اوقات شرعی

 

آخرین اخبار

14. مهر 1392 - 13:00   |   کد مطلب: 2279
در روزگار کنونی که شعر آیینی زیرشاخه‌های فراوان یافته و گسترش یافته است، دیگر امروز نمی‌توان ادعا کرد که شعر آیینی تنها در شعر علوی و عاشورایی خلاصه می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری صبح الوند،‌ در روزگار کنونی که شعر آیینی به عنوان یکی از گونه‌های ادبی زیرشاخه‌های فراوان یافته و در ابعاد بسیاری گسترش یافته است، دیگر امروز نمی‌توان ادعا کرد که شعر آیینی تنها در شعر علوی،‌ عاشورایی و یا فاطمی خلاصه می‌شود،‌ پیروزی انقلاب و معطوف شدن توجه شاعران به شعر آیین یموجب شد تا این شاخه از ادبیات فارسی به صورت تخصصی رشد کرده و شاعران در همه زمینه‌های ممکن در این حوزه طبع‌آزمایی کنند.
گرچه ممکن است ابعادی از این کرانه وسیع دریای عصمت و طهارت کمتر دیده شده و یا از آن غفلت شده باشد‌، اما با توجه به رشد آگاهی‌ها در این عرصه و تأکیدات شاعران پیشکسوت و فرزانه انقلاب و در رأس همه آن‌ها رهبر فرزانه انقلاب اسلامی‌، هستند شاعرانی که تلاش کرده‌اند تا همه ابعاد این کرانه وسیع را با نگاهی جامع درنوردیده و تلاش کنند تا دیگر شاخه‌های شعر آیینی نیز رشد یابد.

شعر آیینی امروزه یکی از قالب‌های پرطرفدار شاعران به ویژه شاعران جوانی است که سرودن را از هیئت‌ها و تکایای مذهبی آغاز کردند‌، در این میان برگزاری کنگره‌های و شب شعرهای موضوعی نیز شبب شده که تنوع و فروانی در اشعار آیین این شاعران وجه بارزی باشد.

امام جواد (ع) به دلیل عشق و ارادت شاعران شیعه و فارسی زبان به امام رضا(ع) پدر بزرگوارشان و به واسطه بخشنده بودن این امام از جایگاه ویژه‌ای در میان شیعیان برخوردارند،‌ شاعران جوان نیز در سال‌های اخیر تلاش کرده‌اند تا هر یک به فراخور ظرفیت خود گامی کوچک برای عرض ارادت به ساحت این امام همام بردارند.

در ذیل چند نمونه از این سروده‌ها آمده است:

پاى عشقى فتاده از نفسم
کاروانى نهفته در جرسم

مفلسى از تبار شوق توام
دامن آلوده­‌ در هوسم

موج آهم، شکسته ‏تر ز دلت
غیر یار کریم نیست کسم

نَفَسِ من مقیم سینه­ی توست
من صدایى شکسته در قفسم

سایه مرحمت شدن چه‏ خوش‏است
نور تو مى‏‌رسد ز پیش و پسم

تا مرا از تو یاد مى‏‌آید
به لبم یا جواد مى‏‌آید

پى وصلى شکسته‏ بال‏ توام
منتسب بر توام که مال توام

تا مگر لب نهم به ‏لعل لبت
گوئیا کوزه­ی سفال توام

جز تو را گر حرام مى‏‌دانم
پى یک بوسه حلال توام

صبغة اللَّه، روى دیدنى‏‌ات
سائل رنگى از جمال توام

نقص را مى‏‌کشم به پرده اوج
ناقصم گرچه، با کمال توام

گر جنون را به غیر، میلى نیست
جز دل ما مزار لیلى نیست

تا روم از دلم تو باز بیا
مى‏کشم ناز با نیاز بیا

خانمان سوز تر ز عشق تو نیست
گل یثرب، مه حجاز بیا

خانه‌‏ام را خراب ساز خراب
با من خسته دل بساز بیا

تنگ شد خانه معاش دلم
دست کن زیر جانماز بیا

دست بگشاى بر شفاى دلم
تا هدایت شوم به راز بیا

تا گریبان درم به حیرت عشق
همتى لطف کن به غیرت عشق

مى‌‏توان گر ز هجر ناله کشید
باید از شوق بند عمر برید

من عصاى توام که نطق نمود
برگ زیتون، دلم که فیض چشید

من کلامى فتاده از لب تو
چشم من اشک چشم تو که چکید

بیت و مسجد گذارى از قدمت
منت کوفه از تو گشته مزید

دست کوتاه و وصل یار بلند
نقص کى جانب کمال‏ رسید؟

حرز تو کار ساز و بنده اسیر
مددى یا جواد دستم گیر

قیمت من به حسن بودن‏ توست
دل من در پى ربودن توست

رخصت لطف را مهیا کن
دیده محتاج رخ گشودن توست

دل به قید یقین خویش بگیر
کاستى در پى فزودن توست

گرچه رویت وسیع و آینه تنگ
رزق آئینه‏‌ها ستودن توست

تو اذان همیشه برپایى
گوشها در پى شنودن توست

«لا اله» از تو مى‏‌شود « الا»
که تو وجه اللهى و نور خدا

نشود هیچ گه تلف، غم تو
گیرد از هر سلف خلف، غم‏ تو

شأن تو شأن مرتضى باشد
سیرت شاه لو کشف، غم تو

جبرئیل است خاکسار درت
مایه عزت و شرف، غم تو

سینه چاک چاک شوق، صدف
گوهر خالص صدف، غم تو

مشهد و کربلا و سامرّا
مکه و یثرب و نجف، غم تو

چون دلت را کریم مى‌‏دانم
کرمت را قدیم مى‏‌دانم

در طریق غم است حکم خدا
دوستدار تو اوفتد به بلا

شرح معشوق مى‌‏کند هردم
عاشق غم کشیده رسوا

روى تو روى حیدر کرار
بوى تو بوى اکبر لیلا

گوش دل باز مى‏کنم چو تو را
العطش مى‏‌رسد ز کرب و بلا

اربا ارباست آن یکى به زمین
تو هم اینجا شکسته ی بابا

این جواد و على است افتاده
آن حسین و رضاست جان داده

محمد سهرابی

طائر عرشم ولى پر بسته‌‏ام
یاد دلدارم ولى دلخسته‏‌ام

آسمانم بى ستاره مانده است
درد، من را سوى غربت رانده است

ناله‌‏ها مانده است در چاه دلم
قاتلى دارم درون منزلم

من رضا را همچو روحى بر تنم
هستى و دار و ندار او منم

ضامن آهو مرا بوسیده است
خنده‏‌ام را دیده و خندیده است

بر رضا هرکس دهد من را قسم
حاجتش را مى‌‏دهد بى بیش و کم

لاله‏‌اى در گلشن مولا منم
غصه دار صورت زهرا منم

زهر کین کرده اثر رویم ببین
همچو مادر دست بر پهلو، غمین

در میان حجره‏اى در بسته‌‏ام
بى قرارم، داغدارم، خسته‏‌ام

این طرف با فاطمه باشد جواد
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد

این طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دخترانِ کف زنان

کس نباشد بین حجره یاورم
من جوانمرگم، شبیه مادرم

ریشه‏‌ها را کینه‏‌ها سوزانده است
جاى آن سیلى به جسمم مانده است

حال که رو بر اجل آورده‏‌ام
یاد باباى غریبم کرده‌‏ام

نیست یک درد آشنا اندر برم
خواهرى نبود کنار پیکرم

تشنه لب در شور و شینم اى خدا
یاد جدّ خود حسینم اى خدا

دیدگاه شما

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
کنگره ملی8000شهیداستان همدان