محمدایمانی در مطلبی با عنوان«قطعیات و ابهامات مذاکره ژنو» چاپ شده در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان پیرامون مذاکرات ژنو3 اینگونه نوشت:
مذاکرات ژنو 3 پس از سه روز مذاکره به کجا انجامید؟ محل نزاع کجاست که مذاکرات را کشدار کرده است؟ با کدام «بارمبندی» میتوان به مذاکرات نمره داد؟ کدام توافق، بد و کدام توافق، خوب است؟ آیا میتوان با رژیم آمریکا به توافق مثبت رسید و سپس به صلح و مسالمت میان طرفین دست یافت؟ اینها پرسشهایی است که در متن و حاشیه مذاکرات هستهای به میان کشیده میشود. دیشب در سومین شب از مذاکرات، برخی اخبار فاقد منبع و جزئیات مشخص از احتمال «رفع اختلاف بر سر غنیسازی» و مذاکره درباره رآکتور آب سنگین اراک حکایت میکرد بیآن که از دقت حقوقی و کارشناسی برخوردار باشد. به عنوان مثال رسانهها دیشب از «پشت سرگذاشتن اختلاف حول محور غنیسازی در ایران» سخن گفتند. آیا این بار حداقل توافق به دست میآید یا رسانههای ایرانی به ماجرای دور قبلی مذاکرات گرفتار میشوند که چند ساعت تا پس از نیمه شب منتظر ماندند اما سرانجام مذاکرات ناتمام ماند؟! طبق برخی اخبار ممکن است ادامه مذاکرات به امروز موکول شود.
لفظ مبهم «توافق» لفظ غلطاندازی است که میتواند به اعتبار ابهام و اشتراک لفظ، راه به مغالطه ببرد. طیفی از توافقها را میتوان از مطلوب و ایدهآل تا متوسط و زیانبار رصد کرد همچنان که با دغلبازیهای آمریکا، موضوع غنیسازی نیز دچار همین ابهام شده است. توافق مطلوب از نگاه ایران آن است که اولاً به اعتبار رویکرد انکاری آمریکا و غرب نسبت به حق تصریح شده غنیسازی برای اعضای پیمان انپیتی، طرف غربی این حق قانونی ایران را محترم اعلام کند و به حق بهرهمندی از چرخه کامل سوخت تمکین نماید. ثانیاً تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی که به بهانه غنیسازی اورانیوم در ایران وضع شده، به اعتبار تمکین به حق قانونی ایران لغو شود و متقابلاً ایران، اقدامات شفاف و اعتمادساز را مطابق انپیتی به انجام رساند. در مقابل توافق بد آن است که طرف غربی اولاً از امضای حق مصرح ایران طفره برود و آن را به آینده موکول کند ثانیاً ساختار اصلی تحریمها برقرار بماند و ثالثاً غرب امتیازهایی بگیرد و مایل به واگذاری امتیاز پایاپا، متوازن و متقابل نباشد. با این بارمبندی میتوان هرگونه توافق پیشنهادی را ارزیابی کرد و به آن از صفر تا 20 نمره داد.
هرگونه توافقی که راه «دررو» و دور زدن تعهدات در 6 ماه یا یک سال بعد را برای غرب باز بگذارد و به عبارت منطقی جامع و مانع نباشد، طبیعتاً در زمره توافقهای بد رتبهبندی میشود؛ نظیر توافقهایی که 10 سال پیش در سعدآباد و بروکسل و پاریس به امضا رسید.در ساعات پایانی جمعه شب هنوز ابهامات و مجهولات زیادی درباره محتوای مذاکرات ژنو 3 وجود دارد. متأسفانه گارد کاملاً بسته هیئت مذاکره کننده ایرانی در قبال رسانههای خودی و گارد باز طرف غربی در قبال رسانههای خودشان، همچنان میدان مانور به مراتب گستردهتری را به حریف میدهد. اما از این نقصان که بگذریم، برخی معلومات کمک میکند پارهای از مجهولات را شفافسازی کنیم یا لااقل به درک بهتری از ذهنیت حریف در پای میز مذاکره برسیم. روز قبل از شروع مذاکرات، باراک اوباما در نشست شورای مدیریت روزنامه والاستریت ژورنال سخنانی گفت که از فقدان اراده برای توافق متوازن، برابر و سازنده حکایت میکرد.
او گفت «ایران حتی در صورت توافق موقت در مذاکرات هستهای ژنو باز هم ضربههای اقتصادی خواهد خورد زیرا تحریمهای تنبیهی شدید علیه این کشور همچنان پابرجا خواهد ماند. به خاطر اینکه تحریمها مؤثر بود ما توانستیم ایران را به صورت جدی به مذاکره باز گردانیم]![ ماهیت توافق این خواهد بود که آنها پیشرفت در برنامه هستهای را متوقف خواهند کرد. آنها ما را در معرض بازرسیهای جدیتر از اکنون و در برخی موارد بازرسیهای روزانه قرار خواهند داد. در عوض آنچه ما انجام خواهیم داد اندکی گشایش (در تحریمها) خواهد بود که آن هم برگشتپذیر است. اقدامات تحریمی شدید در زمینه صادرات نفتی یا امور بانکی بینالمللی به قوت خود باقی خواهد ماند». همین اظهارات سند روشنی است از آنچه رهبر معظم انقلاب به عنوان خودبرتربینی، حق ناپذیری، رواداری جنایت نسبت به ملتها و فریبگری و رفتار منافقانه استکبار آمریکا برشمردند و تحریمها را ناشی از کینهورزی استکبار دانستند.
مقارن با اظهارات اوباما، معاون وی جوزف بایدن در جمع گروهی از سناتورها اظهار داشت «هر نوع کاهش تحریمها نسبت به محدودیتهایی که باقی میمانند، جزئی و اندک هستند. در واقع آسایش خاطری که به ایران میدهیم در مقایسه با تحریمها، اندک و موقتی خواهد بود». پس از بایدن، نوبت جان کری بود که ادعا کند «انپیتی حقی برای غنیسازی ایران قائل نشده و این موضوع به نتیجه مذاکرات بستگی دارد. البته این مسئله در گام اول مذاکرات که در آن هستیم حل و فصل نمیشود و انتظار نمیرود براساس توافق موقت حاصل شده در ژنو، تصمیمی درباره غنیسازی ایران در درازمدت اتخاذ شود. ما در این مذاکره درباره اینکه آیا ایران در درازمدت حق غنیسازی دارد یا نه تصمیم نمیگیریم». مفهوم این سخن میتوانست دلالت بر مطالبه امتیازهای نقد در برابر وعده سرخرمن یا حتی بدون آن باشد. آمریکا در مذاکرات ژنو موضوعاتی نظیر تعلیق غنیسازی 20 درصد، ادامه «تعلیق» راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته جدید -که این تعلیق طی 3 ماه اخیر بدون سر و صدا انجام گرفته- تأخیر در راهاندازی راکتور آب سنگین اراک، افزایش امکان بازرسیها و محدود کردن غنیسازی 3/5 درصد را پیش کشیده و متقابلاً -آنگونه که سامانتاپاور نماینده آمریکا در سازمان ملل گفت- وعده امکان دسترسی ایران به 3 تا 6 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی بلوکه شده را- بدون نقصان و خلل در تحریمهای بانکی و نفتی- داده است.
در کنار همه این اخبار، روزنامه نیویورک تایمز به قلم توماس فریدمن یادآوری میکند «توافقی که کری سعی دارد با ایران شکل دهد به دلایل مختلف در درازمدت به سود ما خواهد بود از جمله اینکه طبق این معامله انتظار میرود ایران در ازای لغو محدود چند تحریم، فناوری ساخت بمب هستهای خود را کاملاً متوقف کند، برخی از آنها را به عقب برگرداند و بازرسیهای سرزده بیسابقه را بپذیرد؛ این در حالی است که همه تحریمهای اصلی نفتی باقی میمانند و بنابراین ایران کماکان به شدت آسیبپذیر خواهد بود».آمریکاییها گویا راه میانبری نیز میان «مخالفت صریح با حق غنیسازی» و «امضای صریح حق غنیسازی» جستهاند و آن شعبده «ابهام» و «تعلیق و کشداری عبارات» است.روزنامه تایم اواسط هفته گذشته در این باره از هدفگذاری آمریکا در مذاکرات ژنو برای «سرهمبندی توافق احتمالی با ایران» خبر داد و نوشت: «یکی از دشوارترین سؤالات در مذاکرات ژنو این است که آیا ایران از حق غنیسازی برخوردار است؟ پاسخ آمریکا فقط «خیر» و پاسخ ایران «صددرصد بله» است. کارشناسان میگویند احتمال رسیدن به توافقی که ایران حق غنیسازی نداشته باشد، بسیار اندک است.
رابرت آینهورن عضو اندیشکده بروکینگز معتقد است نمیتوان توافقی را تصور کرد که در آن ایران از غنیسازی دست بکشد... پیمان انپیتی غنیسازی را منع نکرده ]اما[ اگر آمریکا به صراحت حق ایران را بپذیرد، اساس تحریمها علیه ایران وجاهت قانونی خود را از دست خواهد داد و نمیتوان برای برخورد با کشوری که از حق تضمین شده و صریح برخوردار است، در سازمان ملل مجوز گرفت. آمریکا در ژنو باید «عملاً» به ایران حق غنیسازی بدهد بدون آنکه این حق را «قانونی» اعلام کند. خوشبختانه ظریف در این مسئله انعطافپذیر برخورد کرده و میگوید چون این حق لاینفک است، ما ضرورتی نمیبینیم به عنوان یک حق به رسمیت شناخته شود. این ادبیات دالّ بر وجود اختلاف نظر، میتواند با معیارهای آمریکا مطابقت داشته باشد. گریسیمور که تا چندی پیش از چهرههای قدرتمند کاخ سفید بوده میگوید هرگونه توافق احتمالی، مسئله غنیسازی را سرهمبندی خواهد کرد. ما توافق میکنیم ایران برنامه غنیسازی محدودی داشته باشد بیآنکه به صراحت این حق را بپذیریم و ایران نیز مدعی میشود حق غنیسازی را به رسمیت شناختهایم».
در چنین صورتی آمریکا 6 ماه دیگر پس از پایان دوره توافق میتواند مجدداً زیر اصل حق ایران بزند و اگر امتیازاتی نظیر کاهش غنیسازی 20 درصد و... گرفته باشد، آن روز امتیازات دیگری در ازای پرداختن 3-4 میلیارد دیگر مطالبه کند که احتمالاً با عنایت به شرطیسازی اقتصادی به این مسکّن، آن امتیاز اصل غنیسازی خواهد بود! و البته آسوشیتدپرس معتقد است این 3-4 میلیارد دلار در برابر حفظ اصل تحریمها، مسکّن نخواهد بود. البته اینها که گفته شد رؤیای طرف آمریکایی است و باید امیدوار بود فرزندان انقلاب در جبهه دیپلماتیک با مالاندیشی و ژرفنگری که یکی از مبانی نگرش اسلامی و سفارش نبوی(ص) است، فارغ از یک دوره زودگذر 6 ماهه، رویکردی غایتنگرانه و استراتژیک به مذاکره و توافق داشته باشند. سفارش اولیای دین آن است که انسان مؤمن وقتی کاری را انجام میدهد به سرانجام آن بنگرد و آن را محکم و استوار -و نه نیمبند و آمیخته به سستی و خلل و رخنه- به انجام رساند. شاید با همین تلقی هم بود که هیئت مذاکره کننده ایرانی روز پنجشنبه علائمی از احتمال توقف مذاکرات و بازگشت به تهران از خود نشان داد. دکتر ظریف ساعات پایانی دیشب نیز اعلام کرد «تا زمانی که در همه چیز به توافق نرسیدهایم قاعده این است که روی هیچ چیز به توافق نرسیدهایم. یکی دو موضوع باقی مانده از اهمیت زیادی برخوردار است».
مذاکرات ژنو چه به توافق بینجامد و چه به دور بعدی موکول شود، پایان مصاف ما با استکبار آمریکا نخواهد بود. ما در قبال استکبار آمریکا در موقعیت مبارزه در یک جبهه بزرگ قرار داریم و نه در موقعیت معامله، چه اینکه اقتضای هر نوع معامله و توافق انسانی دوطرفه، احترام متقابل و صداقت و توازن است و این ویژگیها، ذاتاً در تناقض و تعارض با استکبار آمریکاست. استکبار به فرموده رهبرمعظم انقلاب از پیشرفت ملتها به اعتبار خود برتربینی دریغ میکند. «استکبار ]به خاطر خصوصیاتش[ قادر نیست نظام اسلامییی مثل نظام جمهوری اسلامی را تحمل کند چون نظام اسلامی در اعتراض به استکبار پدید آمده، رشد کرده و قوی شده است... ]استکبار[ نمیتواند تحمل کند مگر وقتی که مأیوس شود. ملت ایران، جوانان ایران، فعالان ایران، کسانی که به هر دلیل ولو به دلیلی غیراسلامی به میهنشان و خاکشان عقیده دارند، باید کاری کنند که این یأس در دشمن به وجود بیاید؛ دشمن را باید مأیوس کرد. برای دستگاه استکبار بسیار دشوار است که در این منطقه حساس عالم در غرب آسیا یک کشوری، یک نظامی، یک ملتی سر برآورده است که خود را متصل و مربوط و تبع به آن قدرت ابر قدرت نمیداند و مستقل حرکت میکند».
روزنامه خراسان ستون سرمقاله روزنامه خراسان را به مطلبی از محمد سعید احدیان با عنوان«تاثير بيانات محکم رهبري در واقعي کردن محاسبات 1+5»طی سخنان اخیر ایشان، اختصاص داده است:
اين روزها سوالي براي برخي مطرح شده است: آيا بيانات صريح و تند رهبرانقلاب در آستانه مذاکرات به مصلحت بود؟ آيا اين مواضع تاثير منفي در مذاکرات نمي گذارد؟
جواب به اين سوال را مي توان در يک جمله اين گونه خلاصه کرد: فارغ از ورود به تحليل درباره برخي کلمات اگر نبود بيانات صريح و تند ايشان که همراه با استدلال هايي منطقي، تاکيد برمواضع محکم ايران در مذاکرات هسته اي داشتند، آقاي ظريف بايد با دست خالي پاي ميز مذاکره مينشست مي توان مدعي شد که مذاکرات از پيش شکست خورده بود.»
بگذاريد کمي صريح تر موضوع را باز کنيم. براساس آنچه رهبرانقلاب در اول فروردين ماه در حرم مطهر رضوي بيان کردند دولت جديد آمريکا چندبار پيام هايي براي ايشان فرستاده که ادعاي آماده بودن براي مذاکره با در موضعي برابر و منطقي داشتند پاسخ به اين پيام ها توسط رهبري در آن سخنراني ضمن ابراز بدبيني نسبت به آمريکا، آماده بودن براي مذاکره در صورت اثبات حسن نيت توسط اين کشور بود.
چند ماه بعد انتخابات رياست جمهوري برگزار شد و مشارکت حداکثري مردم باعث تثبيت دوباره نظام شد و اقتداري بس بزرگ به نظام داد در عين حال واقعيت اين است که راي آوردن جناب آقاي دکتر روحاني در کنار منافع مهمش (که مهمترين آن ها را در يادداشتي بعد از انتخابات نوشتم) داراي نکته منفي مهمي نيز بود و آن ايجاد برداشتي اشتباه در دولتمردان آمريکا مبني بر نتيجه بخش بودن تحريم ها بوده است. متاسفانه اين برداشت اشتباه با ادبياتي که گاهي شخص آقاي روحاني وبيشتر مردان اقتصادي دولت در فعل و حرف خود به کار بردند تقويت شد. مردان اقتصادي دولت به گونه اي رفتار کردند و سخن گفتند که نه حتي براي تحليلگران دقيق آمريکا که سال ها است با روش هاي علمي روزانه تحليل محتواي همه سخنان مسئولان کشور را در دستور کار دارند بلکه براي بسياري از مردم عادي نيز اين امر مسجل شد که دولت برنامه اقتصادي خود را به شکلي مستقيم به مذاکرات هسته اي پيوند زده است.
تاسف بارترين آن ها در رونمايي از طرح دولت براي برون رفت اقتصاد ايران از بحران صورت گرفت که در آن آقاي نيلي مشاوراقتصادي رئيس جمهور به صراحت در جلسه اي رسمي گام دوم طرح دولت را «به نتيجه رسيدن مذاکرات» اعلام کرد. نوع تصميمات دولت مانند افزايش ندادن قيمت حامل هاي انرژي، محتواي لايحه اصلاحيه بودجه ، اظهارات غيرحساب شده و مکرر ديگر مسئولان اقتصادي دولت به گونه اي بود که باعث شد ادبيات «اشتياق ايران براي مذاکرات نتيجه تاثيرگذاري تحريم ها است» در مسئولان و رسانه هاي آمريکايي و اسرائيلي به صورتي شفاف مطرح شود پيش از مذاکرات نيز اظهارنظر عجيب و تاسف بار آقاي نهاونديان که به فعالان اقتصادي وعده داد منتظر «فتح الفتوح» در مذاکرات ژنو باشند کاررا به آنجا رساند که دست مذاکره کنندگان ايراني را براي مذاکره خالي کرد چرا که وقتي طرف مقابل به اين برداشت مي رسد که شما مجبور به نتيجه گرفتن از اين مذاکرات هستيد به طور طبيعي و براي بيشتر کردن منافع خودش، امتيازخواهي بيشتري خواهدکرد همانطور که در مذاکرات ژنو2 نيز پذيرفتن زودهنگام طرح آمريکا باعث شد تصور «اشتياق به نتيجه» به گونه اي شود که فرانسه با زياده خواهي پا به مذاکرات بگذارد در چنين شرايطي بود که جناب آقاي دکتر روحاني در تماس تلفني با روساي کشورهاي 1+5 تلاش کردند با انتخاب ادبياتي صريح براي همه روشن کنند که به هيچ وجه حاضر نيستند متاثر از تحريم ها امتيازغيرمنطقي بدهند اما واقعيت اين است که شرايط به گونه اي رقم خورده بود که اين موضع گيري ها نمي توانست اثر مهمي در جمعبندي طرف مقابل بگذارد.
در اين شرايط بيانات صريح و تند رهبرانقلاب که براي آمريکايي ها طي سال ها تحليل محتوا روشن شده است، مواضعي قطعي و حساب شده است باعث شد که آن ها اشتباه محاسباتي خود را اصلاح کنند. براي آن ها حالا ديگر روشن شده است که با اينکه تحريم ها برزندگي مردم تاثيرگذاشته است اما رهبرعالي ايران حاضر نيست امتيازي غيرمنطقي بدهد که منافع و آينده جوانان اين کشور را به خطر بيندازد.خلاصه آنکه اگر بيانات صريح رهبري در آستانه مذاکرات نبود آقاي ظريف و همکارانش هرقدر تلاش مي کردند چون با کشورهايي روبرو بودند که فکر مي کردند که آنان مجبور به امتيازدهي هستند، نمي توانستند نتيجه اي مناسب را در مذاکرات دنبال کنند و در نتيجه اين مواضع صريح نه تنها لطمه اي به مذاکرات نزد بلکه ضرورتي بود که باعث واقعي شدن محاسبات طرف مقابل شد.
در مذاکرات ديپلماتيک همانند چانه زني هايي که به طورروزمره مردم انجام مي دهند، هميشه يک اصل وجود دارد: مهم نيست که واقعيت نيت شما چيست مهم اين است که طرف مقابل از نيت شما چه برداشتي مي کند. به همين دليل چه مذاکرات به نتيجه برسد چه به نتيجه نرسد دولتمردان ما مخصوصا مردان اقتصادي دولت بايد مراقب باشند که تمام تصميمات، رفتار و گفتار آنان رصد مي شود و با روش هاي علمي ، مورد تحليل محتوا قرارگرفته و نيت خواني مي شود آنها بايد بيش از گذشته مراقب باشند غربي ها دچار اشتباه محاسباتي نشوند و اين يقين را درغربي ها ايجاد کنند که همه دولت يکپارچه و هم صدا با تيم مذاکره کننده هستهاي، همان حرفي را مي زنند که نظرسنجي موسسه بسيار معتبر آمريکايي گالوپ از نظر مردم ايران اعلام کرد:
« از هر 3 ايراني 2 نفر معتقدند علي رغم تاثيرگذاري فشارتحريم ها برنامه هسته اي ايران بايد حفظ شود.»
سید عابدین نورالدینی مطلبی را با عنوان«مردم را به مذاکرات ببریم»در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
1- درست یا غلط آقای رئیسجمهور و برخی دولتمردان ایشان این باور را در جامعه تقویت کردهاند که تنها راه برونرفت از وضع فعلی اقتصادی، توافق در مذاکرات هستهای است. آیا دولت به لوازم ابتدایی این رفتار پایبند است؟ وقتی سفره مردم به میزهای هتل کانتیننتال وابسته میشود؛ آیا نباید عموم مردم از روند مذاکرات هستهای باخبر شوند؟ موجه کردن مذاکره با آمریکا به بهانه سفره مردم صورت گرفته است اما در کمال حیرت، روند ماجرا و مذاکراتی که قرار است سفرهها را به گذشته بازگرداند؛ به اطلاع مردم رسانده نمیشود! یک نگاه نگرانکننده در این باره وجود دارد که میتواند عدم تمایل به شفافسازی و آگاهیبخشی در موضوع مذاکرات هستهای را قابل فهم کند. چه کسی یا افرادی از پراکندگی و تشتت ارزیابیها درباره مذاکرات هستهای سود میبرند؟ بیاطلاعی مردم از محتوای مذاکرات و جزئیات آن به سود کیست؟ وقتی مردم از روند مذاکرات بیاطلاع باشند؛ چگونه میتوانند در قبال نتیجه آن قضاوت کنند؟ متاسفانه تیم مذاکرهکننده سابق نیز نسبت به اطلاعرسانی درباره موضوع هستهای و مذاکرات مربوط به آن اهمال کرد. حتی در مذاکراتی که طرف مقابل آن را ترک میکرد هم در جبهه رسانهای، ایران متهم به کارشکنی میشد. اثرات این رفتار در داخل کشور نیز البته نیاز به توضیح ندارد. به نظر میرسید تیم مذاکرهکننده فعلی نسبت به ضرورت آگاهیبخشی موضوع مذاکرات هستهای در سطح جامعه به یک باور عینی رسیده باشد.
2- عدم شفافسازی دولت درباره مذاکرات هستهای متاسفانه باعث شلختگی رسانهای در انعکاس و انتشار اخبار مربوط به مذاکرات هستهای در داخل کشور شده است. هرچند بخشی از این پراکندگی در ارزیابی مذاکرات هستهای، محصول عدم احاطه این رسانهها به حدود و ماهیت فنی و سیاسی موضوع هستهای است اما بدون تردید مهمترین عامل در ایجاد این وضع، عدم تمایل مبادی مربوط برای آگاهیبخشی در قبال این موضوع، خاصه روند و محتوای مذاکرات است. بهرغم تدارک وسیع برای همراهی بیسابقه خبرنگاران رسانههای داخلی در این مذاکرات اما هر بار این منابع خارجی هستند که اخبار معتبر را از مذاکرات مخابره میکنند. عدم تمایل تیم ایرانی در به مشارکت گذاشتن برخی اخبار قابل انتشار از جرئیات مذاکرات حتی سبب گرایش خبرنگاران ایرانی به سوی افرادی نظیر مایکل مان، برای دریافت آخرین اخبار از جزئیات مذاکرات شده است و متاسفانه روایت رایج از مذاکرات عمدتا از سوی منابع خارجی منتشر میشود. آیا تدارک وسیع برای همراهی خبرنگاران داخلی با تیم مذاکرهکننده هستهای، نسبتی با عدم به اشتراک گذاشتن اخبار و جزئیات قابل انتشار از مذاکرات، دارد؟ درحالی که قرار نیست خبری از اصل مذاکرات به خبرنگاران ایرانی ارائه شود؛ این امکان بیسابقه برای همراهی خبرنگاران برای چیست؟ در این حالت آیا نباید حق داد اهالی رسانه و افکار عمومی درپي برخی شنیدههای غیرهستهای درباره تیم مذاکرهکننده باشند؟
3- و در نهایت اینکه آنچه در ژنو میگذرد کاملا روشن است. اگرچه بسته پیشنهادی دولت جدید برای ما محرمانه مانده اما نقشهراه ایران برای حصول یک توافق مطلوب برای طرفین، دیگر آشکار شده است. رفتار طرفین مذاکره در قبال این بسته نیز حاکی از نیات آنان در قبال مذاکره است. خود دکتر ظریف بهتر از هر کسی میداند همتای آمریکاییاش چرا در آستانه دور جدید مذاکرات، تفسیری محیرالعقول از ماده 4 انپیتی میدهد. یا اینکه چه شده است که هری رید، رهبر همحزبیهای اوباما در سنا، یک روز بعد از صحبتهای جان کری تاکید میکند سنا به افزایش فشار بر ایران طی 2 هفته آینده مقید است. شاید برای برخی عجیب باشد که چرا حسین موسویان، دوست نزدیک آقای روحانی معتقد است بسنده کردن به آزادسازی بخشی از داراییهای ایران به جای اخذ تضمینهای محکم برای بهرسمیت شناخته شدن غنیسازی در ایران و لغو تحریمهای بانکی و نفتی برای تیم ایرانی به مثابه «اسب تروجان» است. همه چیز مشخص است؛ از محوریت داشتن تثبیت حق غنیسازی در خاک ایران و تضمین مکتوب مبنی بر به رسمیت شناخته شدن این حق در گام نخست تا تناسب اقدامات طرفین در گامهای اول و آخر. بهرغم برخی تلاشها، عمده واقعیات درباره مذاکرات و محتوای آن غیرقابل سانسور است. در این شرایط باید باور داشت هرگونه توافق یا بنبست در مذاکرات زمانی در باور مردم مینشیند که آنان را در جریان حقوقشان قرار دهیم.
«سنگاندازيهاي بينتيجه هستهاي»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
برخلاف ادعاي باراك اوباما رئيسجمهور آمريكا كه در فاصله ميان دورههاي دوم و سوم مذاكرات هستهاي ژنو گفت تحريمها ايران را به پاي ميز مذاكره كشانده، واقعيت اينست كه اكنون اين غربيها هستند كه به حل مشكلاتي كه خود در زمينه مسائل هستهاي ايران پديد آوردهاند نياز دارند. فرصتي كه براي روان شدن مذاكرات هستهاي فراهم شده، دو پايه دارد؛ يكي نياز غربيها و ديگري مواضع منطقي دولت جديد ايران.بدين ترتيب، تفاوت برخوردهاي دو طرف مذاكره در مقطع جديد را اينگونه ميتوان تفسير كرد كه اعضاي غربي گروه 1+5 يعني آمريكا، انگليس، فرانسه و آلمان چون از ادامه بلاتكليفي مذاكرات هستهاي با ايران خسته شده و تحت فشار شديد افكار عمومي كشورهاي خود، بازرگانان اروپائي و آمريكائي و دولتهاي شرقي قرار داشتند و دارند، در انتظار فرصتي بودند تا به حل و فصل اين مسأله بپردازند و خود را از زير اين فشارها خارج نمايند. در طرف مقابل، اين فرصت را انتخابات رياست جمهوري ايران در 24 خرداد امسال فراهم ساخت و با روي كار آمدن جريان اعتدال، زمينه مورد انتظار پيدا شد.
منظور از فرصتي كه از آن صحبت ميشود، فراهم شدن زمينهاي براي برخورد عاقلانه و عادلانه با موضوع فعاليتهاي هستهاي ايران است. يعني طرف غربي، زياده خواهيهاي گذشته را كنار بگذارد و فقط در چارچوب قوانين بينالمللي سخن بگويد و طرف ايراني نيز با منطقي صحيح و دور از شعار و درشت گوئي، بر احقاق حقوق قانوني خود پافشاري كند و با رعايت خطوط قرمز و بدون ذرهاي عقب نشيني به آنچه مقتضاي معاهدات مربوط به آژانس بينالمللي انرژي اتمي است عمل نمايد.تكيه بر دولتهاي غربي در اين نوشته به اين دليل است كه روسيه و چين، كه دو عضو شرقي 1+5 هستند، همواره مواضع معتدلي داشتند و تاكنون مشكلي بر سر راه پيشرفت مذاكرات پديد نياوردهاند. در ميان دولتهاي غربي نيز آمريكا و انگليس كه بيش از بقيه مشكل ايجاد ميكردند اكنون بگونهاي موضع ميگيرند كه نشانههائي از تمايل به عبور از مشكلات در اين مواضع مشاهده ميشود. تلاش رئيسجمهور آمريكا براي به تأخير انداختن هرگونه تصميم كنگره درباره تحريمهاي جديد، اعتراف به اينكه غني سازي حق ايران است و ابراز خوشبيني مسئولان انگليسي به رسيدن به يك توافق در مذاكرات ژنو، مصاديقي از اين نشانهها هستند.
دولتمردان فرانسوي نيز كه در دور دوم مذاكرات ژنو كارشكني نموده و خود را در برابر رژيم صهيونيستي كوچك كرده بودند، در دور اخير مذاكرات تا حدودي درصدد جبران برآمدند. اينها همه نشانههاي نياز غربيها به استفاده از فرصت پيش آمده است. فضا اكنون بگونهايست كه اعضاي گروه مذاكره كننده ايراني خود را طلبكار ميداند و از غربيهاي عضو 1+5 ميخواهد كاري كنند كه اعتماد جمهوري اسلامي ايران را جلب نمايند. اعلام نمايندگي خانم كاترين اشتون، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا از سوي گروه 1+5 و تلاش وي براي اينكه موضع واحدي را از ناحيه 6 كشور طرف مذاكره با ايران ابراز نمايد، دست بالاي گروه مذاكره كننده ايراني را در دور كنوني مذاكرات ژنو و نياز كشورهاي غربي به حل و فصل موضوع و شكسته شدن بنبست مذاكرات را نشان ميدهد.
اينها امتيازاتي هستند كه جمهوري اسلامي ايران درحال حاضر از آنها برخوردار است و با دردست داشتن همين امتيازات، هيچ نيازي به كوتاه آمدن از حقوق قانوني ملت ايران ندارد و حتي اگر چنين امتيازاتي نداشت نيز كوتاه نميآمد.اين واقعيتي است كه مسئولان نظام جمهوري اسلامي و خود اعضاي هيأت مذاكره كننده بارها مورد تأكيد قرار دادهاند و در عمل نيز چيزي غير از اين رخ نداده است. به همين دليل، جاي هيچگونه نگراني وجود ندارد و همه بايد مطمئن باشند كه مذاكره كنندگان ايراني با اقتدار و با تكيه بر منطق، پيگير مطالبات ملت ايران هستند و به چيزي كمتر از حقوق قانوني ملت و كشور خود قانع نخواهند شد.
توافق نامهاي كه در ژنو ممكن است به امضاء برسد، حاوي حقوق قانوني ايران براساس مقررات آژانس بينالمللي انرژي اتمي خواهد بود.بنابر اين، وجهي ندارد عدهاي در داخل كشور درصدد نگران كردن مردم برآيند و با گفتارها، نوشتارها و اقدامات خود، ايجاد نگراني كنند. توصيههاي خيرخواهانه، بسيار مفيد و لازم است، اما اينكه عدهاي تلاش كنند با جمع كردن امضاء و ارائه طرحي به مجلس، هيأت مذاكره كننده را محدود كنند و دست و پاي آنها را ببندند تا نتوانند حتي در چارچوب قوانين و مقررات آژانس بينالمللي انرژي اتمي و حقوق ملت به تصميم گيري برسند و مشكل كهنه هستهاي را حل و فصل نمايند، ظلم به كشور و ملت و كساني است كه با تلاش شبانه روزي درصدد خدمت به مردم و نظام جمهوري اسلامي هستند. اين افراد اگر دلسوز كشور و ملت و نظام هستند، چرا در 8 سال گذشته كه وقت و امكانات كشور صرف "مذاكره براي مذاكره" ميشد و با هيچ پيشرفتي همراه نبود، به چنين اقداماتي متوسل نميشدند؟ اينان بايد اين واقعيت را درك كنند كه ادبيات خشن و روشهاي افراطي هيچ مشكلي را حل نخواهد كرد كما اينكه طرف مقابل و اعضاي گروه 1+5 نيز بايد بفهمند كه چنين ادبياتي به آنها نيز كمكي نخواهد كرد.
افراطيون، به همان اندازه كه در ايران فعالند در آمريكا نيز مشغول فعاليت و كارشكني هستند. متأسفانه اين هر دو گروه افراطي به زيان كشورها و ملتهاي خود فعالند و در مسير پيشرفت مثبت در مذاكرات سنگ اندازي ميكنند. ادامه وضعيت مبهم موضوع هستهاي به نفع هيچكس نيست و فرصت فراهم شده كنوني نيز براي هميشه وجود نخواهد داشت. از اين فرصت بايد براي حل اين مشكل استفاده شود. استفاده صحيح از فرصتي كه اكنون در اختيار است يك وظيفه تاريخي است كه برعهده آحاد مردم ميباشد و تنها از طريق همبستگي و حمايت كردن از گروه مذاكره كننده محقق خواهد شد. اين همبستگي هرچه بيشتر باشد، دستاوردها نيز بيشتر خواهد بود.
ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز را در زیر مطالعه میکنید که به مطلبی با عنوان«امكان تفاهم با نتيجه برد- برد»نوشته شده توسط حشمت الله فلاحت پیشه اختصاص یافت:
مذاكرات روزهاي اخير در ژنو كه به مذاكرات ژنو3 معروف شده و بين ايران و گروه 5+1 و درباره پرونده هستهاي ايران ست در فضايي سنگين شكل گرفت. طي مذاكرات دو دور قبلي آن چيزي كه مشهود و آشكار بود عدم پايبندي برخي اعضاي 5+1 به برنامه اصلي بود كه قبلا مورد توافق طرفين قرار گرفته بود. اين عدم پايبندي موجب شكلگيري شكاف و تنش در روند مذاكرات شد و دستيابي به يك توافق هستهاي را با مشكل مواجه كرد. از سوي ديگر، در مذاكرات روزهاي اخير شاهد اين بوديم كه ايران در مذاكرات دست برتر را داشت. امري كه اين برتري را تسهيل كرد توافق ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي بود كه در سفر بان كي مون رئيس اين سازمان به تهران شكل گرفت.
اين توافقنامه نشان داد كه ايران از آنجاييكه چيزي براي مخفي كردن و پنهان كاري ندارد، ابايي از بازرسيهاي بيشتر از سوي بازرسان بينالمللي نيز ندارد، بلكه تنها دغدغه و مسئله مسئولان كشورمان انتظارات فزايندهاي است كه در قالب يك تقسيم كار نوين شكل گرفته است؛ امري كه در قالب مذاكرات قبلي با صحبتهاي وزيرامورخارجه فرانسه خود را نشان داد. در مذاكرات قبلي ژنو آنچه كه كار را مشكل و مانع از رسيدن به يك توافق شده بود، طرح بحث آب سنگين اراك بود. طرفهاي غربي بهدنبال آن بودند كه بحث آب سنگين اراك در قالب توافقنامه ميان ايران و گروه 5+1 ذكر شود که با مخالفت تيم مذاكرهكننده هستهاي كشورمان مواجه شد و مذاكرهكنندگان كشورمان بهدنبال اين بودند كه حق ايران را در قالب معاهده «ان.پي.تي» اثبات كنند.
ايران در مذاكرات حقوقي كه گام اول در روند مذاكرات بود گامهاي درست و قابلتوجهي را برداشت، اما طرف مذاكرهكننده غربي كه بايد گامهاي بعدي را بر ميداشت از برداشتن قدمهاي مثبت و كارساز خودداري كرد و مانع از شكلگيري توافقات اساسي شد. اما حال مسئله اين است كه آيا طرف غربي از برداشتن گامهايي كه منجر به لغو يا كاهش تحريمها شود امتناع ميورزد يا قدمهاي مثبتي را در راستاي كاهش تحريمها خواهد برداشت؟
قدرتهاي غربي به دليل ماهيت استعمارگرانهاي كه دارند بهدنبال آن هستند كه از تبديل شدن ايران به يك قدرت هستهاي جلوگيري كنند و مانع از دستيابي كشورمان به انرژي صلحآميز هستهاي شوند. اما به دليل اينكه با در پيش گرفتن اين سياست ممكن است به چهره و پرستيژ غرب نزد افكار عمومي خدشه وارد شود سعي ميكنند در مذاكرات اخير به يك توافق اساسي و پايهاي با ايران دست پيدا كنند تا از این طريق وجهه خود را در عرصه بينالمللي بازسازي كنند.سياست تيم مذاكرهكننده و مسئولان كشور ما نيز بر اين پايه بنا شده است كه به يك توافق برد- برد دست پيدا كنند كه اين سياست ميتواند به قدرت كشور ما در عرصه جهاني بيفزايد و از مانع تراشي و كارشكنيهاي طرف غربي نيز جلوگيري بهعمل آورد.
مطلبی که محمد علی وکیلی در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند با عنوان«هواي ژنو همچنان ابريست!»به شرح زیر است:
تا لحظه نگارش اين يادداشت خبرهاي ضد ونقيضي منتشر ميشود.لحظه اي خبر بن بست مذاکرات، چند لحظه بعد خبر باز شدن روزنههاي اميد نظرها را جلب ميکند. سومين روز مذاکرات ژنو سوم در حالي رو به پايان است که همچون روز اول در هاله اي از ابهام، اما و اگر و با عباراتي چون سخت،کند و اذعان به وجود اختلافات در حال سپري شدن است. اين در حالي است که انتظار توافق در اين دور از مذاکرات تب شکست را بالا برده و تلاش ايران و آمريکا را براي توافق حداقلي را دو چندان نموده است. از مجموع آنچه در سه روز گذشته بدست آمده، ابعاد اختلاف پيش از گذشته نمايان شده و بيم تکرار ژنو دو را تشديد نموده است. از مجموع مصاحبه ي مقامهاي آمريکايي و مقامات مذاکره کننده کشورمان و از لابلاي اخبار منتشر شده ابعاداختلاف و توافق به شرح زير ميباشد:
1-طرف غربي خواهان دادن امتياز حداقلي و گرفتن امتياز حداکثري است. به اين معنا که آمريکائيها مايلند در گام اول، ايران تعليق غني سازي 20 درصد و تعليق فعاليت رآکتورآب سنگين اراک را بپذيرد و در مقابل 1+5 حاضر به کاهش تحريمها به شکل محدود هدفمند و برگشت پذير ميباشند. شکل پيشنهادي به گونه اي است که ساختار و شاکله ي تحريمها حفظ شود اين در حالي است که طرف ايراني اصرار دارد که امتيازها و گامها بايد متناسب و متوازن باشند به اين معنا که شاکله و چار چوب تحريمها ميبايست شکسته شود.
2-طرف ايراني توقف غني سازي را خط قرمز فرض کرده و درصد و ميزان غني سازي را قابل مذاکره ميداند. به اين معنا که ايران حاضر نيست بر سر حق غني سازي چانه زني نمايد و آنرا مطابق مفاد ان پي تي حق غير قابل بحث ميشمرد. بنا بر اين اصرار ايران بر آن است که در مطلع هر نوع توافقي ابتدا بايد حق غني سازي صلح آميز به رسميت شناخته شود و آنگاه پيرامون درصد و ميزان اين حق چانه زني شود ولي طرف غربي به رغم اذعان شفاهي به اين حق ظاهراً حاضر نيست اين بند را در گام اول جزو توافقات قرار دهد و اصرار دارد اصل حق غني سازي را پس از يک دوره آزمايش شش ماهه در توافقات بعدي لحاظ نمايد. بر اين اساس گويا ايران در ارتباط با ميزان و درصد تعليق، توافق لازم را دارد ولي1+5 توافق نظر بر ميزان امتياز متناسب با گام اول ايران را ندارد. با اين شرايط به نظر ميرسد شوک مخالفت فرانسه در ژنو 2 مسير ژنو 3 را سخت تر و خوشبيني اوليه را دگرگون ساخته است. اقدام فرانسه در دقيقه 90 دور دوم مذاکرات نشان داد که رويکرد غرب در مذاکرات از بازي برد – برد به رويکرد برد- باخت تغيير يافته است.
با اين توصيف تا لحظه نگارش اين يادداشت اميدها به نتيجه بخشي مذاکرات سير نزولي يافته ولي به صفر نرسيده است، و هواي مذاکرات همچون آسمان تهران و ژنو ابري و غير آفتابي ميباشد اين همه در شرايطي است که خيز مجلس ايران و سناي آمريکا چشم انداز کار دولتها را سخت تر مينمايد. در ايران نمايندگان محترم مجلس طرح سه فوريتي الزام به حفظ حقوق هسته اي را در دستور کار قرار داده است. در آمريکا نيز زمزمه ي تصويب طرح تشديد تحريمها در کنگره و سنا به گوش ميرسد. نتيجه اينکه اگر به رغم خوشبينيها و مذاکرات دو جانبه و چند جانبه اين دور از مذاکرات همچنان بدون نتيجه پايان يابد موج منفي آن ديوار بي اعتمادي را دو چندان خواهد نمود وآينده رابسيار سخت خواهد کرد و شانس توافقات را بسيار مشکل مينمايد. حال بايد چشم به اتفاقات در ساعات آينده داشت و منتظر ماند که آيا چراغ سبز پايتختها بن بست مذاکرات را خواهد شکست يا خير؟
علی تتماج طی مطلبی که با عنوان«نگاه اردوغان به مسكو»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند این چنین نوشت:
رجب طيب اردوغان، نخست وزير تركيه، راهي مسکو شد تا در ديدار با ولادمیر پوتين، رییسجمهوری روسیه، نشست همكاريهاي مشترك دو كشور را برگزار كند. در باب اهداف و دلايل سفر اردوغان به مسكو مولفههاي متعددي مطرح است كه از آن جمله نگاه دو كشور به توسعه روابط است. مسكو و آنكارا در حوزههاي مختلف از جمله در حوزه انرژي تعاملات قابل توجهي دارند. در همين حال تركيه براي حضور گستردهتر در آسياي مركزي و قفقاز نيازمند جلب رضايت روسيه است. نكته مهم ديگر را مسئله سوريه و نگاه متفاوت دو كشور در قبال آن تشكيل ميدهد. مسكو بر حمايت از نظام سوريه تاكيد دارد در حالي كه تركيه خواستار سرنگوني بشار اسد، رییسجمهوری سوريه است. هر چند كه تركيه در ظاهر بر ادامه سياستهاي ضدسوري تاكيد دارد، تنها ماندن اين كشور در قبال سوريه عقبگردهاي آرام آنکارا را در پي داشته است. رويكرد به راهكار سياسي با محوريت برگزاري نشست ژنو 2 از جمله نشانههاي اين عقبگرد است. البته اردوغان در سفر به روسيه تلاش كرده تا در ازاي رويكرد سياسي در قبال سوريه امتيازاتي را از روسيه و حتي جامعه جهاني كسب کند.
آنكارا از عقبگرد نکردن مسكو در حمايت از سوريه آگاه است بنابراین بيش از هر چيز براي كسب امتيازات بيشتر چانه ميزند و نه تعديل مواضع روسيه. تركيه در سه سال اخير رويكرد به كشورهاي غربي و عربي را براي امتيازگيري در پيش گرفت و هر چند كه در اين راه خدمات بسياري براي آنها صورت داد، در نهايت دستاورد چنداني نداشت به گونهای كه در نهايت كشورهاي عربي و غربي براي منافع خود تركيه را تنها رها كردند؛ اتفاقی كه از يك سو خشم مردمي از سران تركيه را به همراه داشت و از سوي ديگر در عرصه جهاني آنکارا را با هزينههاي بسياري مواجه کرده است.
اردوغان اكنون با رويكرد به شرق از جمله سفر به روسيه تلاش دارد تا از يك سو از خشم مردم تركيه از غربگرايي وي بكاهد و از سوي ديگر با تهديد غرب به همگرايي با شرق به نوعي امتيازگيري از غرب را اجرايي سازد. به عبارتي ديگر، ميتوان گفت كه اردوغان با رويكرد به شرق نيمنگاهي به غرب دارد و سعي دارد با سياست تهديد از غرب و كشورهاي عربي امتيازهایی را دريافت كند. در نهايت ميتوان گفت كه اردوغان در كنار مناسبات دوجانبه به دنبال بهرهگيري از سفر به مسكو براي كاهش چالشهای دروني و بيروني خويش است تا شايد از اين مولفههاي براي تكميل قطعههاي پازل رسيدن به كرسي رياست جمهوري تركيه برخوردار شود. وی با اين رويكرد به دنبال پنهانسازي شكست سياست رويكرد به غرب است؛ همان غربي كه هزينههايي بسياري براي تركيه ايجاد کرد دستاورد چنداني براي اين كشور به ارمغان نیاورد.
در اخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را با هم مرور میکنیم که از ميرزا بابا مطهرينژاد مطلبی را با عنوان« «رويداد» آفرينيها و گزارش صد روزه دولت»به چاپ رساند:
جامعهشناسان تغيير معتقدند، رويدادها، آفريننده تغييرند و تغييرات بنا به ماهيت خود، به وجود آورنده تغييرات تعادلي يا تغييرات ساختي ميشوند و تغييرات ساختي امکان ايجاد تحول را دارند.
به عبارت سادهتر، اگر در زندگي اجتماعي (حتي فردي) به دنبال تغيير هستيم، بايد رويداد آفريني کنيم، برخي از رويدادها، تغيير به وجود ميآورند و تغييرات اگر توسط محافظهکاران مديريت شوند، به تغييرات تعادلي يعني تغييراتي که ذات و جهت پديدهها ثابت ميمانند، در شکل ظاهر تغيير پديدار ميشود؛ و اگر توسط اصلاحطلبان مديريت شوند به ساختارها گشايي ( و نه ساختارشکني) منتهي ميشوند و اميد به ايجاد تحول در آنها فراوان است. مثلا در مورد مذاکرات هستهاي، هنر دولت يازدهم، رويدادآفريني در اين حوزه است که تغيير سطوح مذاکرهکننده از نتايج اوليه آن است. اگر اين تغيير با تفکر اصلاحطلبانه مديريت شود، اميد به دست يافتن به يک ساختار جديد در مناسبات کشورمان يا جهان در حوزه فعاليتهاي هستهاي افزون ميشود.
اگر تفکر محافظهکارانه اين تغيير را مديريت کند در حد تغييرات شکلي نسبت به گذشته متوقف خواهد شد.
پلازم به ذکر است که رويدادآفريني زماني محمل مناسب براي تغيير خواهد بود که به رويداد محوري تبديل نشود. رويداد محوري يعني اينکه رويدادها ارزشآفرين و مقدس شوند! در اينصورت خود رويداد مشکل اصلي حرکت خواهد شد؛ پس تفاوت بگذاريد بين رويداد آفريني و رويداد محوري. مثلا دعواي شناخته شده بر رويدادي به نام «مسکن مهر» از اين نوع قابل ارزيابي است.
واقعيت اين است که رويدادي به نام«مسکن مهر» تغييري در حوزه ساخت و ساز مسکن در کشور به وجود آورد، اما به تدريج براي سياستگذاران مسکن در کشور به محوري ارزشآفرين تبديل شد و اين رويداد محوري است که اين پديده را به پديدهاي مقدس تبديل کرد که هيچکس را ياراي نقد و مخالفت آن نباشد. دولت يازدهم، اين پديده را به عنوان رويدادي در حوزه مسکن به رسميت شناخت، اما تصميم به نقد آن گرفت و بر آن شد تا رويداد ديگري به نام رويداد مسکن اجتماعي، در اين حوزه بيافريند. مقاومتها از ناحيه گروههاي مختلف سياسي، اجتماعي با توقف اين رويداد، ديدني و شنيدني است، به طوري که مخالفت با مسکن مهر را مخالفت با عدالت و عدالتمحوري ميپندارند و اين يعني ارزشآفرين شدن اين رويداد. البته به هزار و يک دليل اين نگرش مشکل دارد و بايد مدافعين مسکن مهر، از رويدادآفرينيهاي جديد در اين حوزه استقبال کنند تا امکان مقايسه و ارزيابي براي عامه مردم فراهم آيد.
پيام انتخابات 24 خرداد سال 92، تغيير بود، خواسته اکثريت، تغيير است و دولت يازدهم بايد در راستاي وفاداري به اين پيام، تغيير ايجاد کند.
همان طور که ذکر شد، تغيير معلول رويداد است، بنابراين اين دولت براي ايجاد تغيير بايد رويدادآفريني کند. اما آيا دولت روش علمي تغيير را تعقيب ميکند؟ واقعيت اين است که جز در حوزه سياست خارجي، آن هم در بعد مذاکرات هستهاي که رويدادآفرينيهاي اميدبخشي را آغاز کرده است، در ساير سازمانها و وزارتخانهها از رويدادآفريني خبري نيست! و اين رويه دور از انتظار است. در آستانه صدمين روز فعاليت دولت جديد، نوعي سستي، رخوت و بيتحرکي جامعه را آزار ميدهد و مباد گزارش صدروزه فقط نقد گذشته باشد و تجلي مشکلات. اميد که در اين گزارش، ضمن بيان مشکلات و توضيح ميراث تاسف آور تحويل گرفته شده، رويدادهاي اميدوار کننده و روشن هم نويد داده شود.
مردم از مشکلات و سوء مديريتها و قانونشکنيها و اختلاسها و بيبرنامهگيهاي گذشته که خبر داشتند و به همين علت راي به تغيير دادند.
انتظار مردم از دولت جديد و مديريتهاي جديد چگونگي غلبه بر اين مشکلات است. پاسخ انتقادها به انتصابات دولت يازدهم، رويداد آفريني مديران جديد است. وزرا، روساي سازمانها، استانداران و مديران مياني دولت يازدهم، براي تحقق تغيير مورد انتظار، رويداد آفرين شوند. در صحنه عمومي هيچ چيز به اندازه رويداد، پيام تغيير را منتقل نخواهد کرد.
اخبار کنشي در رسانهها بايد به اخبار واکنشي و اخبار اطلاع رساني صرف پيشي گيرد.
اخبار کنشي روحيه اميد و نشاط را در جامعه افزون مي کند.
رويدادهاي ادواري با رويکرد جديد و توجه به مطالبات مردم، در راستاي ارتقاي روحيه نشاط و اميد بايد مورد توجه جدي قرار گيرد، چرا که توقف رويدادهاي ادواري مثل نمايشگاهها، جشنوارهها، همايشها، پيام ناتواني را به جامعه منتقل خواهد کرد.
مباد گزارش صد روزه دولت سروده معروف «قاصدک» اخوان ثالث را تداعي کنند!
قاصدک!هان چه خبر آوردي؟
از کجا وزکه خبر آوردي؟
خوش خبر باشي، اما،اما
دیدگاه شما