به گزارش صبح الوند، فرهاد نظریان سامانی در یادداشتی نوشت: مذاکرات ژنو نیز بدون نتیجه قطعی به اتمام رسید. این چندمین بار است که تیم مذاکره کننده ایرانی پای این مذاکرات میرود و حاصلی جز درشتگویی و زیادهخواهی طرف اروپایی- امریکایی ندارد.
رهبر معظم انقلاب بارها مذاکرات را بیحاصل خطاب کردند و در سخنرانی اخیرشان در جمع دانشجویان و دانشآموزان، آن را صرفاً یک تجربه مفید دانستند که منجر میشود راه رفته دیگر طی نشود و جلوی دهان برخی را که راهکار حل تمام مشکلات را صرفاً در مذاکرات هستهای میبینند، بسته شود.
اما در میان فرمایشات معظمله نکته مهمی به چشم میخورد و آن این است که این مذاکرات برای موضوع هستهای نیست، بلکه غرب طمع گرفتن دار و ندار انقلاب را - همه آن چیزی که بیش از سهدهه آن را حفظ کردهایم و گستراندهایم - در سر دارد. این چنین تحلیل استراتژیک از قضیه، تأملی بینهایت میخواهد و نمیشود نگاهی گذرا بر آن داشت.
شاید اگر امروز قدری جامع بیندیشیم دلیل به نتیجه نرسیدن مذاکرات را درک خواهیم کرد. تجربه دکتر روحانی در سالهایی که وظیفه خطیر مذاکرات را بر عهده داشت، به عینه این را ثابت نمود که قانع بودن، صفتی است که اصلاً در طرفهای مقابل نمود عینی ندارد و فاصله ادبیات و خواستههای طرف ایرانی با طرف غربی زمین تا آسمان است.
امروز وقتی این درک در آن سالها به دست آمد، دیگر نباید روند قدیم، ولی تنها با کمی درایت، دنبال شود. شاید حمایت رهبر معظم انقلاب، به زعم عدهای موجه خطاب کردن محتوا را هم دربر خواهد داشت، ولی این درک، اشتباه است چراکه حمایت ایشان از این روندِ در پیش گرفته شده تنها به خاطر وجود پشتوانه برای تیم مذاکرهکننده و حضوری قدرتمندانه در مذاکرات است و الا حمایت حکیمانه و نقدهای منصفانه در کنار هم میتواند معنا یابد.
منصفانهای که بتوان خرج کرد این است که هشدار دهیم عدم مشخص بودن اهداف 1+5 و طولانی شدن این مذاکرات آسیب جدی بر پیکره دولت وارد خواهد کرد.
تبعاتی که میتوان برای طولانی شدن مذاکرات بیان داشت این است که، از یک طرف تمام اقتصاد را با وجود این القا که همه چیز وابسته به این مذاکرات است در یک حالت تعلیق در آورده و رکود بزرگی را در فعالیتهای اقتصاد حاصل خواهیم کرد.
از سویی اگر این مذاکرات به طول انجامد و حاصلی به جز یک تجربه مفید به دست نیاید بدبینی عظیمی نسبت به دولتمردان از نظر عملکرد در اذهان عمومی به وجود خواهد آمد که شاید جبران آن کمتر امکان یابد.
نکته قابل توجه اینکه، اگر دولتمردان بتوانند در کنار تعیین زمان انتهایی برای مذاکرات، هدف اصلی طرف مقابل از مذاکرات را مشخص کنند، دیگر مسئله حادی بهوجود نخواهد آمد. لازم است با یک هوشمندی اساسی و سیاستمدارانه درصدد باشیم که انتهای اهداف غرب را به دست آوریم. دلیل این هم فرمایش کلیدی رهبر معظم انقلاب است.
نباید این فرمایش کلیدی ایشان را به بوته فراموشی بسپاریم که اصلا هدف غرب موضوع هستهای نیست. همه دنیا میداند که هستهای شدن ایران طبق قوانین بینالملل میباشد و در گرو یک فتوای دینی به سمت فعالیتهای ضد انسانی و جنگ طلبانه پیش نخواهد رفت. درابتدا بیان شد که هیچ نتیجهای از این مذاکرات استخراج نشد ولی باید اعلام داشت که غرب به خوبی با خالی کردن مشت پر از امتیاز طرف ایرانی، نتیجه خود را برداشت میکند و گامهای بعدی را استوارتر بر میدارد.
اینکه امروز آنها مصرانه در صدد امتیازگیری از ایران هستند و در یک لحظه مقامات سیاست خارجی اروپا و امریکا به محل مذاکرات میآیند و صحبتهای ضد و نقیضی ارائه میدهند به خاطر این است که ایران را در مقابل امتیاز بزرگی به نام رفع تحریم قرار دهند و به طرف ایرانی خود بفهمانند که نمیتوان تنها با تعلیق هستهای و امتیازاتی در این خصوص این امتیاز بزرگ را به دست آورد، بلکه بعداً این به اثبات خواهد رسید که اندک اندک به سمت گرفتن امتیازات ژئوپلتیکی و منطقهای که ایران به وسیله آنها محور مقاومت را در منطقه شکل داده است، خواهند رفت. اینجاست که مسئله برد- برد دیگر معنایی نمییابد و یک موضوع منسوخ شده است.
اینکه هدف از مذاکرات، مشخص و صریح باشد، نکته بسیار پراهمیتی است که باید تیم مذاکره کننده مورد مداقه قرار دهد. تنها استقامت و انقلابی بودن راهکار حل مسائل است که در کنار ساخت قدرت درونی نظام دیواری نفوذناپذیر در مقابل استکبار تمامیتخواه بهوجود میآورد.
دیدگاه شما