به گزارش صبح الوند، جهاد بابی از ابواب بهشت که خدا این در را به روی اولیای خاص خودش باز کرده است این به معنی این است که هر کسی شایستگی و این توفیق را ندارد که در جهاد شرکت کرده باشد.
جهاد سپر قابل اعتماد خدا است که اگر یک جامعه ای سپر جهاد به دست داشته باشد این جامعه آسیب نمی بیند شهید زنده میرزا محمد سلگی از بندگان مخلص خداوند بوده که توفیق جهاد را یافته است.
شهید زنده حاج میرزا محمد سلگی در سال 1335 در خانواده ای مذهبی در نهاوند متولد شده است وی در دوران هشت سال دفاع مقدس با وجود داشتن 5 فرزند که 2 فرزند دیگر را بعد از جنگ خداوند نصیبشان کرده در جبهه ها حضور داشته و حضور همسر بزرگوار این جانباز پروین سلگی، که خود فرزند و خواهر شهید است وهمراهی کردن وی در تمامی مراحل زندگی سبب شده است تا این عاشق ولایت با خیالی آسوده در هشت سال دفاع مقدس در جبهه های حق به مبارزه بپردازد و درآخر هم دو پایش را در جبهه ها جا بگذارد.
"کتاب آب هرگز نمی میرد" با قلم حمید حسام که مورد تفریظ رهبری قرار گرفته است بیان کننده زندگی این جانباز است .
چندی پیش رهبر انقلاب در وصف این جانباز گفته بود "واقعا اگر ممکن بود میرفتم همدان دیدن این مرد"
همه این عوامل سبب شده بود تا شهید زنده حاجی سلگی به همراه خانواده خود در تاریخ 21/11/95 میهمان رهبر انقلاب شوند اینها بهانه ای شد تا با حضور در منزل این جانباز دفاع مقدس از حال و هوای آنروز آنها و علت لطف رهبر بر کتاب "آب هرگز نمی میرد" بپرسیم.
این جانباز دفاع مقدس بابیان اینکه لایق این لطف نیست و جاماندهای از قافله شهدا هست اظهار کرد: در واقع منم خودم در حیرتم از اینکه چه باعث شده این کتاب مورد لطف مقام معظم رهبری قرار بگیرد و از نظر شخصی شاید خودم را در واقع لایق این بزرگواری آقا نمیدانم.
*وجود الفاظ قدسیه شهدا و تاسی گرفتن از حضرت عباس (ع) علت لطف رهبر به این کتاب هست
وی بابیان اینکه وجود الفاظ قدسیه شهدا، مزین شدن نام گردانشان به حضرت ابوالفضل العباس(ع) و همچنین سخنان شهید همدانی در این کتاب سبب لطف رهبر به آن کتاب شده گفت: بنده تا حدی که از وجود خودم اطلاع دارم با نیت خیر و انجاموظیفه سعی کردم کار انجام دهم و همچنین اخلاص نویسنده این کتاب سردار حسام که خودش رزمنده دفاع مقدس است و سرجمع همراهی و همکاری عیال که فرزند شهید و خواهر شهید باعث شده ویژگیهای در کتاب باشد که مورد لطف حضرت آقا قرار بگیرد و با آن متن زیبا برایش بنویسد و در تفریظ های دیگر اینطوری شعر نگفته است.
*خیلی از معنویات دفاع مقدس ناگفته مانده است
حاجی سلگی با اشاره به امدادهای غیبی در دوران دفاع مقدس اظهار کرد: در دوران دفاع مقدس در جنگ تنبهتن خصوصاً در عملیات والفجر 8 رجز حضرت ابوالفضل العباس (ع) ما را یاری میکرد و در شرایط سخت دستگیر ما بوده و گردان ما به نام سقاها معروف و تشنگی عباس (ع) مدنظر بود و در خیلی از عملیاتها تأسی و اقتدا میکردیم به حضرت عباس (ع) و ما را یاری میداد و یکی از عوامل لطف رهبر به این کتاب همین تأسی از حضرت ابوالفضل العباس(ع) بود.
وی اظهار کرد: معنویات مثل ظاهر جنگ نیست که بشود توضیح داد با توجه به تفاوت با دشمن و کمبود امکانات ما با حداقلها با دشمن میجنگیدیم و پیروز میشدیم و این بعد توجه به خدا و امدادهای غیبی بوده که حال باید مطرح کنیم و به نسل جوان انتقال دهیم.
این جانباز دفاع مقدس اظهار کرد: در عملیاتهایی همچون والفجر هشت ما فقط یک گردان بودیم و عراقیها یک تیپ زرهی اما با کمک امدادهای غیبی کم ما بر زیاد دشمن پیروز شد.
وی بابیان اینکه خیلی از لطفهای خداوند در دوران دفاع مقدس هنوز ناگفته مانده است گفت: هنوز لطف خدا و مرحمتهایی که عملاً در دفاع مقدس اتفاق افتاد گفته نشده است و اینها نشان میدهد که حقانیت نظام ما چقدر بالاست که خداوند در مقاطع مختلف دفاع مقدس به این شکل ما را یاری کرده است که بههرحال بتوانیم بر دشمن پیروز شویم اینهادردفاع مقدس باید گفته شود و این گنجی است که باید استخراجکنیم.
شهید زنده حاجی سلگی با اشاره به تأکید رهبر بر مباحث فرهنگی گفت : معمولاً در دیدار تأکیدی شد بر توجه و کارهای فرهنگی و تقابل ما هم با استکبار جهان و دشمنان انقلاب بحث فرهنگی و ریشه فرهنگی است که ایشان در مورد دفاع مقدس فرمودند دفاع مقدس گنجی است که باید استخراجکنیم بههرحال در دفاع مقدس معنویاتی وجود دارد که ما شاید مقداری غافل شدیم و مغفول مانده است.
وی به بیان همراهی همسر خود در تمام دوران زندگی با وی پرداخت و گفت: هماهنگی در زندگی و در واقع انس ، الفت و علاقه قلبی و بهقولمعروف زندگی اساساً عاشقانه و توأم بامحبت ، همکاری و همراهی باعث به وجود آمدن چنین اثراتی میشود و اینطور موردتوجه مقام معظم رهبری قرار میگیرد.
این جانباز دفاع مقدس بابیان اینکه برطرف کردن نیاز جبهه را واجبتر از بزرگ کردن پنج فرزند خود دانسته گفت: به تبعیت از فرمان امام و اینکه برطرف کردن نیاز جبهه را از پنج فرزند خود واجبتر میدانستم و آن را بر اولویتهای دیگر ترجیح میدادم و لذا همراهی عیال سبب شده بود که برای ما مشکل ایجاد نشود و میدانستم با تمام وجودش از فرزندان نگه داری میکند.
وی از روز دیدار خود با رهبر گفت و افزود: واقعا غیر قابل توصیف هست دیدار بود و احوال پرسی و انگشتر گرفتن و به هر حال از برکت وجود معنوی اقا که مملو از نورانیت بود بهره مند شدیم .
*همسر جانباز: عاشق حاجی بودم و در فراقش مدام گریه میکردم
در ادامه با گفتگو پروین سلگی همسر شهید زنده حاجی سلگی که خود فرزند و خواهر شهید است نشستیم .
این همسر فداکار از عشق و علاقه خود به حاجی سلگی گفت و به بیان خاطراتی از اوایل زندگی خود با حاج آقا خصوصا در هشت سال دفاع مقدس پرداخت و افزود: اول زندگی من و حاج اقا عاشق همدیگر بودیم برادر حاج آقا سرباز بود و خاله من زنموی حاج اقا میشد و ما رفتیم خانه آنها که انموقع من کلاس پنجم بودم و من و حاج اقا عاشق هم شدیم و وقتی سربازی اش تمام شد به خواستگاری من آمد.
وی افزود: من زندگی عروس های امروز را قبول ندارم ما خیلی به هم محبت داشتیم شش ماه عقد کرده بودیم انگار ده سال بود و هر وقت حاجی می خواست برود جبهه تا لحظه ای که اتوبوس میرفت من گریه می کردم و من خیلی حاجی را دوست دارم.
همسر شهید زنده اظهار کرد: چون خیلی حاج اقا را دوستش داشتم دلم برایش تنگ میشد و وقتی می آمد همش گریه میکردم و میگفتم کی میخواهی بری و دو روزبیشتر نمی ماند.
*در کتاب خیلی از مصیبت هایی که در این هشت سال کشیدم آورده نشده است
وی گفت: دراین کتاب فقط خلاصه زندگی من با حاج آقا نوشته شده و خیلی از خاطرات زندگی من در کتاب گفته نشده که چه مصیبت ها کشیدم و در عرض این هشت سال شاید فقط هفت ماه حاجی خانه آمده بودند.
*از حضرت عباس(ع) خواستم حاجی دست یا پایش قطع شود اما سایه اش بالای سر خانواده باشد
این همسر فداکار با بیان اینکه راضی بودم حاج آقا جانباز شود اما سایه اش بالای سر خانواده اش باشد گفت: تقریبا یک هفته قبل از اینکه حاجی از دو پا مجروح شود با خود فکر کردم که اگر شهید شود چکار کنم بخاطر همین از حضرت عباس(ع) خواستم یا دو دستش یا دو پایش قطع شود اما من تنها نمانم که کمتر از یک هفته نشدکه فهمیدم حاجی جانباز شده و دو پایش قطع شده است.
وی از روزی که خبر جانباز شدن حاجی را اطلاع دادند گفت و افزود: در ابتدا دوست حاج آقا به من گفت حاجی مجروح شده و وی را برده اند تبریز آماده شوید که شما هم بیایید من به ایشان گفتم واقعیت را بگویید من میدانم چه شده من خودم از خدا خواستم .
این همسر فداکار به بیان روزهای سختی که در نهاوند داشت پرداخت و گفت: در آن روزها با توجه به اینکه پسرم در بمباران نهاوند از ناحیه چشم ضربه خورده بود و با وجود اینکه همه خانواده من به شهر رفته بودند چون حاجی را برای معالجه به آلمان برده بودند من در منزل خودمان ماندم و گفتم چشم امید حاجی از راه دور به همین زنگی هست که به ما میزند و اصلا به حاجی نگفتم که چشم پسرش آسیب دیده است.
وی افزود: حاجی حتی بعد از جانباز شدن هم دست از نبرد بر علیه باطل برنداشت و در عملیات مرصاد هم شرکت کرد.
همسر شهید زنده سلگی از روز رفتن به بیت حضرت اقا گفت و بیان کرد: وقتی داشتیم از همدان حرکت میکردیم همه بچه ها و نوه ها جلوی در ایستاده بودندو گریه میکردند که حاج اقا زنگ زد دفتر حضرت آقا و گفت اگر میشود نوه ها هم ببریم و همه رفتیم.
*برکات دیدار رهبری در زندگی ما آمده است
این همسر فداکار از لحظه دیدار خود با رهبر انقلاب گفت و افزود: بین نماز رسیدیم خدمت رهبرو برکات این دیدار در زندگی ما امده و از آنروز تا حالا حال و هوای دیگری پیدا کرده ایم و دامادم به ما میگوید عاشق حضرت آقا شدید و ما را فراموش کردید.
وی اظهار کرد: حتی سرنماز با گریه نماز را شروع کردم و نگاه حضرت آقا می کردم گریه می کردم یک حال و هوای خاصی داشتم بین دونماز بچه ها و نوه ها همه بودند رفتند پیش اقا و بوسیدنشان و بعد امدند دراتاق و صحبت کردند.
اشک در چشمان این همسر فداکار جاری شد و گفت : وقتی اقا با من صحبت کرد نتوانستم خودمو کنترل کنم و رفتم عبای آقا را گرفتم و خیلی بوسیدم و حضرت اقا دستشو کشید روی سرم و مدام ب حاج اقا صحبت میکردند واقعا دیدار غیر منتظره ای بود چقدر انتظاراین روزها را می کشیدیم.
*پسرم حضرت اقا را به جدش قسم داد و گفت انگشترتان را بدهید
وی اظهار کرد: بنا به درخواستم حضرت آقا اذان و اقامه را در گوش نوه ام که تازه به دنیا آمده بود خواندند و یکی از پسرهایم به ایشان گفت که ترو به جدت انگشترتان را به من بدهید که حضرت آقا گفت چرا به جدم قسم میدهی من به شما آن را میدهم.
این همسر فداکار از تاثیر گذاری کتاب "آب هرگز نمی میرد "بر نسل امروز گفت و افزود: هر کدام از دوستان و آشنایان که این کتاب را خواندند با خواندن این کتاب خیلی خوشحال شده اند و گفته اند هیچ کتابی به این شیرینی نبوده و روی زندگی خود و بچه های آنها اثر گذاشته است.
وی گفت: خیلی دیدار قشنگ و ناگهانی بود حضرت آقا کوچک و بزرگ همه را می بوسید اصلا نمیدانم چه بگویم.
*دختر کوچکم میگفت به اسم امام خامنه ای رهبر را صدا بزنید
زینب سلگی دختر بزرگ حاج اقا با بیان اینکه پدر برای ما یک افتخار بزرگی است از روزدیدار خود با رهبر گفت و افزود: از وقتی از پیش حضرت اقا امدیم یک حال غریبی و یک حس معنوی خیلی غریبی بهمون دست داده بود حتی تو چهره هایمان هم مشخص است و هر کی می بیند چهره اتان قشنگ نشان میدهد یک حالت معنوی به شما دست داده است.
دخترحاجی سلگی که یک دختر کوچک دارد به بیان خاطرهای از دخترش در آن روز پرداخت و گفت: دخترم انروز مدام به ما میگفت نگویید آقا بگویید امام خامنهای و روز بعد که 22 بهمن رفته بودیم راهپیمایی هر جا عکس حضرت آقا را میدید با یک ذوقی میگفت ما پیش امام خامنهای رفتیم.
در پایان از حاجی سلگی خواستیم که کلام آخر و راهنماییای برای قشر جوان بفرمایند و وی گفت: حرف گذشته، گذشته است یعنی در واقع با همه نیکیها پشت سر گذاشتهشده آینده را هم ما میسازیم به قول امام میزان حال فعلی است حرفم به قشر جوان و آحاد مردم عزیز که در دفاع مقدس شرکت داشتند این است که باید حال فعلی ما متناسب با خواستههای نظام باشد یک پیرو حقیقی و راستین ولایت و رهبری باشیم ،دشمن را بشناسیم و بهمقتضای وظیفه عمل کنیم از دودستگی دستبرداریم و پشت سر مقام معظم رهبری یک امت واحده حرکت کنیم مخصوصاً نسل جوان و از آن گذشته پرافتخار درس بگیریم و اقتدا کنیم به آن شهدا که اکثراً جوان بودند و به پیروی امام در میدانهای نبرد حضور پیدا میکردند بههرحال میزان حال فعلی است و حال فعلی باید در راستای انجاموظیفه و حمایت از ولایت و دفاع از نظام باشد.
گزارش از مینو جعفری ممتاز
انتهای پیام/
دیدگاهها