به گزارش صبح الوند، به نقل از نسیم آنلاین، سینمای ایران در سالهای روی کار آمدن دولت اعتدال تقریبا همواره از سوی سیاستگذاران سینمایی این دولت به درپیش گرفتن مظاهر امید به زندگی و روشنی توصیه شده است و حتی در دفترچه سیاستهای سینمایی تنظیم شده توسط سازمان سینمایی نیز این مورد به وضوح مورد تأکید قرار گرفته است.
حالا اگر بخواهیم برمبنای آثار اکران شده در سال 94 مظاهر تداعیگر سینمای امید را فهرست کنیم چند اثر را می توانیم نام ببریم؟
شاید اگر با صراحت به رصد آثار اکران 94 پرداخته باشیم به تعداد انگشتان دو دست هم فیلم نیابیم که مصداق واقعی سینمای امید باشد.
به غیر از فیلم مذهبی "محمد رسول ا..(ص)" که کارگردان آن کوشیده بود با مرور فرازهایی از زندگی پیامبراکرم(ص) در دوران کودکی به نوبه خود بکوشد تصویری صحیح و زیبا از شرایط رشد پیامبر را به نمایش بگذارد اگر بخواهیم در میان سایر آثار سینمای ایران به مرور آثاری بپردازیم که به معنای واقعی کلمه امیدبخش و آرامش دهنده روح هستند چند اثر را می توانیم نام ببریم؟
نسیم آنلاین به مرور برخی از مصادیق سینمای امید می پردازد:
از میان کمدی هایی که سعی کرده بودند بی درگیری در ابتذال و صرفا با تکیه بر موقعیتهای کمیک و البته شوخی با اله مانهای سیاسی-اجتماعی هم مخاطب را سرگرم کنند و هم تصویرسازی دقیقی از خلق و خوی او ارائه کنند می توان به "ایران برگر" مسعود جعفری جوزانی اشاره کرد. فیلمی که بی سیاه نمایی پیچیده در بطن آثار اجتماعی سینمای ایران کوشیده بود آینه عبرتی قرار دهد پیش مردمانی که سالهاست همه چیز و همه کس را نقد می کنند الا خودشان را.
اتفاقا همین نقد درونی است که می تواند به عنوان یکی از عناصر تحقق سینمای امیدبخش در "ایران برگر" مورد توجه قرار گیرد و آن را متمایز کند از دیگر آثار کمدی سال که بیشتر سعی کرده بودند با تکیه بر نوعی ساده انگاری مخاطب و تکیه فراوان بر شوخیهای اروتیک مخاطب جلب کنند.
از ملودرامهای دارای جنبه طنز می توان به "پدر آن دیگری" یدا.. صمدی به عنوان محصولی قابل اعتنا از سینمای امید نگریست. صمدی که سالهاست کمدی می سازد و البته که در کمدی سازی هیچ گاه آلوده به شوخیهای مبتذل نمی شود در "پدر آن دیگری" از یک طرف سنت اقتباس ادبی را بجا آورد و از طرف دیگر می کوشد با تصویرسازی زندگی خانواده ای در دهه 60 و البته اصلی ترین مشکل خانواده که عدم درک فرزند توسط پدر خانواده است به زعم خود به رونمایی یکی از مشکلات خانوادگی تمامی ادوار بپردازد.
در این تصویرسازی از پدر خانواده نه تنها کمترین سیاه نمایی صورت نمی گیرد که کارگردان سعی می کند با نمایش ترکیبی از خوبی و بدی پدر و نمایش لحظات شاد در کنار لحظات غم و ناراحتی تصویرساز واقعیت باشد؛ واقعیتی که در اینجا خیلی خوب به امیدواری نسبت به آینده هم پهلو می زند.
خوشبختانه سال 94 یک انیمیشن خوب در سبد اکران قرار داشت. انیمیشنی که به واسطه حمایت پخش حوزه هنری از آن توانست خوب هم بفروشد. فارغ از وجه داستانی این انیمیشن که داستانی جذاب و تاثیرگذار درباره مادر امام عصر را روایت می کند اینکه جوانی مانند هادی محمدیان که کالا برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی است این انیمیشن را می سازد می تواند نوعی امید باشد برای سینمایی که برخی چهره های شبه روشنفکرش بدجوری قصد دارند جوانانش را به سمت کپی برداری از سینمای سترون اروپا سوق دهند.
"شاهزاده روم" نه تنها بار داستانی جذاب خود را با تصویری استاندارد به مخاطب ارائه می کند که در جای جای اثر می توان ردپایی از دستورالعمل سینمایی که می خواهد مخاطب را در عین سرگرم کنندگی نسبت به اتفاقات تاریخی آگاه کند به چشم می خورد.
آگاه سازی تاریخی "شاهزاده روم" شبیه همان کاری است که درام ماجرایی-تاریخی "مزارشریف" هم به نوبه خود موفق به انجام آن می شود. این محصول دست حسن برزیده هرچند به دلایل مختلف که اصلی ترین آن برچسب زنی برخی جریانات سیاسی بود نتوانست اکران خوبی داشته باشد اما قطعا از آن دست آثاری است که در آینده فراوان از آن خواهیم شنید.
"مزارشریف" که منطبق بر اصول کلاسیک سینمای ماجرایی-زندگینامه ای ساخته شده بود سعی می کند داستانش را چه در اوج بحران و چه در پایان بندی با لحنی آمیخته با واقعگرایی نشان دهد؛ چه لحظاتی که قهرمان داستان در تنگنای بحران قرار می گیرد و یک فارسی زبان افغان به دادش می رسید و چه لحظاتی که دختری افغان او را تا لب مرز پیش می برد این نه فقط زبان مشترک که دغدغه های مشترک میان انسانهای اخلاق مدار است که رخ می نمایاند و شرایط را طوری پیش می برد که بتوانی "مزارشریف" را با افتخار نسبت به اینکه ایرانی هستی و دیپلماتی چون شاهسون در تاریخ کشورت وجود داشته تماشا کنی.
"قندون جهیزیه" علی ملاقلی پور را می توان نوعی کمدی دانست که داستانش را با انتقاد از پشت پرده سینما و در عین حال معضلات اقتصادی طبقه پایین روایت می کند اما مزیت فیلم آن است که نه آن نقد و نه آن تصویرگری مشکلات طبقه پایین اجتماع به هرزه نگاری منجر نمی شود.
ملاقلی پور سعی زیادی می کند با فاصله از آدمهای داستانش حرکت کند و در عین مشکلات تصویرگر انسانهای پاکیزه ای هم باشد که در روزگار بحران بدجوری به داد آدمیان می رسند. انسانهایی که هرچند در آثار جشنواره ای مدام تعدادشان کم می شود اما در عالم واقع به صورت منفرد در جای جای این مملکت می زیند و به واسطه زیست شان است که همچنان می توان امیدوار بود به آینده.
"قندون جهیزیه" اثری امیدبخش است چون نه به دنبال خلق کمدی اروتیک می رود و نه به فکر تصویرسازی اغراق آمیز از بدبختیهاست. پایان بندی فیلم نیز با روالی منطقی شکل می گیرد و کارگردان سعی می کند آنچه رگه های امید در زندگی ایرانیان معتقد به اصول اخلاقی است را چنان دقیق در رفتار یک صاحبحانه تصویرسازی کند که مخاطب با لذت از سینما خارج شود.
در میان سایر آثار اکران شده در سینمای ایران هم هرچند کم و بیش مصداقهایی از سینمای امید وجود داشت اما مشکل اینجا بود که در مجموع یا آثار به سمت نوعی بی خیالی در آسیبش شناسی وضع موجود پیش رفته بودند شبیه اتفاقی که در "نهنگ عنبر" و "گینس" رخ داده بود یا چنان تصویر ملتهب و دردناکی از اجتماع پیش رو قرار گرفته بود مانند "چهارشنبه 19 اردیبهشت" یا "ناهید" که سخت می توانستی آثار را در گونه سینمای امید جای دهی.
متاسفانه آثاری که با رویکرد ارزشی نسبت به انقلاب و دفاع مقدس ساخته شده بودند هم غالبا آن قدر سطحی و بی پرداخت عمیق به روایت تصویری-محتوایی ماجراها پرداخته بودند که به زحمت می شد حتی یکی دو سکانس یادگاری به عنوان نمای سینمای امیدبخش را از دل آنها بیرون کشید.
در این میان فقط وضعیت "حکایت عاشقی" احمد رمضان زاده تا حدودی بهتر بود که کوشیده بود به نوبه خود در بخشهایی تصویرسازی درستی از فاجعه شیمیایی حلبچه و نقش امید حتی در اوج بحران را ارائه دهد و سایرین یعنی آثاری چون "دلتنگیهای عاشقانه"، "ماهی سیاه کوچولو" و "تا آمدن احمد" چنان ابتدایی و بی وابستگی ساختاری به هنر سینما یا مفهومی که ادعای حرکت بر مدار آن را داشتند، تولید شده بودند که درمی ماندی واقعا هدف از تولید این آثار چه بوده است.
انتهای پیام/
دیدگاه شما