به گزارش صبح الوند، سال 1393 به ابتکار رهبر معظم انقلاب سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی نامگذاری شد.این سال نیز همانند سالهای گذشته واژه اقتصاد را در بر دارد .میخواهیم اهمیت دو واژه اقتصاد و مدیریت را در برهه زمانی کنونی و ضرورت این نامگذاری را بررسی کنیم.
مدیریت قوی پیش نیاز تحول و توسعه اقتصادی است و فرهنگ زمینهساز مدیریت قوی؛ البته مدیریت بدون مشارکت عمومی هرگز تحول مثبتی ایجاد نخواهد کرد چون که هر طرحی که اجرایی نشود و یا درست اجرا نشود در بسیاری از موارد تنها هدر رفت منابع را به دنبال دارد. پس در این میان تهیج و رواج روحیه و همیت عمومی برای پیشبرد برنامهها امری واجب وضروری است.
درسالهای گذشته پیشرفت که نه بلکه جهش بسیار خوبی در آموزش عالی داشتهایم و حالا نوبت برنامهریزی برای بهرهبرداری از سرمایهگذاریهای انجام شده در این بخش است . خوشبختانه هم در علوم مدیریت و هم در علوم اقتصادی شاهد ترقی بودهایم ولی این سوال مهم ذهنمان را مشغول میکند که چرا با وجود استعدادها و تواناییها باز هم در بخشهای مدیریت جامعه و نیز بخشهای اقتصادی با دانشگاهها فاصلهی زیادی وجود دارد؟
تغییر در مدیریت کلان کشور خصوصا" سر منشا تحولات بسیاری خواهد بود.چون مدیریت یکی از کلیدیترین، مهمترین و پیچیده ترین بخشهای جامعه به شمار می رود. پیتر دراکر در کتاب چالشهای مدیریت در سده 21 می گوید « مدیریت برجستهترین و ویژهترین نهاد در سازمانها میباشد »(دراکر،1382،28)
تاثیر مدیریت بر اقتصاد و تاثیر فرهنگ بر این دو غیر قابل انکار است. در دنیای کنونی هیچ کشور پیشرفتهایی را نمیتوان یافت که فرهنگ وانسجام فرهنگی ضعیفی داشته باشد و بر عکس هیچ کشور عقب ماندهایی را نمیتوان یافت که فرهنگی غنی و قوی خصوصا" در بخش کار داشته باشد. انسجام فرهنگی، فرهنگ سازمانی غنی و مستحکم، ارزشهای منطقی و برتر، فرهنگ پویا و مترقی باحفظ اصالتها و ارزشهای بنیادین، ارتقاء روحیه جمعی ، گسترش اعتماد عمومی متقابل و ... زمینههای فرهنگی پیشرفت هستند.و اقتصاد و مدیریت اساس خود را از فرهنگ میگیرند و بستر فعالیتهای اقتصادی و مدیریتی بستر فرهنگی جامعه است. غنای فرهنگی همانند یک زمین حاصلخیز است که باعث جهشهای اقتصادی میگردد.
آمار رشد اقتصادی منفی 5/5 درصدی سال 1392 چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت .و این آمار نشان از ضعفهای اساسی در اقتصاد ایران دارد. هر چند اکثر کشورهای جهان در حال گذار از دوران رکود جهانی هستند، ولی عموما"دارای رشد صفر و یا نزدیک به صفر هستند ، اما این وضعیت در ایران به مراتب بدتر است. و برنامهریزیهای کوتاه مدت و بلند مدت را با چالشهای جدی مواجه میکند. مدیریت ضعیف بر سرمایهها چه انسانی و چه فیزیکی اصلیترین دلیل عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته است.
و مدیریت ضعیف بر سرمایهها در هیچ مکتبی بخصوص در مکتب اقتصادی اسلامی توصیه نشده است . البته این به معنای پذیرش تمام و کمال اصول نظام سرمایهداری نیست و اصولی که در مکتب اقتصادی اسلامی وجود دارد اگر مورد غفلت واقع نشوند، بسیار مترقیتر از اصول سرمایهداری و لیبرالیستی است.
سرمایهگذاری مادر همهی فعالیتهای اقتصادی است چون تصور حتی یک فعالیت اقتصادی بدون سرمایهگذاری ممکن نیست و تمامی شاخصای کلان اقتصادی رابطهایی مستقیم و یا غیر مستقیم با سرمایهگذاری و مدیریت کارآمد سرمایهها دارند. نمونه عینی این سخن کشورهای پیشرفتهایی هستند که منابع چندانی ندارند و در مقابل کشورهای عقب ماندهایی که سرشار از منابع و سرمایه هستند.اکثر کشورهای عقب مانده از تبدیل کردن ثروت به دارایی عاجز و ناتوان هستند.
در این میان دلایل گوناگونی را میتوان برای این حد از رشد منفی عنوان نمود اما مهمترین آنها نرخ بهره 20 درصدی است که همانند شمشیری دو لبه هم از شکلگیری سرمایهگذاریهای جدید جلوگیری میکند و هم محرکی قوی برای فروش داراییها و سرمایهگذاری در سپردههای بدون ریسک و غیر مولد بانکی است. این نرخ یک فاجعه در اقتصاد و مدیرت مالی محسوب میشود ، چرا که تقریبا" هیچکدام از بخشهای اقتصاد از آثار بسیار مخرب آن در امان نیستند و یکی از اصلی ترین دلایل شکلگیری تحریم سرمایهگذاری بینالمللی قطعا" و یقینا" همین نرخ بهره 20 درصدی است که شایسته است آنرا تحریم سرمایهگذاری داخلی بنامیم.
از طرف دیگر این نرخ بهره بیشتر فعالیتهای اقتصادی را غیر اقتصادی کرده است و کمتر صنعتی را میتوان پیدا نمود که هم قابلیت رقابت در بازارهای جهانی را داشته باشد و هم توان پرداخت هزینههای تامین مالی 20 درصد و بالاتر را.
اما شاید مهمترین علت مشکلات جامعه ایران در کل مربوط به مدیریت باشد. در دنیای کنونی مدیریت شاه کلید پیشرفتهای شگرف بوده است و در ایران منشاء بسیاری از ضعفها و کمبودها.آقای پیتر دراکر یکی از بزرگترین تئوریسینهای مدیریت نوین در جهان در کتاب مدیر اثربخش میگوید: « شخصیت فرد و تعهد وی به خودی خود هیچ دستاوردی ایجاد نمیکند ، ولی نبود آن همه چیز را خراب میکند » (دراکر،1386،95) واقعیت تلخ در بکار گماری و گزینش مدیران در ایران اینست که وزنه تعهد بسیار سنگینتر از تخصص مدیران است و با توجه به گفته آقای دراکر ما در حقیقت دنبال هیچ بودهایم. یا بهتر بگوییم افراد شریفی که عملکرد ضعیفی داشتهاند و در بسیاری از موارد مدیران حتی ردههای میانی الفبای علم مدیریت را هم نمیدانستهاند، اما به درجات عالی مدیریتی دست یافتهاند.
شاید ناشایسته سالاری در طبقات پایین هرم سازمانی کم اهمیت باشد اما هر چه در این هرم بالاتر میرویم تبعات این ناشایستگی بیشتر و بیشتر میگردد. در دنیای امروز مدیریت یک علم و یک هنر بسیار پیچیده است که در ایران با ماشینهای امضاء جایگزین شده است. اکثر دانش آموختگان مدیریت در ایران از صحنههای تصمیمگیری و مشارکت در تصمیم سازی دور نگه داشته میشوند.
در حالی که در دنیای مدرن امروز، در حال گذار از مراحل مدیریت مشارکتی و ساختارهای تخت (flat) میباشند؛ اما در ایران حفظ ساختارهای سنتی و هرمی از اهمیت ویژهایی برخوردار است.چون در این سیستم مدیریت افراد و جایگاهشان است که مهم هستند و نه عملکرد سازمانی و بهره وری.
آقای کن بلانچارد یکی دیگر از دانشمندان و نظریه پردازان علم مدیریت عقیده داردکه « کلید رهبری(مدیریت) امروز تاثیرگذاری است و نه قدرت و اقتدار »(کاروسلی،1385،32) شاید باورش سخت و دردآور باشد ، ولی بعد از گذشت چندین قرن از ارایه نظریه آدام اسمیت در مورد تقسیم کار ، ما هنوز درایران در تقسیم کار هم مشکل داریم . خصوصا" در سازمانهای دولتی این اصل به راحتی زیر پا گذاشته میشود.این اصل و دیگر اصول مدیریت که الفبای این علم را تشکیل میدهند ، هنوز در بسیاری از سازمانها به سادگی نادیده گرفته میشوند.
معلوم نیست چرا دانش آموختگان فیزیک و مکانیک را در بخش حقوقی بکارگیری میکنند و دانش آموختگان حقوق کیفری را در معاونتهای مالی. این عملا" باعث ایجاد بیکاری پنهان میگردند.این انتظار عبث و بیهودهایی خواهد بود که بخواهیم مدیرانی که تحصیلات دانشگاهی در این زمینه ندارند، عملکرد موفقی داشته باشند. همانطور که بولدینگ در تقسیمبندی سیستمها اشاره میکند سیستمهای انسانی یکی از پیچیدهترین سیستمهای موجود میباشند و کارکردن با انسان به مراتب مشکلتر از کار کردن با دستگاههای مختلف است چون دستگاهها عموما" برون داد یکسانی دارند ، ولی هر انسانی در یک موقعیت مشابه میتواند عملکرد مختلفی داشته باشد.
در سالهای اخیر فسادهای بزرگی را در کشور شاهد بودهایم که عمدهترین علت آنها باز هم به مدیریت ناکارآمد برمیگردد. چرا که نظارت و کنترل از وظایف کلاسیک و لاینفک مدیریت میباشد و نمیتوان مدیریت بدون مسولیت و بدون نظارت را در هیچ سازمانی در دنیا بغیر از ایران تصور کرد .
مدیریتهای محفلی ، رانتخواریهای شبه دولتیها، فسادهای بزرگ مالی، نارضایتیهای گسترده از عملکرد مدیران و دستگاههای دولتی، بیکاری پنهان، بهرهوری پایین ، فرار مغزها، نبود و یا پایین بودن انگیزههای کاری در سازمانها ، بیتوجهی به قوانین و مقررات، نادیده گرفتن سیر تحول جایگاه انسان در سازمانها که تا سرمایههای دانشی پیش رفته است در حالی که ماهنوز هم به انسان در سازمان بعنوان مستخدم نگاه میکنیم، عدم توجه به دانش آموختگان دانشگاهی که به قول معاون وزیر امور خارجه دولت آقای کلینتون « ایران را در آستانه جهش عظیم قرار داده است»، بالا بودن ریسک سیستماتیک، رایج شدن اصطلاحاتی همچون « هم رنگ جماعت شدن» و حذف نیروهای پیشرو و خلاق و حاکم شدن «منطق ماشین دودی» در سازمانهای دولتی، شکاف درآمدی بسیار گسترده در سازمانهای دولتی و بخش کارگری که هر انگیزهایی را میمیراند، نوسانات شدید سیاسی و اقتصادی، جایگزینی ضد ارزشها با ارزشها،گسست فرهنگی، تضعیف عرق ملی و ترویج روحیهی بی اعتمادی در بین مردم، نبود عزم ملی برای مقابله با فسادهای گسترده، سوء استفاده از مفاهیم ارزشی و دینی، حراج اعتماد عمومی به مبلغی نا چیز و مهم نبودن این عامل اثر گذار و انسجام آفرین، استفاده از روشهای آزمون و خطا بجای روشهای علمی و... مشکلاتی هستند که کشور را با چالش کرده است.با توجه به اینکه این مشکلات کلان جامعه و اقتصاد را در بر میگیرد ، مقابله با آنها نیازمند روحیه جهادی و عزم ملی است.
در جامعهایی که دور زدن قانون زرنگی محسوب میشود، و دهن کجی کردن به فرهنگ غالب سازمانی افتخار ، مدیریت اصولی و درست و رشد اقتصادی از اساس مشکل پیدا میکند و تعارضات سازمانی را موجب میشود که حل آنها انرژی زیادی را طلب میکند.
تنها با مدیریت جهادی است که زمان لازم برای تغییرات فرهنگی کاهش پیدا میکند . چرا که تغییر در نگرش و باورهای مردم گاهی زمانی به اندازه عمر یک نسل طلب میکند
پس بنابراین میبایست ابتدا خود مدیریت به سمت شایسته سالاری سوق پیدا کند، سپس مدیران شایسته فرهنگ سازمانی را برای ایجاد جهش در اقتصاد پایهریزی و برنامهریزی کنند.مدیران باید عملکرد و تجربهی مفید ، برنامههای مدون و موثروشناخت کاملی نسبت به محیط فعالیت داشته باشند.«یک مدیر بیبرنامه زندانی وقایع است»(همان منبع،1386،173) .
در مدیریت جهادی مدیران ، تصمیماتی میگیرند که ساختار شکنانه است و وضع موجود را به علت داشتن نقاط ضعف اساسی به چالش میکشانند و این مستلزم استفاده از نیروهایی است که جسارت لازم و حمایت کافی را داشته باشند چرا که مقابله با رفتارهای غلطی که رواج پیدا کردهاند کار هر کسی نیست.رویه های ناثواب گاهی اوقات دارای جذابیت بالایی میباشند و حذف یا اصلاح آنها مخالفتهای شدیدی را به دنبال دارد.همانند حذف سود بانکی (ربا) از نظام بانکداری کشور که به علت جذابیت فراوان با وجود اثرات فاجعه بار، افراد زیادی خواستار ادامه پیدا کردن آن هستند.
باید اسمهای بزرگ را کنار گذاشت و فکرهای بزرگ را جانشین آنها کرد .و در این راه مقاومتهای سختی صورت خواهد پذیرفت که استقامت زیادی را میطلبد.باید پذیرفت که یک تصمیم نادرست هرگز با تعریف و تمجید بهینه نمیشود.
باید تغییر را بعنوان اصلی انکار ناپذیر پذیرفت. شاید در برههای از زمان تعهد بالایی برای مدیران لازم بوده است ، اما اکنون بدون شک تخصص از ضروریترین نیازهای مدیریت است. این فرهنگ غلط باید اصلاح شود که مدیران با هر عملکردی باید ارتقاء یابند.حتی اگر عملکردی فاجعه بار داشته باشند. و باید این نکته رایج گردد که یک مدیر بعلت عملکرد بهتر ارتقاء یافته است و نه بعلت داشتن شهرت و روابط ناسالم .
مجید گودرزی
منابع:
1-چالشهای مدیریت در سده 21 ، نوشته پیتر دراکر،ترجمه عبدالرضا رضایی نژاد، ناشر فرا،چاپ دوم ، 1380 تهران
2-مهارتهای رهبری برای مدیران ، مارلین کاروسلی،ترجمه امیر توفیقی،انتشارات انستیتو ایز ایران، چاپ اول ،1385
3-مدیر اثر بخش ، تالیف پیتر دراکر، ترجمه علیرضا جلالی فراهانی،انتشارات جیحون، چاپ اول 1386
دیدگاه شما