پایگاه خبری تحلیلی صبح الوند - با روی کار آمدن دولت جدید، مردمی که در انتظار بهار نشسته اند، منتظر تغییرهای جدی در بخشهای مختلف اند. اما شکوفایی و سرسبزی این بهار تا چه حد واقعاً محقق خواهد شد؟
جوانان امروز،دختر و پسر در هنجارهای اجتماعی چه افق جدیدی برای خود ترسیم میکنند؟
یکی از مباحث مطرح این نسل، بحث ازادیهای اجتماعی است.
جوان امروز درباره این مساله، پیرامون خود را خواهد گشت. او با نگاهی کوتاه میبیند برخی معتقدند که: محدودیتهای حضور و نشاط اجتماعی، گشت ارشاد و... حاصل همان قرائت و برداشت خاص از اسلام و قانون اساسی است. خیلی از این برخوردها ناشی از دیدگاهی است که چنین شادی و نشاط هایی را گامهای اولیه به سوی تضعیف عفت عمومی میبینند در حالی که عفیف بودن چیزی فراتر از حجاب داشتن است، پس اگر زنی یا مردی حجاب رسمی ما را رعایت نکند عفتش زیر سوال نمیرود. همانطور که قبل از انقلاب زنان زیادی در جامعه ما حجاب نداشتند ولی آیا انسانهای عفیفی نبودند؟
هم چنین در زمینه حجاب و عفاف به جوان هشدار داده میشود: باید بر عفت تاکید کنید و حجاب را عین عفاف ندانید..باید ببینید عفت را چه چیزی تهدید میکند. عفت مردم را فقر اقتصادی و ناتوانی در ازدواج بیشتر تهدید می کند تا رعایت حجاب مطابق استانداردهایی که عده ای دوست دارند و تعریف کردند. عده ای فکر میکنند اگر جوانان با هم به کوه بروند،در یک مراسم شادی شرکت کنند یا در خیابان با هم قدم بزنند عفت جامعه خدشه دار می شود اما واقعیت این است که عفت را چیزهای مهم تری تهدید میکند.
جوان پس از گشت و گذار کوتاهش در میان این نگاهها و هشدارها خواهد گفت: " اوه خسته شدم از این شال سر کردن...حالا فهمیدم عفت مردم با تارموها و یه کم شادی جوانان خدشه دار نمیشه..این تذکرهای مامورین از استدلال مسخره ای رشد کرده...استدلال غلط اینه:حجاب رو معادل عفاف میدونن،در حالی که حجاب عین عفاف نیست تا نبودنش سبب بی عفافی باشه. بلکه فقر اقتصادی و ناتوانی در ازدواج معنایی را رقم میزنه که قرابت و عینیت خاص تری با عفت دارد. هورا...حجاب دیگه خیلی هم مهم نیست. ازدواج و پول رو بچسب."
منطق فوق که جوان ان را برداشت میکند،محصول مغالطه ای است که گوینده کاشته است. کاشتی که ثمره اش افت دارد. افتی که همراه شاخ و برگ و جوانه این محصول در تمام جامعه سبز خواهد شد.
شاید بتوان افت این جریان را اینگونه خنثی کرد، اگر بپرسیم: آیا امر به معروف حجاب تنها بدلیل رابطه حجاب و تاثیر بر عفاف، اجرا میشود؟ آیا این تنها دلیل بوده است که شما با استناد به ضعف آن، سعی در از بین بردن این فریضه الهی دارید؟
بسیار خوب، حجاب را عین عفاف نمی دانیم و بدحجابی را گام اولیه بی عفافی حساب نکنیم. حال اگر حتی گام سوم، هفتم، پنجاهم و... باشد مجوزی می شود برای محکوم ساختن امر به حجاب؟
و اما یک سوال دیگر؟ در استدلالی خارج از رابطه حجاب بر عفاف به قضیه بنگریم. اگر برخوردهای در سطح جامعه (در برداشت غیر خاص از اسلام و قانون) از آن حیث باشد که اولا حجاب از واجبات محکم اسلام است و ثانیا حداقل حدود ان نیز از مشخصات و استانداردهای تعریف شده و غیر قابل تغییر است ایا در این صورت، باز هم می توان گفت: "من قطعا با این برخوردها مخالفم. اینها حاصل همان قرائت و برداشت خاص از اسلام و قانون اساسی است."!؟ ایا میتوان قدر متقن حجاب که مورد اختلاف نیست را استاندارد هایی خواند مطابق ان چه که تنها عده ای دوست دارند؟ ایا میتوان گفت "به من بگو کجای قران نوشته حجاب؟ "
مقام معظم رهبری در زمینه عفاف و حجاب بسیار شفاف سخن فرموده اند: "حجاب مايهى تشخص و آزادى زن است؛ برخلاف تبليغات ابلهانه و ظاهربينانهى ماديگرايان، مايهى اسارت زن نيست. زن با برداشتن حجابهاى خود، با عريان كردن آن چيزى كه خداى متعال و طبيعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را كوچك ميكند، خودش را سبك ميكند، خودش را كمارزش ميكند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذارى زن است، سنگين شدن كفهى آبرو و احترام اوست؛ اين را بايد خيلى قدر دانست و از اسلام بايد به خاطر مسئلهى حجاب تشكر كرد؛ اين جزو نعمتهاى الهى است."
بنابر این مساله امر به معروف حجاب، گشت ارشاد نیست،برداشت خاث،خاص یا خاس از اسلام و قانون نیست،حتی بحث گامهای اولیه، ثانویه ی،..تضعیف عفاف هم نیست؛ بلکه جدای از وجوب مساله، حجاب نعمتی است که باید صیانت شود. امر به آن، آزادگی انسان را به همراه میآورد و در پس آزادگی مردمان است که عزت و پیشرفت کشور رقم میخورد. در نتیجه با مغالطههای پیشین نمی توان ضرورت این امر را کمرنگ ساخت.
همین طور، نهی از اختلاط غیر ضروری محرم و نامحرم، مسدودسازی شادی جوانان نیست. اگر می گوییم: "در ایدهآلهای جمهوری اسلامی، نفی شادی و نشاط نبود. در هیچ کدام از شعارهای ابتدای انقلاب شما شعار علیه شادی و شور جوانی پیدا نمیکنید." باید روشن سازیم آیا هر چیزی که اندروفین در خونمان را بالا میبرد شادی نام دارد؟ نکته اینجاست: در شعارهای انقلاب شادی و نشاط همان چیزی است که اسلام حدودش را تعریف کرده است. و شادی ای که آمیخته باشد به دل و قلوه دادن محرم و نامحرم همراه با قدم زدن در کوه و پارک، یا حتی نشاطی که آمیخته باشد به نگاهی کوتاه از جنس تیر شیاطین و یک لحظه جلوه نمایی در یک مجلس و مهمانی؛ در تعاریف اسلام و به تبعش شعارهای انقلاب جا ندارد.
رهبر انقلاب در این باره فرموده اند: " خودنمائى و جلوهفروشى، يك لحظه است و آثار سوء آن براى كشور، براى جامعه، براى اخلاق، حتّى براى سياست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالى كه ملاحظهى عفاف، ملاحظهى حدود شرعى در رفتار و حركات بانوان، اگر چنانچه سختىاى داشته باشد، سختىِ كوتاهى است، اما آثارش، آثار عميق و ماندگارى است. خود خانمها خيلى بايد مراقبت كنند مسئلهى حجاب را، مسئلهى عفاف را؛ وظيفهى آنهاست، افتخار آنهاست، شخصيت آنهاست."
***
پس اگر احیای امر به معروف حجاب، که امروزیها گشت ارشاد و قدیمیها کمیته میخوانندش، به سخره گرفته شده، نباید به این بهانه اصل مساله را ملغی دانست. بلکه باید با روش اعتدال به برخی رفتارهای غلط، مسایل دلخورکننده و حاشیه ساز نیروها و مردم پاسخ داد. اعتدال را با همرنگ جماعت شدن نباید یکی دانست. پاسخ اعتدالی آن است که بر اساس قاعده و قانون تعریف شده در کنار کار هماهنگ و طولانی مدت نهادهای فرهنگی جوابگوی این دلزدگیها باشد.
حال جای شرمندگی دارد اگر داعیه داران صیانت از اسلام؛ مکتبی بودن را فراموش کرده و با مارک "سعه صدر اسلام" کلامشان به "خوشایندهای" هر مخاطبی فروخته شود.
فروش این برند با فراموشی مسلمات و قدر متیقنهای اسلام هر روز سود بیشتری خواهد برد، پس سکوت کنندگان در برابر این "کلام فروشی"، راه را بر حراج اسلام عزیز هموار کرده و از مصادیق این سخن مولا امیر المومنان خواهند بود: "خذلوا الحق و لم ینصروا الباطل". و عاقبت در جامعه ای که این چنین، نسبتش روز به روز با اسلام کمرنگ تر شود، طرح جدیدی شکل خواهد گرفت. طرحی که با نفوذ اسلام امریکایی در جوامع سکولار به اصطلاح مسلمان (مانند ترکیه امروزی) تصویر مضحکی از مسلمانان و هنجارهای اجتماعی شان نقش زده است. در این جوامع با مردمی مواجه میشویم که تنها نام اسلام را یدک میکشند. عبادت را فقط در دل و روح خلاصه میکنند، عفاف را تنها به پاکی قلب و نیت شان پیوند میزنند. احکام را در تعبیری مثل "فتاوای غیر سخت گیرانه تر" میجویند و خوش میدانند. آزادی شان چیزی جز اباحه گری نیست. و اباحه گری که ترجمه گویای لیبرالیسم است، همان به رسمیت بخشیدن اسارت و بندگی انسان نسبت به هواهای روزمره نفسانی است. در میانشان دفاع از حق که تنها یک جبهه و راه دارد مطلق گرایی و استبداد قلمداد میشود و مدارای با استکبار را حق میشمارند.
سیاست مداران این جامعه؛ تفقه ناب و اصیل اسلامی را، سخت گیری میدانند و با نام تسامح اسلامی تیشه به ریشه اش میزنند. انتقاد به ضروریات اسلامی را، مایه تجدد و رشد اسلام میخوانند و کم کم محکمات اسلام را به متشابهات ملحق میسازند. اینجاست که مساله پیشرفت شرع را، تمام و کمال با پیشرفت علوم قیاس میکنند. و با این عنوان که جامعه ما، جامعه تک تفکری نیست بلکه جامعه مشورتی،گفت و گویی و انتقادی است؛ گام به گام معنایی نوین از مشورت و گفت و گو را بیان خواهند کرد. معنایی که در آن حق اسلام مانند هر فرد دیگری که ارایه نظر میکند خواهد بود و تنها یک رای به آن اختصاص یابد.
پیامد چنین وضعی است که بعضي از تسامح دین اسلام نتیجه میگیرند:
ما نیاز به همه پرسی حجاب اری یا نه ! داریم. این از حقوق ماست!
و نهایتا هر آنچه دعوت به سوی شناخت نیکیها و باز داشتن از انجام ناپسند باشد را، ناقض حقوق بشر میخوانند.
خودمانی بگویم: سیاست مدار چنین جوامع سکولاری همه را میپیچاند! چون مکتبی بودن را تک گویی میخواند. حرفی سربسته میگوید تا هم تیشه به ریشه اسلام نباشد و هم شکوفه و جوانه درختان بهاری را در خیالشان اشکار سازد.
و حرف آخر:
"حجاب را عین عفاف ندانیم و مابقی اش" پنبه ای است که در دست گرفته اند، مراقب باشیم گلوی حجاب با آن بریده نشود.
این عنوان سیلی از ذوق زدهگی در بهاریان ایجاد کرد. ولی بنا بر خاصیت برندگی پنبه دست ما از شکایت کوتاه است. چرا که شاید، یعنی انشا الله، گوینده در مقام تصحیح مغالطه بگوید: "و عفاف هم بدون حجاب بی معناست" تا با چوب پنبه ای، شکاف این سیل را مسدود کند.
امام على علیه السلام میفرمایند: فَلَوْ اَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلى المُرتادینَ وَ لَوْ اَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَلْسُنُ الْمُعانِدینَ وَلکِنْ یُوْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌ وَ مِنْ هذا ضِغْثٌ؛(نهج البلاغه، خطبه ۵۰.)
اگر باطل با حق درنیامیزد، بر حقیقت جویان پوشیده نمى مانَد و اگر حق با باطل آمیخته نشود، زبان دشمنان آن بریده مى شود، لیکن مشتى از آن برداشته مى شود و مشتى از این. (و بدین ترتیب حق و باطل درهم آمیخته مى شود و شبهه پیش مى آید).
ساجده پارسا
دیدگاه شما