به گزارش صبح الوند، به نقل از ایلام بیدار، در چنین روزی، در تیرماه سال 65 ، عملیاتی در کشور آغاز شد که با هر قلمی نمی توان از آن حرف زد. عملیات کربلای 1 که منجر به آزادسازی منطقه مهران و ارتفاعات فوق استراتژیک قلاویزان و چندین منطقه دیگر شده بود، جز با مجاهدت و ایثارگری انسانهایی که از جنس آسمان بودند، انجام شدنی نبود. رزمندگانی که نزدیک به یک سال به طور دائم در مناطق عملیاتی حضور داشتند تا امروز با همین آرامش بنشینیم و از افتخار آفرینی هایشان بگوییم.
این گزارش سعی می کند، بخش ناچیزی از آنچه که روی داده است را از زبان شاهدان عینی عملیات کربلای1 بازگو کند:
*در عملیات کربلای1، با یک پا، فرمانده گروهان بودم
سردار ابوالفضل اسلامی که به عنوان فرمانده گروهان در کربلای 1 حاضر بوده است از این عملیات افتخار آمیز می گوید:
عملیات کربلای1 در تاریخ 9/4/65 با رمز یاابوالفضل العباس در ساعت 22:30 دقیقه آغاز شد و 4 لشکر و 3 تیپ تحت امر قرارگاه نجف اشرف با حمله برق آسا به دشمن بعثی و طی 5 مرحله نبرد سنگین در اوج گرمای تیرماه، شهر مهران و ارتفاعات استراتژیک قلاقلاویزان را از لوث وجود دشمن بعثی آزاد نمودند . در واقع این عملیات خط بطلانی بود بر استراتژی دفاع متحرک ارتش دفاع متحرک ارتش عراق، که با مشورت مستشاران خارجی توسط انجام شده بود. در این عملیات 175 کیلومتر مربع از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران آزاد شد وو شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیر قوی قوای خودی قرار گرفت و 1210 نفر از نیروهای دشمن بعثی نیز به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
من در حالی که در گردان کمیل لشکر 27 محمد رسول الله حضور داشتم به همراه تعدادی دیگر از همرزمان جهت انجام ماموریت شناسایی به مناطق اطراف اعزام شدم که در حین انجام شناسایی مواضع دشمن، پایم به روی مین رفت و از زیر زانو قطع شد که این موضوع برایم باعث تاثر و تاسف بسیاری شد که چند روزی در کنار رزمندگان نبودم اما به هر ترتیب بعد از گذشت 25 روز مجددا به منطقه اعزام شدم و با عصا در ادامه عملیات کربلای1 به عنوان فرمانده گروهان شرکت کردم.
این عملیات در نهایت به آزادسازی مهران و ارتفاعات بسیار مهم قلاویزان و انهدام چندین تیپ و لشکر رژیم بعث منجر شد. همچنین ارتفاعات 223 و 210 و قله 200 نیز به تصرف رزمندگان اسلام در آمد اما در این مسیر شهدایی نیز تقدیم اسلام شد که در بین آنها شهادت سردار رضا دستواره قائم مقام لشکر27 محمدرسول الله، شهادت سردار امیر مسعودی یکتا فرمانده گردان المهدی حضرت سیدالشهدا، شهادت حجت الاسلام ملک زاده امام جمعه موقت کرج، شهادت سلمان ایزدبار جانشین گردان حمزه لشکر10 به چشم می خورند. البته ما تا آخر عمر مدیون تمامی شهدایی هستیم که در حفظ اسلام جان خویش را نثار نمودند.
*استقرار تمام قد رژیم بعث در "مهران"
حاج علی کرمی از فرمانده هان دفاع مقدس و از رزمندگان پرسابقه لشکر10 حضرت سیدالشهدا نیز در خصوص عملیات افتخار آمیز "کربلای1" چنین می گوید:
بعد از اینکه ارتش رژیم بعث در عملیات والفجر8 خسارت های جبران ناپذیری را متحمل شد و زمین گیر شد، همواره به دنبال این بود که از طریق عملیاتهایی موسوم به دفاع متحرک، خسارتهایی را به نیروهای ایران وارد کند. ابتدای سال 65 این رژیم تک های ایذایی را در مناطق جنوب و غرب کشور آغاز کرد. ابتدا در جزیره مجنون اقداماتی را صورت داد که موفق نشد و بعد در فکه وارد عمل شد که توانست بخشهایی از آن را تصرف کند اما لشکر 10 حضرت سیدالشهدا وارد عمل شد و در مقابل نیروهای بعثی مقاومت کرد و باعث عقب نشینی آنها شد و در تلفات جانی و تجهیزاتی متعددی به نیروهای بعثی وارد کرد. در عملیات بزرگ و افتخار آمیز لشکر 10 حضرت سیدالشهدا، سرداران عزیز اسکندرلو و حسنی و بالغ بر صد نفر از نیروهای خودی به شهادت رسیدند. بعد از این عملیات که نیروهای بعثی مجددا خسارات زیادی را متحمل شدند، به مناطق شرهانی و بعد هم سومار حملات ایذایی را صورت دادند که با مقاومت رزمندگان اسلام مواجه شدند. بعد از همه این اتفاقات بود که به مهران حمله کردند و مناطقی از آن را به تصرف خود درآوردند و با وضعیت بسیار مجهز نظامی در منطقه مستقر شدند و خط سنگین و محکمی را بوجود آورده بود. تبلیغات وسیعی هم صورت داده بودند که "مهران به جای فاو". این تبلیغات تا سطحی بود که امام به موضوع حساس شدند و شخصا از فرمانده سپاه پیگیری کردند که تکلیف مهران را روشن کنند و بعثی ها را وادار به عقب نشینی کنند.
در این وضعیت، نیروهای خودی در شرایطی نبودند که بتوانند با نیروهای بعثی روبرو بشوند و احیانا آنها را وادار به عقب نشینی کنند. به همین جهت رژیم بعث نیروهایش را حدود یک ماه در آن منطقه مستقر کرد که تا اوایل تیرماه سال 65 ادامه داشت. وضعیت یگانهای سپاه از لحاظ نیرو و سلاح و تجهیزات اصلا وضعبت مناسبی نبود و موقعیت جغرافیایی منطقه نیز شرایط را سخت می کرد. عمده یگانهای سپاه به دنبال این بودند که مهران را از دست دشمن در بیاورند. چندین ماه نیروهای اطلاعات و شناسایی فعالیت شبانه روزی داشتند.
*اغلب فرمانده هان فکر می کردند که "نمی شود" !
با پیگیری های امام و جلسات متعدد فرمانده هان و اقدامات مختلف تیم های شناسایی، تصمیم بر انجام عملیات کربلای1، گرفته شد. علی رغم اینکه اغلب فرمانده هان یگان های سپاه اعلام کرده بودند که نیرو و تجهیزات کم است اما به دلیل حساسیتی که امام در این موضوع نشان دادند، همه به میدان آمدند. شرایط منطقه تا حدی آماده شد. بچه های جهاد و بچه های لشکر 25 کربلا، خاکریزهای مورب را در منطقه بوجود آوردند و همین موضوع باعث شد که قدرت مانور نیروهای خودی بیشتر شود. دشمن استحکامات بسیاری را ایجاد کرده بود. میدان مین، کانال، سیم خاردارهای حلقوی و فرشی و موانع دیگر را ایجاد کرده بود که به زعم خودش بتواند یکسال منطقه را تحت تصرف خودش نگه دارد.
ارتفاعات مشرف بر مهران شامل ارتفاعات قلاویزان، کله قندی و برخی دیگر در تصرف نیروهای بعثی قرار داشت. به هر حال برنامه اقدام گردان ها طراحی شد و برنامه ریزی های مختلف صورت گرفت گرچه قبل از عملیات، چندین بار طرح های صورت گرفته تغییر پیدا کرد. فرماندهی مستقیم این عملیات در اختیار قرارگاه نجف قرار داشت که سردار ایزدی، فرماندهی آن قرارگاه را بر عهده داشت. در همان ساعات اولیه شروع عملیات ضربات سختی به نیروهای بعثی وارد شد. البته عملیات کربلای 1 طی 5 مرحله صورت گرفت که مرحله اول و دوم به دلیل پیشروی مناسب رزمندگان اسلام، تقریبا به یک مرحله تبدیل شد. لشکر10 حضرت سیدالشهدا، لشکر 25 کربلا، لشکر 5 نصر، لشکر 25 محمدرسول الله، تیپ 21 امام رضا و تعدادی از یگانهای دیگر در منطقه وارد عمل شدند و تقریبا ظرف مدت یک ماه، به اهدف پیش بینی شده دست پیدا کردند گرچه اکثر فرماندهان اعلام کرده بودند که قادر به انجام چنین عملیات وسیعی نخواهیم بود اما نصرت خدا شامل حال رزمندگان اسلام شد و فتوحات متعددی نصیب نیروهای خودی شد. علیرفم پیش بینی ها تلفات کمی متوجه نیروهای خودی شد و به لطف خدا این عملیات با موفقیت صورت پذیرفت.
*شعار رزمندگان: مهران آزاد شد / دل امام شاد شد
دو روز قبل از اتمام مرحله آخر عملیات، نیروهای بعثی در بخشی از ارتفاعات قلاویزان مقاومت بسیاری را از خود نشان داد که یکی از گردان های لشکر10 حضرت سیدالشهدا به نام گردان حضرت علی اکبر وارد عمل شد و طی چند مرحله عملیات قسمتهای مهم آن ارتفاعات را تحت تصرف خود در بیاورند. سرنوشت نهایی عملیات در گرو آزادسازی آن منطقه بود که الحمدالله با موفقیت صورت گرفت. فرمانده یکی از گروهان ها به نام جواد رهبر دهقان به همراه نیروهایش، که در آن منطقه حماسه سازی های فراموش نشدنی را رقم زدند. پس از این موفقت ها پیام امام به رزمندگان اسلام نیز باعث شور و شوق زایدالوصفی در بین آنان شد و در واقع شعار رزمندگان این بود که: "مهران آزاد شد / دل امام شاد شد." بعد از این عملیات دشمن جرات نکرد چنین اقداماتی را علیه ایران انجام دهد. همانطور که برخی از فرماندهان خودی باور نداشتند که چنین کار بزرگی را می شود انجام داد، نیروهای بعثی نیز در یک غافلگیری بزرگ قرار گرفتند و زمانی متوجه این موضوع شدند که چاره ای جز عقب نشینی از مهران و ارتفاعات قلاویزان و مناطق تصرف شده نداشتند.
تمام روزهای دفاع مقدس، مملو از نور معنویت بود. با چشم خود می دیدم که نه غذا برای خوردن داشتیم و نه آب برای نوشیدن. نه تجهیزات مناسب و نه نیروی انسانی قابل توجه. اما آنچه که باعث شد رزمندگان اسلام در مقابل دشمن بایستند، همان معنویت و اراده مستحکم الهی در قلوب آنها بود. در غیراینصورت آن شرایط را به هیچ وجه قابل تحمل نبود.
*کربلای 1؛ اوج ولایتمداری و ایثار
حاج حمید پارسا، که طی حضوری چندساله در جبهه بارها دچار مجروحیت نیز شده است یکی از کسانی که کربلای1 را با گوشت و پوست تجربه کرده است:
یکی از بارزترین عملیاتهایی که اوج ولایتمداری و ایثار در آن نمود پیدا کرد عملیات کربلای 1 بود. دلیلش این بود که نیروهایی که قبل از این عملیات در چندین عملیات دیگر حضور داشتند و هنوز برای تجدید قوا و یا مرخصی به عق نرفته بودند، در کربلای1 نیز حاضر شدند. اجبار در کار نبود بلکه به دلیل بروز عملیاتهای پشت سر هم در فاو، فکه و بعد هم در مهران، کسی از دلش نمی آمد که عملیات ها را رها کند و به مرخصی اعزام شود. بعد از عملیاتی که در فکه انجام شد بخشی از بچه ها تسویه کردند تا به مرخصی اعزام شوند اما دوباره برگشتند. این همان نیروی ایمان باور نکردنی رزمندگان اسلام بود. وقتی رژیم بعث مهران را به تصرف خودش در آورد، صدام پیام داد که فاو را بدهید تا مهران را آزاد کنم.
فاو تنها نقطه ارتباطی عراق با آبهای آزاد بود و از موقعیت بسیار استراتژیکی برخوردار بود اما مهران موقعیت آنچنان برتر استراتژیکی و اقتصادی نداشت. گرچه جزئی از خاک مقدس ایران به شمار می آمد اما از لحاظ ارزش شاید به پای فاو نمی رسید. از مهرماه سال 64 تا خردادماه سال 65 حدود 10 ماه در جبهه حضور داشت.
*حواسمان به خون شهدا باشد
شهید اصغر کریمی از جمله بچه هایی بود که از مهر سال 64 در گردان حضرت علی اکبر حضور داشت. این شهید بزرگوار در صحبتهایی که قبل از حضور در مرحله آخر عملیات کربلای1 در ارتفاعات قلاویزان ضبط کرده بود حرفهای بسیار زیبایی را به یادگار گذشت. این را برای این گفتم که کسانی که به کربلا مشرف می شوند بدانند که در هر سانتیمتر منطقه مهران خونهایی به زمین ریخته شد که خاک کشور را از دشمن پس بگیرند تا امروز من و شما در نهایت آرامش به زیارت سیدالشهدا برویم.
شهید اصغر کریمی در صوتی که از خود به یادگار گذاشته است این حرفها را می زند که: "السلام علیک یا اباعبدالله. من شنیده ام این نقطه نزدیک ترین نقطه به کربلای توست. تو را به علی اکبرت قسم می دهم که مرا هم قبول کن." به محض اینکه درگیری ها شروع شد، اصغر به شهادت رسید. من هیچ وقت برای شهدا اشک نریخته ام چون به آنچه میخواستند رسیده اند. اگر الان اشکی از چشمانم جاری می شود به این دلیل است که ما دچار غفلت شدیم و از کاروان یاران حسین که به شهادت رسیدند، جا ماندیم.
دیدگاه شما