اوقات شرعی

 

آخرین اخبار

18. شهريور 1392 - 13:55   |   کد مطلب: 1708
پس از ادعاهای جنگ‌طلبانه‌ی آمریکا درباره‌ی حمله به سوریه، رهبر معظم انقلاب در بیاناتی به ذکر این مهم پرداختند که «مطمئناً آمریکایى‌ها از این مسئله ضرر خواهند کرد... همچنان که در عراق ضرر کردند، همچنان که در افغانستان ضرر کردند.» مقاله‌‌ی حاضر به بررسی چرایی و چگونگی ضرر آمریکا در عراق می‌پردازد.

 به گزارش پایگاه خبری صح الوند، روند شتابان تحولات سیاسی هفته‌های گذشته در مصر و سوریه، موجب گسترش تهدیدات امنیتی و نظامی در گستره‌ی منطقه شده است. این موضوع در روزهای اخیر و به دنبال طرح ایده‌ی حمله‌ی نظامی غرب به رهبری آمریکا به سوریه، تشدید شده و گمانه‌زنی‌ها در خصوص ابعاد و عوارض احتمالی وقوع چنین تهاجمی را در سطح محافل سیاسی و رسانه‌ای افزایش داده است.

 
در این میان، دیدگاه جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری مهم در عرصه‌ی تحولات منطقه، که نقش مهمی در شکل‌گیری محور مقاومت اسلامی بر عهده دارد، با حساسیت بیشتری از سوی تحلیل‌گران مسائل بین‌المللی دنبال می‌شود.
 
لذا شاهد آن هستیم که در نخستین دیدار دولت یازدهم با رهبر معظم انقلاب، ایشان در تبیین دیدگاه جمهوری اسلامی ایران نسبت به تحولات سوریه فرمودند: «در مسئله‌ى سوریه هم که آمریکا تهدید کرده و گفته‌اند می‌خواهند دخالت کنند، این قطعاً یک فاجعه براى منطقه خواهد بود و مطمئناً آمریکایى‌ها از این مسئله ضرر خواهند کرد. این را باید بدانند؛ قطعاً ضرر می‌کنند؛ همچنان که در عراق ضرر کردند، همچنان که در افغانستان ضرر کردند؛ این هم ضرر دیگرى خواهد بود.»
 
معظم‌له در تبیین مصادیق این شکست و خسران به چند محور مشخص اشاره فرمودند که اهم آنان عبارت‌اند از:
 
- «دخالت قدرت‌هاى فرامنطقه‌اى و خارجى در یک کشور ـ‌حالا سوریه یا غیر سوریه‌ـ جز آتش‌افروزى و جنگ‌طلبى هیچ معناى دیگرى ندارد.»
 
- «نفرت ملت‌ها را نسبت به این‌ها زیاد می‌کند، این‌ها را در منطقه باز هم بدنام‌تر از گذشته می‌کند.»
 
- «اصلاً هیچ آینده‌ى روشنى هم وجود ندارد؛ یعنى واقعاً منطقه، منطقه‌اى است که مثل انبار باروت، اگر یک جرقه‌اى آنجا از این قبیل دست بدهد، آدم نمی‌داند که ابعاد این جرقه چه خواهد شد.»(1)
 
البته نگاهی عبرت‌آموز به تاریخ ده سال گذشته و حوادث خونبار عراق نیز سندی مستدل بر اثبات این پیش‌بینی و تحلیل‌های مرتبط با آن است. از این رو، در ادامه به گوشه‌ای از شواهد شکست آمریکا در عراق اشاره خواهد شد تا بر مبنای آن، از آینده‌ی جنگ احتمالی آمریکا در سوریه تصویرسازی صورت بگیرد.
 
الف) مصادیق شکست آمریکا در عراق
 
1.      شکست در میدان سیاست
 
به عقیده‌ی صاحب‌نظران مهم‌ترین شکست برای جنگ‌طلبان کاخ سفید در ماجرای لشکرکشی به عراق مربوط به حوزه‌ی سیاسی می‌شود. در تبیین این شکست توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
 
1-1.         شکست پروژه‌ی دولت‌سازی در عراق: مهاجمان غربی در عراق نتوانستند نظام سیاسی مورد نظر خود را در این کشور جنگ‌زده شکل دهند. این موضوع به دلیل وجود زیرساخت‌های اجتماعی و باورهای ملی قوی در میان مردم عراق ارزیابی می‌شود. این در حالی بود که آمریکایی‌ها بر اساس تجربه‌ی افغانستان، به دنبال دولت‌سازی در عراق بودند.
 
در همین زمینه، نوام چامسکی در مصاحبه‌ای می‌افزاید: «آمریکا تا کنون در هیچ یک از مستعمره‌های خود، اجازه‌ی تشکیل یک دولت دموکرات را نداده و شرایط عراق نیز به این ترتیب خواهد بود... هدف اصلی آمریکا و انگلیس، اطمینان از عدم حکومت عراقی‌ها بر این کشور بود... به سختی می‌توان تصور کرد که دولتی مستقل در عراق بر سر کار بیاید... کاملاً محتمل است که تشکیل یک دولت شیعه در عراق، برنامه‌ریزان آمریکایی را سردرگم خواهد کرد.»(2)
 
این سخنان مؤید آن است که دولت آمریکا از ابتدا به دنبال دولت‌سازی در عراق بوده و در این راستا، تمایلی به روی کار آمدن دولتی با پشتوانه‌ی اکثریت مردم این کشور نداشته است. به طوری که آمریکایی‌ها در بدو ورود خود به عراق، بدون در نظر گرفتن نظرات شیعیان، با دعوت از 100 نماینده‌ی جریانات لائیک، در تاریخ 15 آوریل 2003، یک گردهمایی در ناصریه تشکیل داد تا ساختار دولت موقت عراق را پی بریزد.
 
پایگاه اینترنتی «مارکت واچ»، پس از خروج نیروهایی آمریکایی از عراق، اعلام کرد که مالیات‌دهندگان آمریکایی نهایتاً برای تأمین هزینه‌های جنگ عراق، بایستی حدود چهار تریلیون دلار مالیات پرداخت کنند. این در حالی است که مبلغ مذکور می‌توانست میزان قابل توجهی از کسری بودجه‌ی ایالات متحده را جبران کند.
 
مجلس اعلی این گردهمایی را تحریم کرد و در نتیجه، نشست مزبور با شکست مواجه شد. در تاریخ 26 آوریل، نشست مشابهی با دعوت از 250 نفر چهره‌های عمدتاً لائیک در بغداد تشکیل شد، اما آن نشست نیز بی‌نتیجه ماند و آمریکا مجبور شد تا با چرخش در سیاست خود، در تاریخ 13 ژوئیه، یک شورای حکومتی (مجلس حکم) با ترکیب 25 نفر ایجاد نماید که 13 نفر از آنان را شیعیان تشکیل می‌دادند.(3)
 
آنچه امروز در عمل، علی‌رغم حمایت‌های علنی و پنهانی آمریکا از عناصر لائیک بر اساس نتایج دو انتخابات مجلس ملی انتقالی و مجلس نمایندگان آشکار شده، نشان‌دهنده‌ی اشتباه برآورد در تخمین میزان مقبولیت این عناصر در بین مردم عراق است؛ موضوعی که به معنای شکست استراتژیک آمریکا در برآورد وزن سیاسی جریانات داخل عراق است.
 
1-2.         شکست در برآورد آینده‌ی سیاسی عراق: متجاوزان غربی در عراق نتوانستند پایگاهی مستحکم را در ابعاد نظامی و سیاسی برای خود سازمان‌دهی کنند، بلکه آن را دودستی به مخالفان رویکرد‌های استعماری خود در منطقه تقدیم کردند. این ادعایی است که سعود الفیصل، وزیر خارجه‌ی عربستان، در مصاحبه با واشنگتن‌پست به صراحت از آن یاد کرد.(4)
 
1-3.         بی‌اعتمادی جامعه‌ی جهانی به آمریکا: آمریکا و هم‌پیمانان آن در جنگ عراق نتوانستند سندی دال بر اثبات مدعیات خود در خصوص سلاح‌های کشتارجمعی در عراق ارائه کنند. این مسئله بزرگ‌ترین ضربه‌ی سیاسی را به اعتبار گفته‌ها و مدعیات سردمداران کاخ سفید در عرصه‌ی جهانی وارد کرده است؛ چرا که افکار عمومی جامعه‌ی جهانی هنوز فراموش نکرده‌اند که جورج بوش در دسامبر سال 2002 گفته بود: «به اینکه عراق با سازمان ملل همکاری کند، شک دارد.» یا اینکه اری فلیشر، سخن‌گوی کاخ سفید، در همان زمان، اعلام کرده بود: «آمریکا صرف‌نظر از نتیجه‌ی یافته‌های سازمان ملل، می‌داند که عراق سلاح‌های کشتارجمعی دارد.» این در حالی بود که اسکات ریتر، یکی از بازرسان اصلی تسلیحاتی سازمان ملل در عراق، از جمله کارشناسانی بود که قبل از حمله به عراق، به دولت آمریکا هشدار داده بود: «در عراق سلاح‌های شیمیایی وجود ندارد.»(5)
 
 
1-4.         گسترش تروریسم: افزایش ناامنی در عراق و احتمال نفوذ آن به سایر کشورهای منطقه، شکست سیاسی دیگری برای دولت آمریکا در موضوع عراق محسوب می‌شود؛ چرا که دولت آمریکا مدعی بود یکی از اهداف اصلی حمله به عراق مبارزه با گروه‌های تروریستی بوده است، اما از زمان اشغال عراق هر روز بر تعداد گروه‌های مسلح و گروهک‌های تروریستی در این کشور افزوده می‌شود که اسامی برخی از این گروه‌ها به شرح ذیل است:
 
- گروه القاعده، شاخه‌ی عراق
 
- گروه انصار السنه
 
- شورای مجاهدین عراق با محوریت تروریستی غیرعراقی
 
- لشکر مکتب نیروهای پیروز
 
- لشکر اهل سنت و جماعت
 
- لشکر فاتحان
 
- لشکر سحابه‌ی پیامبر
 
- تیپ الحوال
 
- یگان القرباه
 
- انجمن جهادیون عراق
 
- یگان انصار التوحید
 
شاید به همین دلیل است که روزنامه‌ی واشنگتن‌پست، در تحلیلی از شرایط امنیتی عراق پس از اشغال چنین اعتراف می‌کند: «هیچ ارتباطی بین گروه القاعده و صدام حسین وجود نداشته و این قضیه، عمدتاً توسط کاخ سفید مطرح می‌شد تا حمایت مردم آمریکا را برای جنگ به دست آورد.»(6)
 
2.     شکست اقتصادی آمریکا در عراق
 
دولت آمریکا در زمینه‌ی مسائل اقتصادی نیز در عراق دچار مشکل شده است؛ به طوری که بسیاری از مردم آمریکا ریشه‌ی بحران اقتصادی جهان را ناشی از عوارض جنگ آمریکا در عراق می‌دانند. شواهد این موضوع را می‌توان در محورهای ذیل دسته‌بندی کرد:
 
2-1. هزینه‌های مالی جنگ: در ابتدای جنگ عراق، تحلیل‌گران غربی چنین پیش‌بینی کرده بودند که هزینه‌ی واقعی جنگ عراق به دو تریلیون دلار خواهد رسید. این رقم اگرچه در نگاه نخست بسیار بالا و حیرت‌آور است، اما از آن زمان تا کنون هزینه‌های جنگ عراق، هم از نظر پولی و هم از نظر تلفات انسانی، بسیار فراتر رفته است.
 
در خصوص علل این مسئله می‌توان به دو موضوع اشاره کرد:
 
2-1-1. هزینه‌ی حین جنگ: این هزینه‌ها شامل هزینه‌ی نقدی تغذیه، مسکن، حمل‌و‌نقل و تجهیز نیروهای آمریکایی و همچنین تأمین ساخت‌وساز و تعمیر آموزش نیروهای عراقی می‌شود.
 
2-1-2. هزینه‌های پس از جنگ: این دسته از هزینه‌ها شامل موارد ذیل می‌شود:
 
الف) هزینه‌های درمانی و مزایای کهنه‌سربازان جنگ: گفته می‌شود در طول ده سال گذشته، حدود یک میلیون سرباز آمریکایی در عراق خدمت کرده‌اند و وقتی این نیروها عراق را ترک کنند، هر یک مزایای زیادی را طلب می‌کنند که تا پایان عمرشان هم ادامه می‌یابد. کوچک‌ترین بیماری و ناتوانی که در طول این جنگ برای سربازان پیش آمده است، باید شامل مزایای درمانی آن‌ها شود و این هزینه‌ی سنگینی برای دولت به همراه دارد. این مزایا به نسبت میزان ناتوانی سربازان از ده ‌درصد تا صد درصد ادامه دارد.(7)
 
تا پیش از جنگ عراق حدود 6/2‌ میلیون کهنه‌سرباز آمریکایی مزایای بیکاری دریافت می‌کنند که چهل ‌درصد آن‌ها از زمان جنگ اول خلیج فارس در سال 1991 از این مزایا استفاده می‌کردند. کل مزایای پرداختی به این کهنه‌سربازان به 5/4‌ تریلیون دلار می‌رسد. همچنین بدهی دولت آمریکا برای مزایای درمانی و ناتوانی این کهنه‌سربازان در سال 2005 به 228‌ میلیارد دلار ‌رسید.
 
ب) بازسازی توان رزمی آمریکا: هزینه‌ی دیگر جنگ عراق برای دولت واشنگتن بازسازی ارتش و احیای آن بعد از یک جنگ فرسایشی طاقت‌فرساست؛(8) چرا که بسیاری از کارشناسان مسائل نظامی معتقدند تعیین بودجه‌های نظامی محدود و سالانه برای تداوم حضور نظامی آمریکا در عراق تنها دربرگیرنده‌ی هزینه‌های مستقیم جنگ می‌شود که اگر به آن‌ها هزینه‌های مربوط به بازسازی توان ارتش آمریکا افزوده شود، اعداد و ارقام شگفت‌آوری به دست می‌آید.
 
به عنوان مثال، بر اساس برآوردهای انجام‌شده از سوی وزارت خزانه‌داری آمریکا در سال 2007، جنگ عراق ارزش سرمایه را در این کشور تا 15 درصد کاهش داده است. این کاهش در صنایع هوایی، فناوری اطلاعات و ذخایر طلا و منابع انرژی کاملاً محسوس بوده و علت اصلی آن، صرف منابع ملی آمریکا در زمینه‌ی نوسازی و بازسازی توان جنگی این کشور در جنگ عراق بوده است.(9)
 
2-2. تشدید بحران اقتصادی در جامعه‌ی آمریکا: طبق ارزیابی کمیته‌ی خدمات پژوهشی کنگره‌ی آمریکا، مجموع خسارات آمریکا در جنگ عراق 860 میلیارد دلار است، ولیکن طبق گفته‌ی پرفسور ژوزف استیگلیتز، اقتصاددان شهیر و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل در سال 2001 و استاد دانشگاه کلمبیا، صورت‌حساب واقعی جنگ در عراق به سه تریلیون دلار بالغ شده است.
 
آمریکا و هم‌پیمانان آن در جنگ عراق نتوانستند سندی دال بر اثبات مدعیات خود در خصوص سلاح‌های کشتارجمعی در عراق ارائه کنند. این مسئله بزرگ‌ترین ضربه‌ی سیاسی را به اعتبار گفته‌ها و مدعیات سردمداران کاخ سفید در عرصه‌ی جهانی وارد کرده است.
 
در همین راستا، پایگاه اینترنتی «مارکت واچ»، پس از خروج نیروهایی آمریکایی از عراق، اعلام کرد که مالیات‌دهندگان آمریکایی نهایتاً برای تأمین هزینه‌های جنگ عراق بایستی حدود چهار تریلیون دلار مالیات پرداخت کنند. این در حالی است که مبلغ مذکور می‌توانست میزان قابل توجهی از کسری بودجه‌ی ایالات متحده را جبران کند.(10)
 
2-3. افزایش نرخ بیکاری در آمریکای پس از جنگ: علاوه بر هزینه‌های مادی جنگ عراق، هزینه‌های اجتماعی این جنگ نیز برای ایالات متحده کمرشکن بوده است. این جنگ به مانند جنگ جهانی دوم، نه تنها نتوانست میزان بیکاری را کاهش دهد، بلکه باعث افزایش آن نیز شده و آن را به نرخ پانزده درصد نیروهای فعال در جامعه‌ی آمریکا رسانده است. میزان این بیکاری برای هزاران سربازی که در عراق جنگیدند ملموس‌تر است، زیرا آن‌ها فاقد مهارت‌های لازم جهت بازگشت به بازار کار آمریکا هستند و بر اساس برخی بررسی‌های صورت‌گرفته، نرخ بیکاری در میان سربازان آمریکایی به 38 درصد می‌رسد.
 
2-4. کاهش سهم شهروندان از بودجه‌های ملی: به دنبال جنگ آمریکا در عراق، وزن اعتبارات نظامی در بودجه‌ی سالانه‌ی این کشور به شکل چشمگیری افزایش یافت؛ به طوری که بودجه‌ی نظامی آمریکا در سال 2011، به بیش از 700 میلیارد دلار رسید. این میزان معادل 19 درصد کل بودجه‌ی ایالات متحده است.
 
در نمودار زیر، افزایش بودجه‌ی ‌وزارت دفاع آمریکا با رنگ آبی مشخص شده است. رنگ قرمز نمودار سهم جنگ‌ها در این افزایش بودجه است. البته بایستی به مقادیر زیر بودجه‌ی وزارت امنیت داخلی و نیز بودجه‌ی مربوط به کهنه‌سربازان را نیز بیفزایم. هزینه‌ی بالای جنگ این امکان را به دولت می‌دهد تا از خدمات اجتماعی شهروندان آمریکایی بکاهد و همین موضوع باعث شکل‌گیری انتقادات فراوانی در جامعه‌ی آمریکا شده است.(11)


 

 
3.     شکست در میدان نظامی
 
آمریکا در میدان نظامی نیز نتوانست دستاورد ملموس و قابل اتکایی را به دست آورد؛ موضوعی که نشانه‌های آن را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
 
3-1. دولت عراق دولتی غیرمردمی، دیکتاتور و مستبد بود که بدون پایگاه اجتماعی مستحکم در جنگ مقابل آمریکا شکست خورد. این مسئله نمی‌تواند نقطه‌ای برجسته برای ارتش آمریکا محسوب شود؛ به طوری که ارتش آمریکا، که در ظرف سه هفته بدون هر گونه مقاومت جدی و با دور زدن شهرها و عدم ورود به آن‌ها توانسته بود خود را به بغداد برساند، پس از سقوط رژیم بعث و با ورود به داخل شهرهای عراق، شاهد مخالفت‌های مردمی و عملیات‌های انتحاری علیه نیروهای خود بود.(12)
 
3-2. در جریان تهاجم آمریکا به عراق، 4 هزار و 408 نفر از نیروهای آمریکایی در عراق کشته شدند که 3 هزار و 480 نفر از این نظامیان جزء نیروهای جنگی بودند. همچنین در جریان این جنگ، بیش از 32 هزار نفر زخمی شده‌اند. این آمار برای ارتشی که متکی به تکنولوژی روز جهان است، آماری سنگین و نگران‌کننده به شمار می‌رود.(13)
 
3-3. بر اساس قوانین جنگ‌ها در حقوق بین‌الملل دولت‌های متجاوز می‌باید امنیت جانی و مالی اتباع کشورهای تحت اشغال را تأمین کنند. این موضوعی است که در جریان جنگ عراق، مورد تغافل واقع شده و توان نظامی و امنیتی آمریکا را در حفظ جان اتباع کشورهای تحت اشغال، زیر سؤال برده است. بر اساس آمار موجود در جریان جنگ عراق، بیش از یک میلیون شهروند عراقی جان خود را از دست داده‌اند.(14)
 
همه‌‌ی آنچه گفته شد دلایلی است که می‌تواند نشان دهد دولت عراق در جریان حمله‌ی خود به عراق، متضرر شده است. بررسی مسائل مالی جنگ و هزینه‌های انسانی آن برای طرفین، به خوبی بیانگر این ادعاست. به خصوص اینکه این هزینه‌های مالی و انسانی، آمریکا را در سطح افکار عمومی جهان نیز تحت فشار قرار داده است. حال سؤال اینجاست با توجه به آنچه گفته شد، سیاست‌مداران آمریکا از چه رو همچنان بر طبل جنگ می‌کوبند و در تلاش هستند تا مشکلی را که خود در سوریه ایجاد نموده‌اند به وسیله‌ی جنگ به پایان برسانند؟(*)
 
منابع:
 
 
2- آیا دولتی مستقل در عراق تشکیل خواهد شد؟، مصاحبه با نوام چامسکی، ماهنامه‌ی سیاحت غرب، شماره‌ی 40، ص 92.
 
3- امیر سعید ایروانی، اشتباهات استراتژیک آمریکا در پرونده‌ی عراق، معاونت پژوهش‌های سیاست خارجی مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، خرداد 1385.
 
 
 
 
7- پیامدهای اقتصادی‌سیاسی جنگ عراق برای آمریکا:
 
8- روزنامه‌ی دنیای اقتصاد، شماره‌ی 1102، 23 آبان 1385.
 
9- مریم جوان شهرکی، جنگ عراق و تأثیرات آن بر بحران مالی آمریکا، مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، پژوهش 23، ص 74.
 
 
 
12- دکتر محمود واعظی، چالش‌های حضور آمریکا در عراق، کتاب مجموعه‌ مقالات کنفرانس بین‌المللی؛ تحولات عراق و چشم‌انداز امنیت منطقه‌ای، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، شهریور 1386.
 
 
14- یک میلیون کشته حاصل حمله به عراق:

 

*سجاد سلامی؛ کارشناس سیاسی

دیدگاه شما

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
کنگره ملی8000شهیداستان همدان