به گزارش صبح الوند، پایگاه خبری صبح رزن نوشت: من خیلی آدم قدیمی ای نیستم ولی هر چه نباشد همین «هف هش ده» سال پیش را خوب یادم هست.آن موقع خانم های جوان از لحاظ پوشش و ظاهر دو دسته بودند:خانم. های چادری و خانم های غیر چادری.تکلیف خانم های غیرچادری مشخص بود .این خانم ها مانتو می پوشیدند که الان هم همینطور است،فقط کوتاهتر و تنگ تر و نازک تر شده است،بعضی از آنها موهایشان بیرون بود که هنوز هم همینطور است،آرایش هم می کردند که هنوز هم همینطور است،که البته شدیدتر شده.
من خیلی آدم قدیمی ای نیستم ولی هر چه نباشد همین «هف هش ده» سال پیش را خوب یادم هست.آن موقع خانم های جوان از لحاظ پوشش و ظاهر دو دسته بودند:خانم های چادری و خانم های غیر چادری.تکلیف خانم های غیرچادری مشخص بود .این خانم ها مانتو می پوشیدند که الان هم همینطور است،فقط کوتاهتر و تنگ تر و نازک تر شده است،بعضی از آنها موهایشان بیرون بود که هنوز هم همینطور است،آرایش هم می کردند که هنوز هم همینطور است،که البته شدیدتر شده.
اما هفت هشت ده سال پیش خانم های چادری جور دیگری بودند که الان آنطور نیستند.آن وقتها،نمی گویم همه،ولی اکثر قریب به اتفاق خانم هایی که چادر به سر داشتند تکلیفشان با خودشان مشخص بود.کاری ندارم که این تکلیف شناسی را به ارث برده بودند و یا تحقیقا به آن رسیده بودند ولی به هر حال تکلیفشان با خودشان روشن بود.منظورم این است که آن زمان خانم ها یا چادری نبودند و یا اگر بودند به تمام معنا چادری بودند.یعنی چه ؟ یعنی اینکه داشتن حجاب کامل را جزء لاینفک چادر می دانستند و به همین دلیل موهای سرشان کاملا پوشیده بود،صورت خود را برای نامحرم نقاشی نمی کردند،لباس هایی که در شان چادر نباشد نمی پوشیدند و ...قص علی هذا . اما الان...اما الان دیگر مثل هفت هشت ده سال پیش نیست.الان اوضاع متفاوت و تکلیف ها نامشخص شده.البته خانم های غیرچادری همان شیوه قبل را پی می گیرند و انتظار خاصی هم از آنها نداریم ،البته منظورم از لحاظ ظاهری است و از ایمان باطنی آنها اطلاعی ندارم .هر چند رعایت حجاب اسلامی هم جزء جدا نشدنی و اساسی همان ایمان و اعتقاد دینی و باطنی است.بگذریم...
برخی خانم های چادری جدید همه چیز را با هم می خواهند.هم لباس های تنگ و مانتوهای بسیار کوتاه را و هم چادر را ، هم نمایش دادن موهای رنگ کرده و مدل دار را و هم چادر را،هم پوشیدن پوتین ها و چکمه های بلند و اغواگر را و هم چادر را،هم چهره های نقاشی شده را و هم چادر را،هم دوستی با نامحرم را و هم چادر را،خلاصه هم خدا را و هم خرما را ! این یعنی یک وضعیت کاریکاتوری از حجاب،حجابی که همزمان هم هست و هم نیست، هم رسمی است و هم خنده دار،هم دینی است و هم غیر دینی،هم پوشیدنش زحمت دارد و هم فایده ندارد و خون به دل نامحرم می کند.دل این خانم ها می خواهد که ظاهرشان همچون خانم های سانتی مانتال فَشن باشد اما با روکشی از چادر! آن هم چادری که خوب حفظ نمی شود،خوب پوشش نمی دهد و خیلی وقت ها ناخودآگاه و خیلی وقت ها هم خودآگاه و عمدی رها می شود تا لباس های تنگ و زیبا که کلی هم پولشان شده است «دیده شود بلکه پسندیده شود».
گاهی دلم می سوزد برای آنها و غصه می خورم به حالشان.نه به حال آن خانم ها ،بلکه غصه می خورم به حال آن چادرها که یک روزی نماد ایمان و مقاومت بودند،یک روزی نماد حیا و عفاف بودند ولی حالا کم کم در حال تبدیل شدن به یک سرپوش اند؛ آن هم سرپوشی برای بلاتکلیفی های اعتقادی بعضی از خانم ها! البته هنوز هم خانم های زیادی را می بینم که به معنای واقعی چادری هستند و همچنان به عهد و پیمانی که با حضرت زهرا(س) بسته اند پایبندند و احترام زیادی نیز برای آنها قائلم.
خواهرم کاش تکلیفت را با خودت روشن کنی .اگر خود را از شیعیان اهل بیت(علیهم السلام ) و حضرت زهرا(س) می دانیم و می خواهیم خداوند از ما راضی باشد ،مطمئن باش فقط «پاک بودن دل» کافی نیست،بلکه باید احکام خداوند را بشناسیم و رعایت کنیم وگرنه ... وگرنه «هر جور که راحتی».این سخن حضرت زهرا(س) که فرمودند:«اگر به آنچه تو را امر نمودیم عمل کنی،و از آنچه نهی کردیم بازایستی،از شیعیان ما می باشی ، و در غیر این صورت از آنان شمرده نمی شوی.»
بهروز رزن پور
دیدگاه شما