به گزارش صبح الوند، مهدی محمدی در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز نوشت:
پس از توافق ژنو سوءتفاهمی در حال ایجادشدن است که همین حالا باید آن را برطرف کرد. کسانی از دولتیان و در میان آنها بویژه وزیر خارجه سعی کردهاند اینگونه القا کنند که اکنون در جامعه ایرانی یک دو قطبی وجود دارد میان کسانی که خواستار یک توافق (یا معامله و بده و بستان) درباره موضوع هستهای هستند و آنها که با چنین کاری از اساس مخالفند.
شکلدادن به یک دوقطبی با این مشخصات، برای دوستان دولتی خوشایندترین سناریوی ممکن است چرا که حریفان و منتقدان را مستقیما در موضع مقابل افکار عمومی مینشاند و به تیم دولت امکان میدهد ادعا کند کسانی، با آنچه به نظر مردم ضروری میآمده و اکنون آنها را تا حدودی راضی و خوشحال کرده است، مخالفند.
وقتی چنین صفآرایی ایجاد شد، یعنی وقتی این مارک به پیشانی منتقدان چسبید که آنها با رضایت و آسودگی مردم مخالفند، آن وقت دیگر هیچ مجالی برای بحثهای جدی نمیماند و هالهای از تقدس و نقدناپذیری به دور اقدامات دولت کشیده میشود که حاصل آن ترکتازی در میدانی بیرقیب و سرخوش از امنیتی بادآورده خواهد بود.
با این حال، منتقدان دولت فعلی بویژه در حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی هرگز در آن قایقی نخواهند نشست که دولتیها آنها را به سمت آن هل میدهند.
مدعای جریان اصولگرایی در حوزه مذاکرات هستهای مشخصا 3 چیز است:
1- ما هم خواهان توافقیم ـ و در واقع همواره بودهایمـ اما نه هر توافقی، بلکه یک توافق خوب و کشور را آنقدر ضعیف نمیدانیم که یک توافق بد را به توافق نکردن ترجیح بدهیم.
2- با حفظ خطوط قرمز، انجام یک معامله خوب امکانپذیر است ولی توافق ژنو یک معامله خوب نیست.
3- توافق در موضوع هستهای، ابزاری برای مقاومت در سایر موضوعات است نه روشی برای تسری دادن سناریوی بده و بستان به همه حوزههای درگیری ایران و غرب.
این ادعا که طالبان توافق، به یکباره از راه رسیدهاند و تا امروز کشور توسط کسانی اداره شده که به هیچ قیمتی خواهان هیچ توافقی نبودند و از جنگیدن با جهان حتی وقتی یک معامله برد - برد روی میز بوده لذت میبردند، فقط به درد خامکردن جوانهایی میخورد که آقای وزیر امور خارجه را ساعتی با سوت و کف خود مشعوف کردند و الا در عمل نگاهی سرسری به گذشته نشان میدهد داستان چیز دیگری است. میان اصولگرایان و تیم فعلی اختلافی اگر هست در اینجاست که معیارهای یک توافق خوب چیست؟
تیم قبلی اگر معامله نکرد، فقط به این دلیل بود که معامله خوبی پیش روی خود نمیدید و در حال کار کردن روی گزینههای موجود بود تا آنها را به یک معامله خوب تبدیل کند؛ بحث دقیقا بر سر این است که آیا توافقی که برنامه ما را به سختگیرانهترین شکل ممکن متوقف میکند، به پیگیری قطعنامههای شورای امنیت متعهد شده است (که مستلزم تعلیق کامل برنامه، جایی بین گام اول و گام نهایی است)، اطلاعاتی بسیار فراتر از پروتکل الحاقی به دشمنترین دشمنان این ملت میدهد، طی آن بناست ما مشخص کنیم که در هر ساختمان از ساختمانهای موجود در هر کدام از تاسیسات هستهای ما چه میگذرد(؟!)، اجازه ساخت هیچ ماشین جدیدی به ایران نمیدهد، اجازه انباشت مواد 5 درصد را هم از ایران میگیرد و عملا غنیسازی 5 درصد را بیخاصیت میکند، نهانخانههای امنیت ملی ما را به روی چشمهایی سخت نامحرم میگشاید و در ازای همه اینها هیچ نمیگیرد جز مقداری پول نقد از داراییهای خودمان، یک توافق بد است.
مناقشه بر سر این نیست که چرا توافقی حاصل شده بلکه مساله این است که این چه توافقی است که هر طرفی از آن یک چیز میفهمد و هر یک از دو طرف هم بر درستی فهم خود اصرار دارند و دیگران را به نشنیدن موضع طرف مقابل میخوانند؟ آیا به آینده چنین توافقی میتوان اعتماد کرد؟ بیایید منطقی باشیم؛ دوستان که شکر خدا مذاکرهکنندگانی زبردستند، لابد این مقدار را از ما میپذیرند که دو طرف، که با هم بر سر موضوعاتی مهم اختلاف دارند، زمانی متن مشترک مینویسند که تصمیم گرفته باشند تکلیف اختلافات خود را به صریحترین وجه ممکن یکسره کنند.
یا یک طرف باید از مواضع خود کوتاه بیاید یا اینکه دو طرف باید به موضعی مشترک رسیده باشند که هر دو به اندازه کافی آن را به نفع خود بدانند. در هر دو حالت، متنی که نوشته میشود باید تکلیف اختلافات را یکسره کرده باشد و موضع دو طرف در دو وضعیت ماقبل و مابعد نگارش متن، لااقل از حیث موضوعات محل اختلاف، کاملا تغییرکند . یکی از بزرگترین سوالها درباره توافق ژنو این است که این چه متنی است که هر یک از دو طرف پس از امضای آن، همان حرف سابق خود را تکرار میکنند و مدعی هستند آنچه درون متن آمده دقیقا منطبق با نظر آنهاست.
ما در اینجا درباره یک مساله هرمنوتیکی یا تفسیری بحث نمیکنیم. این یک متن فلسفی نیست که طرفین بتوانند سالها درباره عبارات مبهم آن بحث کنند و به جایی هم برنخورد. این سند، ورق زننده یکی از حساسترین مقاطع تاریخ ایران است و بناست درباره حقوق و تکالیف ایران در حوزههایی که مستقیما با آینده و سرنوشت کشور و ملت مرتبط است، تعیین تکلیف کند.
علاوه بر این، این سند بناست از یکی دو هفته دیگر اجرایی شود. وجود عبارات مبهم شاید به روند مذاکرات برای رسیدن به توافق سرعت داده باشد اما خواهیم دید حین اجرا چه دردسرهای حادی ایجاد میکند. طرف غربی میتواند سختگیرانهترین تفسیر ممکن از متن را روی میز بگذارد و عدم اجرای آن از سوی ایران را به معنی نقض توافق تفسیر کند. واقعا دوستان در این حالت چه پاسخی خواهند داشت و آیا تصور میکنند در شرایطی که دشمن را به این جمعبندی رساندهاند که ایران در مقابل هرگونه فشار جدید بشدت آسیبپذیر است، راهی جز انعطافهای بیشتر برای خود باقی گذاشتهاند؟
مساله دیگر این است که تیم ایرانی به نحو عجیبی درتوافق ژنو پذیرفته است که در توافق نهایی بخشهایی از زیرساخت فعلی غنیسازی ایران برچیده شود. راقم این سطور چند روز مانده به مذاکرات ژنو 6 یادداشتی نوشته و در آن با استناد به یکی از مصاحبههای جان کری که در آن گفته بود توافق موقت گام اول برای برچیدن زیرساخت غنیسازی در ایران است، به تیم مذاکرهکننده هشدار داده بود که درباره ترسیم شرایطی که ایران در انتهای کار با آن مواجه خواهد بود، بشدت محتاط و دقیق باشند. آن یادداشت، هیچ به مذاق دوستان خوش نیامد و تا توانستند درباره آن حاشیه ساختند.
اکنون و پس از توافق ژنو میبینیم که «ادبیات برچیدن» به ادبیات مسلط مقامهای آمریکایی تبدیل شده است. اگرچه آنها همانند صهیونیستها از برچیدن کامل سخن نمیگویند ولی همانطور که اوباما، کری و شرمن هر یک جداگانه گفتهاند آمریکا عقیده دارد ایران باید بخشهای مهمی از برنامه هستهای خود را در توافق نهایی برچیند و مهمتر از آن به صراحت میگویند ایران از همین حالا پذیرفته است که این برچیدن بخشی از توافق نهایی خواهد بود. وقتی به توافق ژنو نگاه میکنیم بدبختانه شواهد غیرقابل گذشتی در این باره وجود دارد.
ایران در بند مربوط به توصیف شرایط توافق نهایی پذیرفته است که برنامه غنیسازی ایران در طول مدت اجرای گام نهایی - به گفته آقای ظریف حداقل 5 سال و به گفته آمریکاییها 20 سالـ از حیث گستره، درصد، نوع ماشینها، مکان و میزان انباشت، دارای محدودیتهای جدی باشد.
این عبارت هیچ معنایی جز این ندارد که تیم ایرانی پذیرفته است که در مدت زمان اجرای گام نهایی، باید بخشهایی از برنامه غنیسازی ایران برچیده شود و آنچه در 6 ماه آینده درباره آن مذاکره خواهد شد میزان این برچیدن است نه اصل آن. ملاحظه میفرمایید که موضوع برچیدن اکنون بخشی از توافق دو طرف است نه صرفا ادعایی که آمریکاییها آن را مطرح کرده باشند. سوال مهمی که پیش روی دوستان وجود دارد این است که مگر نه اینکه ادعا میکنند اجرای گام اول میان دو طرف اعتماد ایجاد خواهد کرد و ایران هم بناست در گام آخر حداکثر شفافیت را درباره برنامه غنیسازیاش بپذیرد؛ با این وصف، پس دیگر چه معنایی دارد که بخشهای مهمی از برنامه هستهای کشوری که هم اعتماد ایجاد کرده و هم برنامهاش.
کاملا شفاف است برچیده شود؟
دقیقا به این دلایل است که من ادعا میکنم توافق ژنو یک توافق بد است و هر چه زمان بگذرد شرایط بازگشت به عقب و جبران خسارات ناشی از توافق برای ایران دشوارتر خواهد شد. این همه در حالی است که به لطف مقاومت انجام شده در سالهای گذشته امکان ایجاد یک معامله خوب برای تیم مذاکرهکننده کاملا فراهم بود. همین حالا مذاکرهکنندگان سابق آمریکا مانند گری سیمور و رابرت آینهورن و همچنین چهرههای رادیکالی مانند دیوید آلبرایت به صراحت میگویند از میزان امتیازهایی که ایران در گام اول داده تعجب کردهاند و در ادوار سابق مذاکرات باور نمیکردند که مثلا بتوان ایران را راضی کرد که اصلا ماشین سانتریفیوژ نسازد.
نیاز شدید سیاست داخلی اوباما به شکلگیری یک توافق و عدم جذابیت مطلق گزینههای بدیل و همچنین مقاومت سالهای گذشته که خطوط قرمز و توقعات طرف مقابل را بشدت پایین آورده بود، این فرصت را به تیم مذاکرهکننده میداد که توافقی واقعا خوب به دست بیاورند. اگر مدل پیشنهاد آلماتی – به عنوان گام نخست- مدنظر قرار میگرفت، بدون تردید توافق موقتی بسیار بهتر از اینکه اکنون روی میز ما است، قابل حصول بود.
این بحثی است که راقم این سطور در آینده به تفصیل به آن خواهد پرداخت اما آنچه اکنون مهم است این است که دولت آقای روحانی اگر آدرسهای غلطی را که ظرف ماههای گذشته به طرف خارجی ارسال کرده به سرعت تصحیح نکند و رویه خود را تغییر ندهد، در مذاکرات بر سر گام نهایی با چالشهایی مواجه خواهد شد که راه پیش و پس برای آن باقی نمیگذارد.
دیدگاه شما