به گزارش صبح الوند به نقل از پایگاه خبری تحلیلیطنین یاس، در جلد 21 صحیفه امام خمینی (ره) آمده است:«مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد..». استکبار و استعمارستیزی و در رأس آن مبارزه با ابر استکبار و استعمار جهان انگلیس و فرزند آن آمریکای جنایتکار از مهمترین شاخصههای انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) است. امام خمینی(ره) در صحیفه، آمریکا را اینگونه معرفی میکنند: «آمریکا دشمن شماره اول بشر و ما است، آمریکای جهانخوار، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان جهان میباشد، آمریکای حیلهگر، دشمن شماره یک است و به خون اسلام و استقلالشان تشنه است.» و در جای دیگری میفرمایند: « آمریکا و اسرائیل با اساس اسلام دشمنند..» و « تعمد جهانخواران به نابودی اسلام است».
سالها از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و آمریکا با خوی و خصلت استعماری و بر اساس تفکر استکباری خود همچنان به دنبال تضعیف و نفوذ در نظام جمهوری اسلامی ایران در ابعاد مختلف است و برای نیل به این هدف، راههای گوناگونِ تفرقهافکنی، ترور، جنگ سخت و جنگ نرم و تحریمهای ظالمانه را پیگرفته است. با توجه به عدم تغییر رفتار و رویکرد آمریکا در قبال نظام جمهوری اسلامی ایران و ملت بزرگ ایران است که همچنان مقام معظم رهبری فرمودند: «مذاکره با آمریکا ممنوع است. مذاکره آمریکا با ایران یعنی نفوذ... مذاکره با آمریکا به معنای باز کردن مسیر برای نفوذ در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور است.»
آنچه از سخنان امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در فوق آمد، دلایلی مستحکم و مبین از چرایی مراقبت از نفوذ آمریکا را بر ما روشن میکند، چیزی که متأسفانه برخی از سهلانگاران و سهلاندیشان نه تنها از آن غفلت کرده بلکه گاها آن را به عنوان یک اصل برای رسیدن به نظامی قدرتمند، غنی و صنعتی نپذیرفتهاند.
برای ریشهیابی اینگونه رفتارها استکباری و استعماری آمریکا و چرایی جنایتهای این نظام بردهداری با سیدهاشم میرلوحی، استاد دانشگاه و نویسنده کتابهای «یوسرائیل و صهیوناکراسی: ایالات متحده اسرائیل و سلطه صهیونیسم بر مردم»، «آمریکا بدون نقاب» و «گشت ارشاد در آمریکا» که خود بیش از 20 سال در آمریکا زندگی و تحصیل کرده است، گفتوگویی انجام دادهایم.
طنین یاس - خیلیها سوابق آمریکا را نمیدانند و بر اساس چهره بزک کردهاش آن را میشناسند، اما شما کتابهای متعددی درباره آمریکا و ماهیت آن دارید و در آنها چهره آمریکا را براساس گفتههای خودشان ترسیم کردهاید، از نظر شما بر اساس این سوابق، ماهیت آمریکا چیست و آیا تغییریافتنی است؟
ماهیت آمریکا بر بردگی است و بر اساس2 رکن قتل عام بومیهای آمریکا یعنی سرخ پوستهای آمریکا و به برده گرفتن آفریقاییهاییها ساخته شده است. خوب است که ما مقداری به تاریخ 200 سال گذشته نگاهی بیندازیم، ببینیم که جوامع غربی در چه و ضعیتی بودند و ما در چه و ضعیتی بودیم و چه شد که همه چیز یک دفعه تغییر کرد.متأسفانه وقتی با قشر جوان که هیچ؛ حتی اساتید به اصطلاح دانشگاه که بعضاً افراد کم اطلاعی هستند، صحبت میکنید، بسیاری حقایق را نمیدانند! برخی معتقدند که مهاجران آمریکایی" جهودان پنهان" (Crypto- jews) بودند، برخی از شهروندان انگلیسی که به " پیوریتن" معروف هستند، کسانی که با کلیسای انگلیس که زیر نظر خاندان سلطنتی اداره میشد، مشکل داشتند و نمیخواستند زیر نظر آن کلیسا باشند، برخی از اسناد هم در آمریکا وجود دارد که افراد جانی و قاتل حتی برخی از گدایان سمج (Stardy beggers) را با کشتی به آمریکا آوردند.
روباه پیری که گرگ به دنیا آورد!
وقتی به متون تاریخی آمریکا مراجعه میکنید، مانند کتاب "انقلاب آمریکا" (American Revolution) صحبت از این دارد که بین سالهای 1700 تا 1776 یعنی تازمانی که آمریکاییها اعلام استقلال کردند؛ 13 ایالت شرق امریکا در درست انگلیس بود و به علاوه انگلیسیهای آمریکایی، بیش از نیمی از سکنه این مستعمرات را سیاهپوستانی تشکیل میدادند که آنها را با وضع اسفباری با غل و زنجیر از آفریقا دزدیده و به آمریکا آورده شده بودند یا در کتاب «رویای آمریکایی» آورده شده که چه طور بردهها یا سرخ پوستان را از بین میبردند.
انگلیس در جنگهایی که با فرانسه و سرخ پوستان داشت، هزینههای سنگینی را متحمل شد و به دنبال این بود تا این هزینهها را جبران کند و پارلمان انگلیس با وضع قوانینی بر 13 ایالت آمریکا مالیاتهای مختلفی قرار داد اما همین انگلیسیهای آمریکایی با این عنوان که «در پارلمان انگلیس نمایندهای نداریم» از دادن مالیات سرباز زدند. خوب است که جوانان و حتی برخی از اساتید دانشگاه توجه داشته باشند که خودشان ـ آمریکاییها ـ چه مواضعی داشتند و با کشورهای دیگر چگونه رفتار میکنند! اینان انگلیسیهایی بودند که بعد از برههای خودشان را آمریکایی خواندند و ایالات مختلفی تشکیل دادند و به دنبال امپراتوری امریکا هستند که سرتاسر دنیا را بگیرند! با مخالفت آنها انگلیس مجبور شد تا قانون را لغو کند.
یک فنجان چای را از یاد نبر!/ سیاست تحریم به نفع آمریکا قدمتی 200 ساله دارد
حتی در مورد عادات آمریکاییها چیزهایی شنیده میشود مانند اینکه چای نمینوشند این کلاس کار آنها نیست! یک سیاست است و داستان آن به جشن چای بوستن بر میگردد.
انگلیس چای را در هند و تحت عنوان "کمپانی هند شرقی"(East India Company) تولید میکرد و میفروخت. انبارهای انگلیس پر از چایهای هندی شده بود از این رو، تصمیم گرفت انحصار چای را در آمریکا به "کمپانی هند شرقی" بدهد و بر آن مالیات هم بست، این امر با مخالفت آمریکاییها رو به رو شد و گفتند که به هیچ وجه ما چای نمیخواهیم نه به خاطر قیمت، چون پارمان انگلیس رضایت ما را جلب نکرده و با ما هماهنگ نکرده و مالیات هم میخواهد بگیرد با این استدلال اجازه پهلو گرفتن کشتیها را در بنادر امریکا نمیدادند تا بار خود را خالی کند.
یکبار که کشتی به شهر بوستن آمد، همین انگلیسهای مقیم ایالات امریکا با پوشیدن لباس سرخپوستان به کشتیها حمله کرده و تمام چای را در دریا ریختند و حتی اجازه ندادند که مقداری از آن توسط جوانان خارج شود. جان ادمز JohnAdams، دومین رئیس جمهور آمریکا یک نامهای به همسرش ابیگل (Abigail) نوشت که تمام مردم دنیا باید چای را ترک کنند! چرا؟ به این خاطر که کمک بشود تا از استعمار و استثمار انگلیس نجات پیدا کنیم. این در حالی است که اسناد تاریخی بر آن است که "جان ادمز" چای بسیار دوست داشت و گفت من هم این را ترک خواهمکرد .... هرچه زودتر بهتر و این شد آغاز ترک چای توسط آمریکاییها.
از آن پس آمریکاییها به چای میگفتند: «نوشیدنی افراد خائن» (Traitor s drink) و نوشیدن چای را میگفتند: «یک خیانت به مستعمرات». آنها میگفتند که جرج سوم، زنش، خانواده سلطنتی و مردم انگلیس چای می خورند و این شده فرهنگ انگلیسی؛ ما این را نمیخواهیم. آنها چای را به عنوان فرهنگ انگلیسی میدانند و قید آن را زدند و به سراغ کافی رفتند، آمریکاییها، پارمان انگلیس را "پارمان شیطان" ( Vil Parliament)و به جرج سوم را "شیطان جرج سوم " (Vil king Geoge 3) میدانستند. آنها از سال 1770 میلادی قید چای را زدند تا سال 1776به استقلال رسیدند و این واقعه را "جشن چای بوستون نامیدند" (Boston tea party).
حال شما بنگیرید همین افراد که به "چای" میگویند «نوشیدنی افراد خائن» اما در مورد مسائلی که حق کشور ایران و سایر مردم جهان است میگویند نه تو چنین حقی نداری....!
خوردن چایی ضررش بیشتر است که قریب 250 سال است آن را ترک کردهاند یا صدور مواد مخدر و روان گردان در بین جوامع یا ترویج فرهنگ هالیوود از طریق ماهواره برای نابود کردن فرهنگ ملتها یا تحمیل و تجهیز افراد و شیاطین در کشورهای مختلف؟! این بخشی از چهره واقعی آمریکاست.
وقتی کشته شدن 5 آمریکایی قتل عام نامیده میشود!
5 مارس سال 1770 میلادی، ارتش انگلیس در بوستن آمریکا با چند غیرنظامی درگیرمیشود و کار به تیراندازی کشیده شده و 5 نفر کشته میشوند،؛همان آمریکاییهای انگلیسی تبار، فریاد زدند "یک قتل عام صورت گرفته" ، قتل عام برای کشته شدن 5 نفر! ولی همین افراد بعد از اعلام استقلال خود میلیونها نفر را در دنیا کشته و کماکان میکشند و میگویند اینها مستحق کشته شدن هستند! کشورهایی که حتی یک تیر علیه آنها شلیک نکردهاند! همین آمریکاییها، هزاران نفر را در ایران قبل از انقلاب اسلامی، در طول انقلاب و بعد پیروزی انقلاب کشتند، برای مثال در 17 شهریور 57 هزاران نفر را به گلوله بستند اما گفتند که اینها ـ مردم ایران ـ تروریست هستند و باید کشته شوند! در مورد 5 کشته غیرنظامی خود، سند قتل عام بوستن را هنوز نگهداشته اند! این چه انصافی است؟
توأمان صنعت بردهداری و ادعای آزادی/ ارتشی با 21 سال استراحت
سه سال بعد اعلامیه استقلال آمریکا توسط 56 عضو کنگره قارهای (Contineneal Congress) نوشته شد، اصل متن را توماس جفرسون(Thomas Jefferson) سومین رئیس جمهور آمریکا نوشت. در این متن صحبت از آزادی است و اینکه میخواهیم آزاد باشیم و خداوند تمام بشر را آزاد آفریده است اما استناد خود آمریکا بر این اذعان دارد که نه تنها همین فرد ـ توماس جفرسون ـ حداقل 200 برده داشت بلکه از 56 عضو کنگره قارهای 41 نفر بردهدار بودند! بلافاصله بعد از اعلام استقلال، جنگهایی را علیه ملتهای مختلف شروع کردند. از سال1776 تا الان یعنی در 239 سال، ارتش آمریکا به 70 ملت حمله کرده است و فقط 21 سال استراحت کرده و جنگ اساسی (Major War) نداشته است.
75درصد از 44 رئیس جمهور آمریکا از افسران آمریکایی بودند و فقط 11 نفر آنها ارتشی نیستند؛ اینان کلی جنایت کردند و فکر نکنید در برابر متجاوزان، دفاع میکردند نه! بلکه به کشورهای دیگر حمله کرده و ملتهای دیگر را کشتند. این مباحث مختص ارتش است و نقش سازمانهای جاسوسی در جنایات آمریکا جداست. این موارد چیزهایی نیست که دولتمردان ایران اسلامی بگویند، آنها خودشان به این موارد اذعان دارند. آنها میگویند ما مانند فرانسه نیستم؛ ماننند مادرمان انگلیس هم نیستیم! راست میگویند فرانسویها به 80 ملت حمله کردهاند و انگلیس از مجموعه 205 کشور به 193 کشور حمله کرده و برخی را به استعمار و استثمار خودش در آورده است! در کتاب «کشورهایی که انگلیس به آنها تجاوز کرده است» میخوانیم که اکنون 193 کشور عضو سازمان ملل هستند و از بین آنها انگلیس به 171 کشور تجاوز کرده یعنی از هر 10 کشور به 9 کشور حمله کرده است.
طنین یاس - چرا برخی این خوی و خصلت نفوذ و تجاوزگری در آمریکا را تمام شده دانسته یا باور ندارد؟ ارزیابی شما از ورود گروه گروه از کشورهای اروپایی برای بازشدن درهای ارتباطی به ایران چیست؟
چپاول نفت ایران،خواب شیرین در سرزمین پریان
همانطور که گفتم انگلیس، مادر آمریکا است و خوی تجاوز و استعمارگری را از آن دارد.
"استفن کنزر" (Stephen Kinzer)در ارتباط با دوران مظفر قاجار و شیطنتهای انگلیس در 1901 میلادی در کتاب خود مینویسد: طی قراردادی نفت ایران به مدت 60 سال با سود 16 درصدی که انگلیس به ایران پرداخت میکرد به انگلیستان رسید. در این قرارداد برای جلوگیری از دسترسی ایرانیان به دفاتر خرید و فروش نفتی از لغت " کویت" استفاده شد یعنی ایران به هیچ حق دسترسی به دفتر و اسناد فروش نفت ندارد! چرچیل درباره این قرار داد میگوید: «این یک جایزه از سرزمین پریان به ما انگلیسیها بود که حتی به خواب شب ندیده بودیم» در حالی که این قرارداد فاجعه بزرگی برای ایران و اسلام بود. کنزر ادامه میدهد: در دهه 1920، 30 19و 1940و در نیمه اول قرن بیستم میلادی همه چرخهای کارخانجات انگلیس از نفتی که از ایرانی میآوردند میچرخید و مینویسد: تمام خودروها، اتوبوسها، کامیونها و حتی تا نیروی دریایی انگلیس که نشان دهنده قدرت آن کشور بود از نفت ایران به حرکت در میآمد، هر آنچه انگلیس از نظر اقتصادی به دست آورد به خاطر نفت ایران بود و مردم انگلیس از قبال نفت ایران در ناز و نعمت زندگی میکردند و این در حالی که بود که مردم ایران در فلاکتبارترین، وضعیت فقر زندگی میکردند.
توجه داشته باشید این موارد را مسئولین جمهوری اسلامی نمیگویند،"استفن کنزر" مخالف جمهوری اسلامی میگوید! کنزر در این کتابها به جنایات آمریکا اشاره دارد و به نوعی آنها را توجیه میکند و در پایان میگوید از ماست که بر ماست! یعنی میگوید اگر یک سیستم فِنِتیک در ایران است به خاطر کودتای 28 مردادی است که ما – آمریکا- برپا کردیم و باعث بیداری مردم شد و «شاه ما» را مردم ایران سرنگون کردند.
عَرَق کوروازیه و خلق کشورهایی جعلی
"استفن کنزر" در بخشی دیگر از کتاب خود مینویسد که یک سری از کشورهای خارجی، مانند لاشخور در ایران بودند که هر تکهای که به دردشان میخورد، میکَندند و میبردند! بدون توجه به مردم ایران. او دقیقا لغت (Valtures) یعنی لاشخور و لاشخورها را استفاده میکند و باید توجه داشت اینگونه نیست که با ترک کردن ایران توسط محمدرضا آنها هم ایران را ترک کنند، نه اینگونه نیست.
علت گفتن این مطالب این است که شما ببینید چقدر غربیها، انگلیس و فرانسه و .. آمریکا در این مرز و بوم جولان میدادند و هر جنایتی که توان ارتکاب آن را داشتند انجام میدادند و میرفتند و این همچنان ادامه دارد اما به طُرُق دیگری. مثلاً "کنزر" در صبحتهایش در ارتباط با "کشورهای جعلی" (Fake Countries) صحبت میکند و مینویسد که اکثر کشورهایی که شما در خاورمیانه میبینید یک سری کشورهای جعلی هستند که بعد از جنگ جهانی اول، دیپلماتهای انگلیسی در کلوبهای مردان در لندن مینشستند و عَرَق کوروازیه (courvoisier) میخوردند و در خطوط نقشهها مرزهایی ترسیم میکردند که این سوریه؛ این لبنان و این عراق این فلسطین و .. و این گونه بود که کشورهای خاورمیانه توسط دیپلماتهای غربی جعل شد.
چقدر جامعه اسلامی باید وضعیت فلاکتباری داشته باشد که یک سری افراد فاسد که ریشهای ندارند و نداشتند به راحتی عَرق کُوروازیه بخورند و یک سری خطوط روی نقشه بکشند و مرزهایی برای کشورهای اسلامی خاورمیانه ترسیم کند!
این موارد بخشی از سابقه این کشورهاست. صحبت از 3 هزار قبل و فرعون نیست؛ صحبت از 200 سال پیش است و بعضی از نویسندگان آمریکایی میگویند که انگلیسی و آمریکا روی چنگیزخان مغول را سفید کردهاند.
طنین یاس - ارزیابی شما از مبحث نفوذ در شرایط فعلی چیست؟ برخی آن را جدی نمیگیرند هر چند که رهبر معظم انقلاب در شرایط برجام ورود کالاهای آمریکایی را هم ممنوع کردهاند.
حقایق مثل خورشید میدرخشد اما یک سری یا کورند یا خود را به کوری زدند! خود مسئولان ما تحصیل کرده غرب هستند اما چرا با وجود این پیشنیه استکباری اصرار بر رابطه با این کشورها دارند؟ آیا ما خود را به فراموشی زدیم؟ لزومی نداشته که من کتاب بنویسم، سخنان امام خمینی(ره) که هیچ، همان وصیت نامه امام کافی بوده است اما برخی خود را به خواب زده و نمیشود بیدارشان کرد.
ما وظیفهمان گفتن و گفتن است، بنده بعضی مواقع یاد سوره قصص آیه 56 میافتم که خداوند خطاب به رسول اکرم(ص) میفرماید که یا محمد(ص) تو خیال نکن که اگر دوست داشتهباشی کسی را هدایت کنی، بتوانی این من هستم اگر بخواهم کسی را هدایت کنم، هدایت خواهم کرد و البته خدا میداند چه کسی قابل هدایت است و چه کسی قابل هدایت نیست. حالا هر چه ما بالا و پایین برویم و بخواهیم آنها را از خواب بیدار کنیم، باز هم میگویند: «نه».
امام خمینی میفرمایند که ما وظیفهمان را انجام بدهیم، پایان کار هرچه شد از دست ما خارج است. ما در دینمان تولا و تبری داریم، دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، مسئولین ما هر فکر و هم تصمیمی که میگیرند، اشتباه باشد با پیش رفتن زمان _ صدقدم جلوتر که بروند _ وضعیت خیلی بدتر میشود، متأسفانه برخی از افراد فکر نمیکنند به حقایق تاریخی که برخی افراد بنای چیزی را در زمانی گذاشتند و پایان کار چه چیز تأسفباری شد.
درست مانند شورای سقیفه در تاریخ صدر اسلام؛ معتقدم آنچه بر سر مسلمانان آمد درست بعد از رحلت رسول اکرم (ص) بود. در سقیفه بنا به شورا و صحبت بود اما ببینید صحبتهای آنها به کجا کشید و چه جنایاتی شد؟ مسئولین باید توجه داشته باشند که فیگورها و صحبتهایی که می کنند چه عواقبی در پی خواهد داشت. چه کسی میتواند در صورت خطا بودن یک تصمیم آن را جمع کند؟ خود آن مسئول؟
اگر به برخی از مواضع افراد خوشبین باشیم، آنها میخواهند، خودشان را در مسیر قرار بدهند که کشور سریعتر به کشوری صنعتی، موفق و ثروتمند تبدیل شوند؛ درست شبیه به ظاهر برخی از کشورهای غربی ولی اینها نمیدانند که اگر کشوری مانند آمریکا که تبلیغات گستردهای در مورد صنعت آن شده است به خاطر فرهنگ آزادشان اینگونه نشدهاند، این موفقیت دلایل دیگری داشته است و یکی از آن دلایل انظباط کاری و زحماتی است که نیروهای متخصص آنها میکشند در حالی که کارکنان مراکز دولتی ما کار مفیدشان در هر روز 22 دقیقه است.
گفتوگو از منیره غلامی توکلی
دیدگاه شما