخلوق است به درگاه خالق.
آن مرد، نیک میداند که خدای خالق باران مستحق بهترین شکرهاست و میداند «وَهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا وَنُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِیَّ کَثِیرًا» و او خدایی است که بادها را برای بشارت پیشاپیش رحمت خود فرو فرستاد و از آسمان آبی برای شما نازل کردیم تا با آن باران زمین خشک و مرده را زنده سازیم و آنچه آفریدیم از چهارپایان و آدمیان بسیاری را سیراب گردانیدیم. «آیات 48 و 49 سوره فرقان»
اما شكرانه اين رحمت الهي نه تنها پیشانی ساییدن بر خاک؛ بلكه مهربان بودن باخاک است. امانتداري و وفاداري است نسبت به نعمتهايي که ارزانیمان داشته و چه ناسپاس مردمانی هستیم و قدر نعمت نميدانيم حتی كمر به نابوديش بستهايم و همچنان غافل از آن كه چه ميكنيم؟
زمانی بارش باران برایمان «باز باران با ترانه» بود و گوهری زیبا هدیه زیبای خالق زیباییها و غم خشک سالی و کویری شدن را ازخاطرمان میزدود؛ اما امروز کشتزارهایمان جلو چشممان خشک میشود، کویر میشود و ما همچنان بر عمق چاههایمان میافزاییم و آب را از اعماق زمين بيرون میكشيم، بدون هيچ برنامهاي تيشه به ريشه مایه حياتمان میزنيم، قدر نمیدانیم، بيجهت مصرف میکنیم، مديريتي در بهرهبرداري از آب نداریم و اكنون كمآبي برایمان بحران شده است.
شرايط اقليمي و منابع آب و خاك محدودی که در اختيار داریم و نیازی که به كشاورزي در اين استان داریم، بيش از هر چيز اهتمام فعالان بخش كشاورزي به استفاده بهينه از آب و خاك را ميطلبد؛ از اينكه بخش كشاورزي از اركان اساسي و مهم اقتصاد و امنيت كشور محسوب ميشود بايد به خود بباليم که استان ما سهمي فابل توجه از اشتغال، توليد، صادرات کشور را داراست و حفاظت و بهرهبرداري اصولي از منابع طبيعي و خدادادي را در سايه مشاركت همگاني عملي كنيم.
ميگويند جنگهاي آينده بشر از براي آب خواهد بود؛ پس تا دير نشده چارهاي براي این روزها بینديشيم براي فرزندان اين آب و خاك؛ در ديدگاهها و رابطه خود با آب و خاك تغيير اساسي دهيم، دست از لجاجت برداشته و در برابر اراده خالق زيباييها سر تعظيم فرود آوريم.
نویسنده : زهرا زارعی
دیدگاه شما