به گزلرش صبح الوند، حامد صیفی در یادداشتی نوشت:
حکایت فوتبال ما غریب است، حکایت دنبالهداری که حتی در افسانهها هم نیامده است! از فوتبالی که روز به روز بیشتر در باتلاق مشکلات فرو میرود، از فوتبالی که اخلاق را میبازد و به دیگران میتازد، از فوتبالی که صفرهای پر زرق و برق را به تعصب و عشق ترجیح میدهد نباید انتظار شقالقمر داشت و نباید منتظر بود که پا به توپهای امروزی آن همان کارهایی را انجام بدهند که فوتبالیستهای دهه 40 و 50 انجام میدادند.
از فوتبالی که هوادار دارد و رسانه، همه چیز و همهجا را برای خود خوانده و میخواند نباید خیلی انتظار داشت. فوتبالی که حالا نه در آسمان خود ستاره میبیند و نه در رؤیای خود حضور شاهماهیها و فانتزیستهای دوست داشتنی که کارها میکردند در حد کارستان!
فوتبالیست امروز بیش از آنچه در ذهن متصور شویم خود را به پول وابسته کرده است. تا همین چند سال پیش شاید از هر 10 فوتبالیست در خوشبینانهترین حالت یکی پیدا میشد و میگفت: «از کودکی رؤیای پوشیدن پیراهن فلان تیم را داشتم» و از این دست صحبتها! خوب یا بد حداقل این حرفها به ظاهر امیدوارکننده بود که عشق هنوز نفس میکشد!. حالا اما دیگر ستارههای تو خالی مستطیل سبز رؤیابافی را هم به باد فراموشی سپردهاند و فقط و فقط به تعداد صفرهای قرارداد خود فکر میکنند!
از فوتبالیست امروز نه امضا میخواهیم و نه حاضریم پوسترش را قاب کنیم! همانهایی که گویا حضور 5 هزار هوادار حاضر در استادیوم شهدای قدس همدان به چشمشان نیامد. همانهایی که دوست داشتیم برای دلهای ما بجنگند. همان پا به توپهایی که نمیدانستند خیابانهای شهر منتظرند تا پس از یک صعود تاریخی شادیهایمان را با آنها تقسیم کنیم و بشکن بزنیم و فریاد کنیم که آهای مردم ما بالا رفتیم! ما پس از هزار و440 روز لیگ برتری شدیم!
افسوس و صدافسوس که تمام رشتههایمان به دست خودیها پنبه شد! به دست فوتبالیستهای مغروری که چندین و چند واحد حرمت شکنی پاس کردهاند و تا دلتان بخواهد درس بیاخلاقی میدهند! فوتبالیستهایی که درست در اوج حساسیت بازی به آن مهمی از خجالت هم در میآیند و حرف درست را یکی از مسئولان باشگاه پاس زد که گفت: پاس وقتی بازی را باخت که "حسین کاظمی" و "صادق کرمی" با یکدیگر درگیر شده و تمرکز تیم را بر هم زدند.
آری؛ از مجتبی زارع، مجتبی محبوبمجاز و محسن حمیدی که خود را در صف بزرگان تیم قرار میدادند و هیچ خدایی را بنده نبودند بیش از اینها انتظار داشتیم. بزرگانی که نتیجه و اخلاق را باهم باختند.
همین پا به توپهای نه چندان دوست داشتنی دوری هزار و440 روزه پاس از لیگ برتر را تمدید کردند. آهای بزرگترهای تیم؛ نمیدانیم چرا اما احساس میکنیم شما میتوانستید اما نخواستید!
دیدگاه شما