حجتالاسلاموالمسلمین غلامرضا قاسمیان، یكی از پیشكسوتان اردوهای جهادی و از شخصیتهای محبوب در بین فعالین این عرصه است. او كه علاوه بر تدریس در حوزههای علمیه، علاقه و دغدغهی ویژهای در موضوع اردوهای جهادی دارد، در گفتار ذیل به بیان چند نكتهی مهم و ضروری برای اردوهای هجرت پرداخته است. حاجآقای قاسمیان اصطلاح «مسافرت جهادی» را عنوان مناسبتر و دقیقتری برای اردوهای جهادی میداند. این گفتار بخشهایی از سخنان ایشان است كه در جمع اعضای یكی از گروههای جهادی بیان شده است.
* تعریف و نیت مهم است
تعریفی كه از اردوی جهادی ارائه میكنیم بسیار مهم است و طبیعتاً میتوان از «جهادی» بهرههای متفاوتی برد. اگر «مسافرت جهادی» را اقدامات عامالمنفعهای برای محرومین تعریف كنید، فرقی با كشورهای دیگر دنیا ندارد. اما آیا فرهنگ جهادی این است؟ اصل اقدامات برای محرومین بد نیست و حتی از حُسن سیرت فرد خبر میدهد، اما اینگونه تعریفكردن جهادی غصهدار است. بعضی هستند كه میگویند میخواهیم ۱۵ روز از ۳۶۵ روز سالمان، یك نوع خدماتی ارائه كنیم. یا میگویند میخواهیم خودمان را از جوّ تهران و شهرهای بزرگ خلاص كنیم. بله، محیط جهادی برای ابراز نشاط جوانی محیط بسیار خوبی است، ولی این فقط نیست. كمااینكه جبهه نیز محیط خوبی برای ابراز شور و نشاط جوانی بود. این نشاط میتواند در جبهه یا جهادی بروز پیدا كند، اما هدف عالی اینها نبوده و نیست.
هركس باید كشیك نفسش را بكشد كه میخواهد عمر و وقت خود را به چه چیزی اختصاص بدهد. گاهی میخواهیم احساس بدی را كه به ما دست داده، در یك ۱۵ روزی جبران كنیم. بهخصوص هنگامی كه تعلقات دنیوی زیاد میشود و میخواهد آدم را روی زمین بچسباند. زن، فرزند، حیثیت اجتماعی و غیرهم برای همین است كه در مقابل «اثّاقَلتُم إلی الأرض»۱ دعا میكند كه «اللّهمّ انّی أسئلُكَ التّجافی عن دار الغرور»۲ خدایا كاری كن كه حالت تجافی به ما دست بدهد كه به محض اینكه به آدم گفتند بلند شو، بلند شود.
دو ایمان و دو مؤمن
«الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَاللَّهِ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»۳ «جهاد فی سبیلالله بأموالهم و أنفسهم» یعنی مجاهد هرچه دارد وسط میدان است. مؤمن جهادی قرار است این حالت را بسازد؛ همانند دورهی حج كه قرار نیست كسی به حج برود و بعد از آن مثل سابق عمل كند. «حَجَّ» یعنی قصد كرد؛ حاجی باید قصد تازهای در او ایجاد شود. كار جهادی و كار بسیجی، كاری است كه با توقع كم و كار زیاد محقق میشود. هزینهی كم و كار زیاد معاملهی با خداست. كمااینكه شهدا جان خود را با خدا معامله كردند. شهدای ما اینگونه بودند؛ جهادیهای ما هم اینگونهاند كه یُجاهِدونَ بِأموالِهِم و أنفُسِهم. یعنی با تمام قوا آمدهاند.
«لا يَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللهُ الْحُسْنَىٰ وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»۴ خداوند میفرماید: ما مجاهدین را بر قاعدین به یك اجر عظیمی فاصله گذاشتهایم و اینها را تفضیل دادیم. اینها اصلاً شبیه به هم نیستند. هم بهرههای دنیوی و هم بهرههای اخرویشان با یكدیگر متفاوت است. به بهشتی هر نعمتی كه میدهند، میگوید من قبلاً این را در دنیا گرفتهام. مشابه آن به او داده شده است.
این آیه به اعتقاد بنده آیهی جهادیهاست؛ كه دو نوع ایمان و دو نوع مؤمن را معرفی میكند و میگوید گمان مكن این دو نوع مؤمن شبیه همدیگرند! یك گروه نشستگان از مؤمنیناند. اینها كسانیاند كه هیچ ضرری نمیكنند. انگار ایمانشان هیچ هزینهای ندارد. نماز میخوانند، روزه میگیرند، خیلی همت كنند خمسشان را هم میدهند. این میشود تعریف ایمانهای نشسته (قاعدین من المؤمنین). خدا نمیفرماید این بد است، ولی اگر انسان به ایمان نشستگان عادت بكند و به این سبك ادامه دهد، اصلاً خود پروردگار به او میگوید تو بنشین!
* خدا به كار ما احتیاجی ندارد
آن چیزی كه ورای ساختن مسجد، مدرسه و ... مهم است كه در جهادی ساخته شود، خود آدم است. آیا در من هم چیزی ساخته میشود؟ آیا در من هم اتفاقی میافتد؟ آیا وقتی كه برمیگردم، جور جدیدی خواهم بود؟ فكر نوینی خواهم داشت؟ یك برنامهریزی و مجاهدت خاصی خواهم كرد؟ اصلاً بخشی از تعریف بحثهای عملگی در اردوی جهادی، خودسازی است. در جایی بودن، خستهشدن، عرقریختن، مریضشدن، هفتهی اول با شوق كاركردن و هفتهی دوم با بدن خسته و خالی كاركردن. این است كه اندك مرضی در هفتهی دوم تبدیل به تمارض میشود. اصلاً این جهاد، جهاد خودسازی است. خدا به كار ما احتیاج ندارد. دنیا دار امتحان است.
«وَلَوْ يَشَاءُ اللهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِی سَبِيلِ اللهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ»۵ اگر خدا میخواست، خودش میتوانست انتقام بگیرد؛ به جهاد شما هم احتیاجی نبود، «ولكن لِیَبلُوَ بَعضكُم بَبعضٍ» برای اینكه یك عده بروید، عدهای دیگر امتحان شوند. فقط همین. خواستیم امتحان كنیم كه اگر بگوییم بدوید! میدوید؟
اگر خدا بخواهد در این منطقه آبادانی ایجاد كند، آیا نمیتواند؟ دست خدا كه بسته نیست؛ میتواند. فقط بحث این است كه ما را به اینها، و اینها را به ما امتحان كند. اینها در امتحان صبر شركت كنند و ما در امتحان شكر. یك عده امتحان ثروت میدهند و یك عده امتحان فقر. یك عده امتحان صحّت میدهند و یك عده امتحان مرض. اینطور نیست كه خدا تحفهای به عنوان جایزه به كسی داده باشد. آنچه كه داده، وسیلهی امتحان است. اصلاً اینطور نیست كه كسی منّتی به گردن مردم محروم داشته باشد. منّتی بر گردن هیچكس جز خودمان نداریم كه خدا توفیق داده بیاییم و در این مسافرت شركت كنیم. دعاهای این محرومین در حق ما رزقهای «مِن حَیثُ لایَحتَسِب»۶ ماست.
سفر به قطعاتی از بهشت
اینكه چند مسجد ساخته شده و چند خانه بهرهبرداری شده، در مقابل آن تحولی كه در افراد میتواند رخ دهد، هیچ است. از طرفی اگر آن حوزهی وجودی شخص قابلیتش زیاد شود و آن وجود نورانیتر شود، آن وجود همان كلمهی طیبهای میشود كه قرآن فرموده: «كَشَجَرةٍ طیبةٍ اصلُها ثابت و فرعُها فِی السَّماءِ تُؤتی اُكُلَها كلّ حينٍ بإذن رَبّها»۷ یك وجودی مثل حاجعبدالله والی.
اولیالأرحام كسانی هستند كه یك رحم آنها را به هم پیوند داده است. این رحم جهادی است كه مهاجرین و انصار را در صدر اسلام به یكدیگر پیوند داد. اینها اولیالأرحام یكدیگر هستند. فكری هم كه مؤمنین جهادی را به هم پیوند میدهد، بسیار متفاوت از فكر مؤمنینی است كه نماز و روزهی خود را بجا میآورند و خمس و زكاتشان را هم میدهند، ولی مجاهدت با نفس و مالشان نمیكنند. این مجاهدت با نفس و مال همان راهی است كه شهدا رفتند. این تفكر جهادی در هر جا یك نوع بروزی دارد. اگر در فناوری و تكنولوژی باشد، محصولش «جهاد علمی» میشود. اگر در سازندگی باشد، «جهاد سازندگی» را ثمر میدهد. در هر كاری این تفكر باشد، بركات و نتایج شگرفی را نتیجه میدهد.
ما بهشت را نقد میخواهیم؛ در همین دنیا. میشود قطعاتی از بهشت را در همین مسافرتهای جهادی دید. نشاط هست، گناه نیست. خستگی هست، اما لذت هم هست؛ چیزهایی كه جمع اینها را با همدیگر نمیشود پیدا كرد. شوخی، طراوت، كار برای خدا، گریه، خنده و در عین خنده، با برگزاری یك دعای كمیل، اشكها از چشمها جاری میشود. جهادیای كه در آن دعای كمیل و زیارت عاشورا نباشد جهادی نیست. شأن آن افت كرده است. در جهادی باید معنویت و خودسازی حاكم باشد و همه دست پر از آن بروند.
پینوشتها:
۱. بخشی از آیهی ۳۸ سوره توبه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِی سَبِيلِ اللَّـهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شما را چه شده است كه چون به شما گفته مىشود: «در راه خدا بسيج شويد» كندى به خرج مىدهيد؟ آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا دل خوش كردهايد؟ متاع زندگى دنيا در برابر آخرت، جز اندكى نيست.
۲. فرازی از مناجات شعبانیه:
خدايا! كناره گرفتن از سرای فريب (دنيا) و بازگشت همهجانبه به سرای جاودانگی (عالم آخرت) را به من عطا كن»
۳. آیهی ۲۰ سورهی توبه
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند.
۴.آیهی ۳۵ سوره مباركهی نساء
مؤمنان خانهنشين كه زيانديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مىكنند يكسان نمىباشند. خداوند، كسانى را كه با مال و جان خود جهاد مىكنند به درجهاى بر خانهنشينان مزيت بخشيده و همه را خدا وعدهی [پاداش] نيكو داده، و[لى] مجاهدان را بر خانهنشينان به پاداشى بزرگ، برترى بخشيده است.
۵. بخشی از آیهی ۴ سورهی مباركهی محمد
ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّـهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَـٰكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِی سَبِيلِ اللَّـهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
اگر خدا مىخواست، از ايشان انتقام مىكشيد، ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيلهی برخى [ديگر] بيازمايد. و كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند، هرگز كارهايشان را ضايع نمىكند.
۶. بخشی از آیهی ۳ سورهی طلاق
وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا
و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند. و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رسانده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرر كرده است.آیهی ۲۴ و بخشی از آیهی ۲۵ سوره ابراهیم
۷. أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ
آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؟
تُؤْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
ميوهاش را هر دم به اذن پروردگارش مىدهد. و خدا مَثَلها را براى مردم مىزند، شايد كه آنان پند گيرند.
دیدگاه شما