به گزارش صبح الوند، اگر بخواهیم فرهنگ و هویت ناب خود را نگه داشته و نسل امروز و آتی خود را در برابر فرهنگهای بیگانه بیمه کنیم، چارهای جز پشتیبانی به معنای واقعی از حرکتهای فکری صاحبان اندیشه نداریم. افرادی که اگر چه همانند اقشار دیگر جامعه امروز با مشکلات ریز و درشت زندگی دست و پنجه نرم می کنند، اما هیچگاه دست از فعالیت های عام المنفعه فرهنگی خود دست نمی کشند.
« محمد کلافچی» یکی از همین افرادی است که باوجودیکه بیش از 43 سال از عمر و سالهای جوانی خود را در حوزه تعلیم و تربیت و پرورش جوانان غیور این مرز و بوم گذرانده اما اکنون هم که دوران بازنشستگی خود را سپری میکند، نه تنها دست از تلاش نکشیده بلکه با انگیزه و همتی مثالزدنی و با رویکردی تازهتر، در جبهه فرهنگی و ثبت و پاسداشت مفاخر استان فعالیت مستمر دارد به امید آن که کشتی فرهنگ ناب این مرز و بوم بر بلندای امواج دریایی طوفان زده به سلامت در لنگرگاه مهر و خرد و بر کرانه حق جویی و انسانیت کناره گیرد.
این امر بهانهای شد تا پای صحبتهای یکی از آرامترین و در عین حال باصفاترین فعالان فرهنگی و اعضای انجمنهای ادبی استان بنشینیم که در ادامه مختصری از این گفتوگو را میخوانید.
*معلم بودن غیر از عاشق بودن نیست
محمد کلافچی هستم، متولد 1320 در همدان، دبیر بازنشسته ادبیات، عضو انجمنهای ادبی همدان به خصوص انجمن ادبی بوعلی، مسئول انجمن حافظ خوانی همدان و رئیس خانه شعر و ادب استان.
در سال 1344 به عضویت سپاه دانش درآمدم که پس از طی کردن این دوران به عنوان معلم، استخدام آموزش و پرورش همدان شدم و به مدت 4 سال در روستاهای کبودراهنگ خدمت کردم اما با پذیرفته شدن در دانشسرای تربیت معلم در سال 1347، به عنوان مامور به همدان اعزام و این دوران را نیز در دانشسرا به اتمام رساندم و پس از آن هم به مدت سی سال در خدمت آموزش و پرورش همدان بودم که بیش از 18 سال آن را در مسئولیت های مختلف از جمله مدیر دبستان، مدیر مدارس راهنمایی و غیره بودم که شاید مهمترین آنها در سال 57 و به نوعی پس از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد که مسئول مدرسه الیانس یا اتحاد شدم و شش سال رئیس این مجتمع آموزشی بودم و بالاخره در سال 1373 بازنشسته شدم، اما پس از بازنشستگی هم به مدت 13 سال در مدرسه غیرانتفاعی علمی شادروان صادق حجازی خدمت کردم و پس از این دوران بود که احساس کردم دیگر توان گذشته را ندارم و در نهایت از این مدرسه هم جدا و برای بار دوم بازنشسته شدم.
البته این را باید متذکر شوم که بنده شاید ناخواسته معلم شدم اما به استثناء چند سال اول که بهعنوان یک وظیفه و شغل وارد حرفه معلمی شدم، همیشه با عشق و علاقه کار کردم و این کار را بسیار دوست داشتم، بطوریکه اگر به سوابقم مراجعه کنید، متوجه خواهید شد که در تمام مدت تدریس، معلمِ موفقی بودم و در این مدت دوستان و شاگردانی هم داشتم که به مقامات عالی رسیده و هنوز با برخی از آنها ارتباط و دوستی دارم اما واقعاَ نمیدانم که اگر به عقب برگردیم، دوباره معلم خواهم شد یا نه .
برای درک معلمی و موفقیت در این حرفه، حتماَ باید علاقه به این شغل و آموزش دادن بچهها داشته باشید. همانطور که گفتم شاید بنده روزهای اول این حس را نداشتم، اما به تدریج واقعاَ علاقمند شدم و برای دانشآموزانم عاشقانه کار کردم و از این بابت خدا رو شکر میکنم.
43 سال عاشقانه تدریس کردن، کار ساده ای نیست. لذا هنوز هم با مدارسی که در آنها کار میکردم و بخصوص مدرسه علمی ارتبط دارم و گاهی به آنجا و دوستانم سر میزنم و با دوستان و همکاران سابق چه در مدارس و چه در بیرون ارتباط دارم.
اگر چه با پیشرفت علم و تکنولوژی، وسایل کمک آموزشی و سمعی و بصری فراوانی در اختیار دانشآموزان قرار دارد اما آن حرمت و احترام گذشته را کمتر یا اصلاَ نمیبینیم. شاید این سخن من خوشایند خیلیها نباشد، اما در گذشته ارتباط و حرمتی بسیار زیبایی بین محصل و معلم وجود داشت که باعث ایجاد انگیزه ای مضاعف برای هر دو میکرد تا هر روز با علاقهای شگفت انگیز در مدرسه و کلاس حاضر می شدند و البته سالهای سال هم تداوم داشت، اما این احترام و حرمتها، الان شکسته و از بین رفته است و یا اگر هم هست، ظاهری بوده و صمیمانه و از صمیم قلب نیست.
اما از آنجه که همیشه به شعر و ادبیات علاقه فراوانی داشتم پس از بازنشستگی به کارهای پژوهشی و نویسندگی روی آوردم که حاصل آن چاپ سه کتاب در این زمینه و آماده کردن کتاب دیگری است که در زیر چاپ دارم.
*برای نوشتن کتابهایم، سختیها کشیدم.
در گذشته و در دورانی نوجوانی و جوانی ما، شرایط به مانند الان نبود که کتابخانهها و کتابفروشیهای متعددی در مناطق مختلف شهر وجود داشته باشد و ما تنها میتوانستیم به تنها کتابخانه شهر که کتابخانه آیت الله معصومی ( آخوند ملا علی) بود، مراجعه و از آنجا کتابهای مورد نظر خود را امانت بگیریم.
با توجه به علاقه فراوانی که به مطالعه داشتم و همچنین به اقتضای شرایط سنی، در ابتدا بیشتر کتابهای پلیسی را مطالعه میکردم اما بعدها به تدریج به تاریخ و ادبیات علاقمند شدم، بطوریکه در دوران خدمت در آموزش و پرورش حتی شاید نسبت به بسیاری از همکارانم اطلاعات بیشتری داشتم و یا اینکه اشعار زیادی از بزرگان را از حفظ بودم.
همه این موارد پیش زمینه ای شد تا در دوران فراغت و بازنشستگی به فعالیتهای پژوهشی و تحقیقی بپردازم و البته گهگاهی هم اشعاری برای خود سرودهام اما چون معتقدم که شعر نیستند، هیچگاه آنها را در انجمنها نخواندهام.
شاید نزدیک به سی سال است که عضو انجمن ادبی بوعلی همدان هستم که در این مدت بزرگان و فرهیختگان زیادی به این انجمن آمده و رفتهاند و عدم وجود اسناد و مدارک چندان مستندی در مورد قدمت این انجمن باعث شد که بنده به این فکر بیفتم که این انجمن را به نوعی شناسنامهدار کنم، بنابراین در این زمینه کتابی با عنوان " کارنامه انجمن بوعلی همدان" نوشتم که در سال 88 منتشر و به نوعی شناسنامهای شد برای این انجمن که شامل تاریخچه آن در بعد از پیروزی انقلاب میشود ( انجمن بوعلی از قبل از انقلاب هم وجود داشته است).
نوشتن و چاپ کتاب "کارنامه انجمن بوعلی" باعث ایجاد انگیزهای شد تا این کار را وسعت داده و برای همه انجمنهای استان انجام دهم لذا کتاب دیگرم « یک سده انجمن های ادبی استان همدان است» که در دو جلد و 18 بخش و با بیش از 1600 صفحه است (که تنها در بخش اول آن که شامل تاریخچه انجمن اتحاد، دانش و صفاء الحق است) از مستندات گذشته همچون کتب شاعران قدیم، روزنامهها و مجلات آن دوران استفاده شده ولی سایر بخشهای دیگر کتاب همگی با بهره گیری از روش پژوهش میدانی بوده و مستقیماَ همه آنها توسط خودم و با ارتباط مستقیم با شعرای سرتاسر استان، جمعآوری و تدوین شده است که البته کاری بسیار بسیار سخت بود و بیش از 5 سال هم طول کشید.
وقتی کتاب ( دوره اول) چاپ شد آن را به یکی از فضلای شهر دادم و از وی خواهش کردم که آن را بخواند و ایراداتش را بیان کند که او نیز در چند برگ برایم این کار را انجام داد و پس از آن، کتاب را دوباره نویسی و ایرادات یاد شده را برطرف کردم و اطلاعات انجمنهای تازه تاسیسی را هم که در این چند سال بوجود آمده اند را به این مجموعه اضافه و آماده چاپ کردم که انشالله بزودی با همکاری حوزه هنری به چاپ دوم میرسد.
کتاب سوم هم « همدان در شعر شاعران و آثار مستشرقین و مورخین » نام دارد. اما موضوع کتاب آخرم که در زیر چاپ قرارداد، کاملاَ متفاوت و در حوزه انجمن و شعرا نبوده که در مرحله دریافت شابک قرار دارد.
بنابراین در نویسندگی حرف اول را انگیزه و علاقه به کار میزند و پس از آن مطالعه، توانایی انجام و ممارست و پشتکار است بطوریکه برای نوشتن کتابهایم، سختیها کشیدم و به عنوان مثال تایپ، ویراستاری شخصی 1600 صفحه و چاپ آن را افرادی که اهل این کار اند میدانند، چه کار سختی است.
*سختی های چاپ کتاب در همدان
شاید برای افرادی که نام آورند و در حوزه نویسندگی شهرتی دارند، چندان دشوار نبوده و حتی دلنشین هم باشد و ناشران به دنبال آنها باشند، اما برای ما شهرستانیها، واقعاَ کار بسیار سخت است که کتابی با هزینه شخصی تدوین و چاپ کنیم و به امید خریدن آن باشیم. به همین دلیل میتوان گفت که همدان در این حوزه موفق نبوده است یا اینکه کتابهایی معمولاَ با تیراژهای پایین و آن هم با هزینه شخصی اشخاص منتشر شده و در نهایت هم مولف به ناچار مجبور به اهدای رایگان آثار خود به اطرافیان میشود.
شرایط چاپ و نشر در همدان را اصلاَ مناسب نمی بینم و اگر حمایت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نبود، ( این اداره حمایت مناسبی از این کتاب داشت اما استانداری و سازمان میراث فرهنگی باوجود وعده هایی که دادند و حتی قولی که شخص استاندار به من دادند اما هیچکدام عملی نشد.) بنده همان کتاب یکصده انجمن های ادبی را هم نمی توانستم چاپ کنم زیرا بسیار پر هزینه بود.
*حافظ زبان گویای تمام اقشار جامعه است.
مدتها بود که در بین اهالی فرهنگ و ادب همدان جای خالی انجمنی ویژه و تخصصی با محوریت حضرت لسانالغیب، خواجه حافظ شیرازی احساس میشد تا اینکه در تابستان سال 1391 معاونت فرهنگی وقت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان ( جناب آقای فیض منش) این انگیزه را در جمعی از دوستداران لسان الغیب، بر انگیخت تا نسبت به تأسیس چنین انجمنی اقدام کنند. در ادامه با پیگیریهای بعمل آمده در اوایل مهرماه سال گذشته هیئت مؤسس انتخاب و آنان نیز تصمیم گرفتند انجمنی را با نام «حافظ خوانی» تأسیس و روزهای پنجشنبه هر هفته در محل فرهنگسرای شهید آوینی دایر کنند که در نهایت این انجمن در نهم آذرماه 1391 بصورت رسمی افتتاح و کار خود را آغاز کرد.
خوشبختانه امروز و در آستانه ششمین سال فعالیت این انجمن هستیم و بدون اقرار باید گفت که این انجمن یکی از پویاترین و موفقترین انجمنهای ادبی استان است که استقبال و حضور افراد و علاقمندان در جلسات این انجمن، به نوعی معرف آن است.
معدود انجمنهای قوی ما حدود 30 یا 40 نفراند و یا اینکه متاسفانه حاضران در جلسات برخی از انجمنهای ما در همدان حتی کمتر از تعداد انگشتان یک دست است با اینحال میبینیم که در جلسات انجمن حافظخوانی و علی رغم سابقه اندک خود ( شش سال) 80 تا 100 مفر شرکت میکنند که دلایل این مهم هم این است حافظ خوانی انجمنی تخصصی و با رویکرد و اهدافی جدید بوده بطوریکه که از بدو تاسیس آن، حافظ محور اصلی قرار گرفته و هیچ موضوع دیگری غیر از حافظ در جلسات آن مطرح نمیشود لذا یاباید مستمع خوب یا صاحب نظر خوبی باشید تا بتوانید در مباحث شرکت کنید.
*مهمترین مشکل خانه شعر و ادب استان، خالی بودن دست آن است
خانه شعر و ادب یک نهاد ثبت شده استانی و زیر مجموعه تمام انجمن های استان همدان است. در دوره های اول و دوم این خانه عضو بودم اما در دوره دوم با اینکه نایب رئیس هم بودم، اما متاسفانه شرایط مناسبی فراهم نبود و نتوانستیم هیچ کاری برای انجمنها، انجام دهیم. ولی در دوره سوم که با مسئولیت حقیر از اول امسال شروع شده، تحولاتی در حال انجام شدن است ک بزودی مشخص خواهد شد.
مهمترین مشکل خانه شعر و ادب استان، خالی بودن دست آن و عدم تخصیص اعتبار مالی به این خانه است که از اول هم این شرایط برقرار است و حتی در اساسنامه آن هم ردیف بودجه خاصی تعریف نشده است بنابراین نمی توانیم کار خاصی هم انجام بدهیم. زیرا که اجرای همه برنامه های مورد نظر از جمله برگزاری عصر شعر، نکوداشت و .. نیازمند تامین اعتبار است با اینحال ما در دوره اول و در حد بضاعت خود، از حدود هجده پیشکسوت فرهنگی استان عیادت کردیم (کادو و هدیه دادیم ).
با اینکه خانه شعر و ادب لنگ اعتبار بوده و یا در بسیاری از برنامههای ادبی مهم از جمله جشنواره ادبی استان از طرف مسئولان نقشی برای آن در نظر گرفته نشده است اما برنامههای فراوانی داریم و طی هماهنگی های انجام شده به اداره ارشاد و همه انجمن های خود اعلام شده است که برای بهبود شرایط و انجام مناسب تر برنامهها، این عزیزان برنامههای فرهنگی خود را با این خانه مطرح کنند تا ما هم بتوانیم در این حوزه قدمی برداریم.
*وضعیت انجمن های ادبی استان
در حال حاضر 36 انجمن ادبی در استان داریم که از این تعداد 14 انجمن در شهر همدان و مابقی در شهرستانها فعالیت دارند. البته از روند فعالیت همه رضایت کامل نداریم و در جلسه ای که با مسئولان آنها داشتیم، از آنان خواسته شد که در صورت کم بودن اعضا با همدیگر ادغام شوند، که مورد استقبال دوستان قرار نگرفت.
متاسفانه باید گفت که در حوزه انجمنهای ادبی کیفیت قربانی کمیت شده است و فقط شاهد اضافه شدن تعداد انجمن ها هستیم در حالیکه خروجی مناسبی ندارند و یا از طرفی دیگر می بینیم که بیشتر انجمن های ما متشکل از افراد کهنسال بوده و برخی از آنان سال هاست که حتی از جذب یک جوان هم ناتوان هستند .
انتهای پیام/
دیدگاه شما